بازگشت

امام زمان انتقام از خون حسين مي کشد و منصور يکي از نامهاي ام


اصل - أين المنصور علي من اعتدي عليه و افتري



[ صفحه 252]



أين المضطر الذي يجاب اذا دعا، أين صدر الخلائق ذو البر و التقوي، أين ابن النبي المصطفي، و ابن علي المرتضي، و ابن خديجة الغراء و ابن فاطمة الکبري.

اعراب - من موصول و مجرور والجمله صلة و المجرور عائد و افتري عطف عليها و العائد محذوف و المضطر اسم مفعول من باب الافتعال و التا تبدن بالطا. لمکان الضاد و الذي صفة له و يجاب صلة و العايد مستتر و اذا ظرف له

ترجمه - کجا است آن امامي که ياري شده ي از جانب خدا است بر هر که بر او دست تعدي گشايد. و نسبت دروغي به او دهد. کجا است آن امامي که در حال بي کسي چون خدا را بخواند اجابت مي شود، کجا است آن امامي که رئيس بر مردمان و صاحب احسان و پرهيزکاري است کجا است فرزند محمد برگزيده و فرزند علي پسنديده و فرزند خديجه ي روشن دل و فرزند فاطمه (ع) بزرگتر همه زنان.

شرح - منصور نامي از نام هاي امام زمان (ع) است در نجم الثاقب فرمايد در ذخيره و تذکره مذکور است که منصور اسم آن حضرت است در کتاب ديد براهمه که به اعتقاد ايشان از کتب آسماني است.

و در تفسير فرات بن ابراهيم کوفي از حضرت باقر (ع) روايت کند که در تفسير آيه و من قتل مظلوما مراد از مقتول



[ صفحه 253]



حسين (ع) و مراد از منصور امام زمان (ع) است و خداوند او را منصور ناميده است و در زيارت عاشورا هم آن حضرت را منصور خوانده است.

و وجه آنکه نام او منصور است. براي آن است که در خون خواهي و انتقام از کساني که ظلم بر آباء و اجداد او نموده اند و افترائي زده اند خداوند او را ياري مي کند.

و قوله اين المضطر الخ اشاره است به آيه 63 سوره 27 نمل أم من يجيب المضطر اذا دعاه و يکشف السوء و يجعلکم خلفاء الارض يعني آيا کيست غير از خدا که اجابت کند بيچاره ي بي کس را در زماني که بخواند خدا را، و برطرف کند سختي و بدحالي را از او و بگرداند شما را خلفاي روي زمين، و تاويل اين جمله آن است که امام زمان (ع) در زماني که ظهور مي کند بي کس و بي ياور است و خداوند او را اجابت مي کند و ياوران او را جمع مي نمايد و او را بر تمام روي زمين تسلط مي دهد.

در خبر است که حضرت باقر (ع) فرمود گويا مي بينم که قائم ما ع به حجرالاسود تکيه داده و طلب مي کند حق خود را و مي گويد هر که محاجه درباره ي خدا دارد من اولي و سزاوارم به خدا، يا محاجه داد درباره ي آدم يا درباره ي نوح عليه السلام، يا ابراهيم عليه السلام و موسي عليه السلام و عيسي (ع) و پيغمبر خاتم صلي الله عليه و آله و سلم و کتاب خدا، من به همه اولي و سزاوارم پس به مقام ابراهيم (ع) آيد و دو رکعت نماز بگزارد، پس حق خود را



[ صفحه 254]



طلب کند و ياوران خود را دعوت نمايد و قسم به خدا مراد از مضطر در آيه ي شريفه همان امام زمان است. پس اول کسي که با او بيعت کند جبرئيل امين است بعد از آن سيصد و سيزده نفر حاضر شوند حتي آنکه هر کدام از ايشان در فراش و شهر خود باشد ناگهان خدمت آن حضرت حاضر شوند، و به طرف مدينه کوچ دهند پس جيش سفياني به جنگ او آيند. چون به زمين بيداء رسند زمين قدمهاي ايشان را بگيرد و به زمين فرو روند.

قوله؛ اين صدرالخلايق الخ. اشاره است به آنکه امام زمان عليه السلام بر تمام روي زمين غالب آيد. و به عدل و احسان با مردم رفتار فرمايد

در بحار از حضرت رضا عليه السلام رسيده که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود چون به معراج رفتم، خطاب شد که اي پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم منم خداي تو، پس عبادت خود را مختص من قرار ده، و توکل به من داشته باش، تو حجت من باشي بر خلق من. بهشت را آفريدم براي تو. و پيروان تو، و جهنم را آفريدم براي دشمنان تو.

و قرار دادم کرامت را براي اوصياء تو، و ثواب را براي شيعيان ايشان. عرض کردم که اوصياء من کيانند، نداء رسيد به ساق عرش نظر کن. چون نظر کردم دوازده نور هر يک در سطر سبزي ديدم. اول ايشان علي بن ابيطالب عليه السلام و آخر ايشان مهدي امت من. نداء رسيد که اين انوار اولياء و احباء و حجت هاي منند بر مردم بعد از تو، و اوصياء و خلفاء بعد از تو مي باشند. قسم به عزت و جلال من که



[ صفحه 255]



به اين انوار پاک دين حق را غلبه و برتري بر تمام اديان مي دهم.

و لاطهرن الأرض بآخرهم من أعدائي. و لا ملکنه مشارق الأرض و مغاربها. و لاسخرن له الرياح. و لاذللن له السحاب الصعاب. و لارقينه في الأسباب و لانصرنه بجهدي و لامدنه بملائکتي. حتي يعلن دعوتي و يجمع الخلق علي توحيدي. ثم لاديمن ملکه و لاداولن الايام بين أوليائي الي يوم القيمة.

يعني و خواهم پاک نمود زمين را از دشمنان به واسطه ي آخرين اوصياء و او را مالک مشارق و مغارب زمين گردانم. و بادها را به فرمان او کنم و ابرهاي سخت را رام او نمايم، و او را بر وسيله هاي پيشروي تسلط دهم، و به لشگر خود او را ياري کنم، و به فرشتگان امداد او نمايم؛ تا امر دعوت را ظاهر نمايد؛ و خلق را بر توحيد گردآورد؛ پس ملک او را تا قيامت ادامه دهم.