بازگشت

خروش محبت


مي توان وحدت و يگانگي حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه بادوستانش را، از ناله هاي سوزان سحرش به خوبي دريافت که سيد اجل قدوة العارفين ابن طاووس (ره) مي گويد: سحرگاهي در سرداب مقدس آن حضرت در سامره نواي آن عزيز را شنيدم که مي ناليد و مي فرمود: اللهم ان شيعتنا خلقت من شعاع انوارنا، وبقية طينتنا. [1] پروردگارا، شيعيان ما از پرتو انوار ما خلق شده اند واز زياده گل ما سرشته گرديدند.

مي بينيد که چگونه رافتش مي خروشد و چشمه مهرش مي جوشد و دوستان خود را از خود مي داند و به آن تصريح مي کند که آنها از انوار ما خلق شده اند و از اضافه گل ما آنهاسرشته گرديده اند و از اينجاست که هر گاه مصيبتي بردوستانش وارد مي شود قلب او متاثر مي گردد و از حزن آنان محزون مي شود و به درد آنها دردمند، که اين مطلب را ابي ربيع شامي از امام صادق (ع) چنين نقل مي کند: قلت لابي عبداللّه (ع): بلغني عن عمرو بن اسحاق حديث فقال: اعرضه ، قال: دخل علي اميرالمؤمنين (ع) فراي صفرة في وجهه ، قال: ماهذه الصفرة؟ فذکر وجعا به.

فقال له علي (ع): انا لنفرح لفرحکم ، ونحزن لحزنکم ، ونمرض لمرضکم ، وندعو لکم ، فتدعون فنؤمن.

قال عمرو: قد عرفت ما قلت ، ولکن کيف ندعوفتؤمن؟ فقال: انا سواء علينا البادي والحاضر.

فقال ابوعبداللّه (ع): صدق عمرو. [2] به امام صادق (ع) عرض کردم حديثي از عمرو بن اسحاق به من رسيده است ، فرمود: بيان کن.

گفتم:عمرو گويد: وارد بر امير مؤمنان (ع) شدم و حضرت در صورت من زردي مشاهده کرد، فرمود: اين زردي چيست؟عرض کردم: به مرضي مبتلا بودم.

فرمود: ما با شادي شما شاد مي شويم ، و از غم شمااندوهناکيم ، و از مريضي شما مريض مي گرديم ، وبراي شما دعا مي کنيم پس شما دعا مي کنيد و ماآمين مي گوييم.

عمرو گويد: گفتم: آنچه فرمودي فهميدم ، اماچگونه بر دعاي ما آمين مي گوييد؟ فرمود: براي ما مسافت دور و نزديک فرقي ندارد.

امام صادق (ع) فرمودند: راست گفت عمرو.

و از طرف ديگر هم وجود مقدس حضرت مهدي ارواحنافداه نيز هر گاه محزون مي شوند و قلب مبارکشان به درد مي آيد،گوئي شيعيانش را مصيبتي وارد شده و همه سر در زير بال غصه مي برند، همان گونه که امام صادق (ع) از پدران گراميش (ع) از امير مؤمنان (ع) نقل مي فرمايند:...

ان اللّه تبارک وتعالي اطلع الي الارض فاختارناواختار لنا شيعة ينصروننا ويفرحون لفرحنا،ويحزنون لحزننا، ويبذلون اموالهم وانفسهم فينا.... [3] خداوند تبارک و تعالي توجه بر زمين فرمود ما رااختيار کرد و براي ما شيعياني برگزيد که ما را ياري مي کنند و با شادي ما شاد مي شوند و از حزن مامحزون مي گردند و در راه ما مال و جان خود را بذل مي نمايند.

اگر بر فرض توجه شيعيان به آن عزيز ناشي از احتياج ونيازي است که به او دارند پس اين همه بذل عنايت بر دوستان و شيعيان از طرف آن ناحيه مقدس به چه جهت و منظوري مي باشد و آيا آن امام که قطب عالم هستي و محور جهان آفرينش است احتياجي بر غير ذات حق دارد؟ که خود نيزفرمودند: لان اللّه معنا فلا حاجة بنا الي غيره.

[4] بدرستيکه خداوند با ماست پس حاجتي بر غير اونداريم.

پس اين ارتباط و دلبستگي آن حضرت به شيعيانش ازکدامين چشمه سار نشات گرفته و نشان از چيست؟ جز آنکه جوشش رافتي است که سينه پر مهرش آن را انباشته کرده وخروش محبتي است که قلب از هستي برترش مالامال اوست.

اما اين وصفها و تعريفها در برابر رافت امام (ع) نيست مگرقطره اي از باران رحمتش ، و ذره اي از بي نهايت مهرش ، امام آن مادري است که حقا مي توان مهربانش خواند آنهم بر فرزندکوچکش که اگر کسي بوئي از رحم و عطوفت نبرده باشد برکودکانش ترحم مي کند چه رسد به مادري سرا پا مهر.


پاورقي

[1] الصحيفة المبارکة المهدية: 291.

[2] بصائر الدرجات: جزء 5 باب 16.

[3] بحار الانوار: 10/114.

[4] المختار من کلمات الامام المهدي (ع): 1/82.