بازگشت

عبادت ياران مهدي


آنان پارسايان شب اند که تا بامدادان به ذکر و راز و نياز و بر قيام و قعودند. آتـش عشق به معشـوق و معرفت به ذات باريتعالي خواب را از ديدگان آنان ربوده است:



جز خم ابــروي دلــبر هيــچ محــرابي ندارم

جز غم هجران رويــش مــن تــب و تابي ندارم



گفتم انـدر خــواب بينــم چهـره چون آفتابش

حسرت اين خواب در دل ماند چـون خوابي ندارم



سـر نهم بر خاک کويش، جان دهم در يـاد رويش

سر چه باشد، جان چه باشد، چيز نايابي ندارم



مـردانـي که شب هنگـام زمزمه تلاوت قـرآن و ذکـر منـاجـاتشـان، هـم چـــون صـداي زنبـوران عسل درهـم پيچيـده و هيبت الهي آن ها را به قيام واداشته و بـامـدادان سـوار بـر مـرکب ها شـونـد، آنـان راهيان شب انـد و شيـران روز.

گفتيـم همه ايـن عبادت ها و نيايـش ها، رشادت ها و شهامت ها و... از ايمان يک فرد مـومـن سرچشمه گرفته و اوصاف بارزي از معرفت و ايمان نهفته در قلب او است.

که در ايـن اعمال ظهور مـي يابد و هر چند درجه ايمان فزونـي يابـد در ايـن اعمال نيز فزونـي خواهد يافت و هيچ امري سد راه آنان نخـواهد شد، نه تنها جهاد و کـوشـش آن هـا را از عبادت و راز و نيـاز به درگـاه الهي بـاز نمي دارد، بلکه ايـن تلاش ها سبب مـي گردد تا حلاوت ايمان بيـش تـر در کام خـود چشند و همه رفتارهاي خـود را رنگ و جلـوه الهي دهنـد که چه رنگـي بهتر از رنگ الهي: «صبغه الله و مـن احسـن مـن الله صبغه و نحـن له عابـــدون».