بازگشت

ظلم هايي که به ائمه رسيد و رسيدن منهال خدمت زين العابدين در


اصل - فقتل من قتل و سبي من سبي و اقصي من اقصي

اعراب - الفاء للتفريع، و قتل و سبي و اقصي ماض مجهول



[ صفحه 206]



و من موصول نايب للفاعل وصلته جملة فعلية معهودة.

ترجمه - پس کشته شدند آن کساني که کشته شدند، و اسير شدند آنانکه اسير شدند، و از وطن آواره شدند آن کساني که از وطن آوارده شدند.

شرح: دشمنان دين، اولاد پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم را سه دسته کردند، يک دسته را مانند علي و حسن و حسين و ساير ائمه و سادات بني الحسن کشتند و يک دسته را مانند اهل بيت سيدالشهداء اسير نموده شهر به شهر گردانيدند و دسته ي ديگر را از وطن آواره کردند، حضرت امير (ع) در نجف دفن شد و سيدالشهداء (ع) در کربلا. و امام موسي عليه السلام و امام جواد عليه السلام در کاظمين و امام رضا عليه السلام در خراسان و امام علي النقي (ع) و امام حسن عسکري عليه السلام در سامراء دفن شدند؛و امامزادگان و سادات از ترس دشمنان متفرق در بلاد گرديدند.

منهال بن عمر طائي در مسجد جامع شام و به قولي در بازار، کنار خرابه خدمت حضرت زين العابدين عليه السلام رسيد، ديد به عصا تکيه داده و ساق هاي پاي او مانند دو ني، ضعيف و باريک شده و خون از او مي ريخت و رنگ آن حضرت زرد گرديده؛ عرض کرد (کيف اصبحت) چگونه صبح کرديد. فرمود، چگونه باشد حال کسي که اسير يزيد است، زنان و کودکان ما تا حال غذائي سيرنخورده، و چادر تمامي به سر ندارند، و هميشه مشغول نوحه و گريه مي باشند. مثل ما اهل بيت مثل بني اسرائيل شده که فرعونيان پسران ايشان را کشتند و زنها را با ذلت باقي مي گذاشتند.



[ صفحه 207]



عرب به واسطه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم بر عجم افتخار کردند و قريش به نام آن حضرت بر عرب مباهات نمودند، و ما که خانواده آن حضرت باشيم بعضي را به قتل رسانيده و دسته اي را اسير واطراف شهرها گردانيدند، و حق ما را غصب نمودند و بالاي منبرها؛ ما و پدران ما را سب و شتم مي کنند، و هرگاه يزيد ما را بطلبد ما را گمان آن است که براي قتل مي طلبد، بعد فرمود انا لله وانا اليه راجعون اي منهال مهيار شاعر خوب گفته است.



يعظمون له اعواد منبره

و تحت أرجلهم أولاده وضعوا



باي حکم بنوة يتبعونکم

و فخرکم أنکم صحب له تبع



يعني اين امت براي احترام پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم چوبهاي منبر او را تعظيم مي کنند، ولي اولاد او را زير پاي نهادند، فرزندان او درهر حکمي بايد تابع شما باشند. با اينکه فخر شما آن است که از تابعين و اصحاب اوئيد، منهال گفت حال به کجا مي رويد، فرمود دراينجائي که ما را منزل داده اند سقف ندارد و آفتاب ما را اذيت مي کند، از شدت ضعف براي استراحخت بيرون آمده ام و بايد زود به آن مکان برگردم.

ناگاه زني بيرون آمده صدا زد که به کجا مي روي. کنايه از آنکه برگرد به خرابه مي ترسم غلامان يزيد تو را اذيت نمايند.

اصل - و جري القضاء لهم بما يرجي له حسن المثوبة اذ کانت الارض لله يورثها من يشاء من عباده، و العاقبة



[ صفحه 208]



للمتقين و سبحان ربنا ان کان وعد و ربنا لمفعولا و لن يخلف الله وعده و هو العزيز الحکيم

اعراب - قوله لهم اللام للنفع و متعلق بقوله جري - و ما موصوله. و يرجي مضارع مجهول وصلة و نايب فاعله حسن، و اللام في قوله - له للعلية و الهاء عائد و اذ تعليليه مضائة الي الجمله و يورثها استيناف و من مفعول و موصول و العايد ضمير محذوف و الاصل يشاعم و من عباده جار و مجرور و بيان للموصول و سبحان مفعول مطلق للفعل المحذوف. و مضاف - و ان مخففة و اللام المفتوحه هو الفارقة بين ان المخففه و النافية و هل هي اللام المؤکده و الزائده خلاف ترجمه - و قضا و تقدير حق براي ايشان جاري شد به مصيباتي که در مقابل آن اميد سزاي نيک و عاقبت خوبي مي باشد. زيرا که زمين ملک خداوند است و آن را ميراث هر که بخواهد از بندگان خود قرار مي دهد. و عاقبت کار براي پرهيزکاران است. و منزه است خداي ما از عجز. به درستي که وعده ي خدا عملي خواهد شد. و خدا در وعده خود خلف نمي کند. و او است غالب و حکيم،