بازگشت

صاحبان مصحف


حال به تماشاي گوشه اي ديگر از اين ساحل بنشينيم وبرخورد موجهاي محبت با دلهائي از صخره ها سخت تر رابنگريم که چگونه ضربات سهمگين اين خروشان رافت دل سنگها را مي شکافد و به قلب سختشان نفوذ مي کند.

حضرت امام صادق (ع) خبر از قيام جوانمردي دلاور ازدودمان حضرت امام حسن مجتبي صلوات اللّه وسلامه عليه مي دهد که مهمترين قيام قبل از حرکت جهاني امام عصر ارواحنافداه است که زمينه حرکت و قيام آن حضرت را فراهم مي کند واز روايات چنين استفاده مي شود که اين حرکت به امر آن حضرت شروع شده و او از خواص اصحاب امام زمان ارواحنافداه مي باشد، و چنين مي فرمايد: ثم يخرج الحسني الفتي الصبيح الذي نحو الديلم يصيح بصوت له فصيح: يا آل احمد، اجيبوا الملهوف والمنادي من حول الضريح فتجيبه کنوز اللّه بالطالقان کنوز واي کنوز ليست من فضة ولا من ذهب بل هي رجال کزبر الحديد علي البرازين الشهب بايديهم حراب ولم يزل يقتل الظلمة حتي يرد الکوفة.

[1] سپس قيام مي کند سيد حسني آن جوانمرد نوراني که از حوالي ديلم است و با صدايي رسا از کنارضريح فرياد مي کشد: اي خاندان احمد، اجابت کنيد مرد دلسوخته را، پس در اين هنگام گنجهاي خداوند در طالقان او را اجابت مي کنند و چه گنجهائي نه از طلا و نقره بلکه مرداني مثل فولادآب ديده بر روي استران سياه و سفيد که دردستهايشان سلاحهائي است و بي امان ظالمان رامي کشد تا اينکه وارد کوفه مي شود.

اهميت حرکت سيد حسني و موقعيت او و اصحاب وي را از اين فقره روايت مي توان يافت که سيد حسني قيام خود رااز کنار ضريح شروع مي کند و چون حرکت او معروف به قيام پرچمهاي سياه است که از خراسان شروع مي شود احتمالامنظور از ضريح ، مرقد مطهر حضرت امام رضا(ع) باشد و بعداز اعلان قيام و دعوت به ياري ، گنجهاي طالقان او را اجابت مي کنند و آنها در ديگر روايات از اصحاب خاص حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه و در شمار سيصد و سيزده تن ياران مخصوص آن حضرت ياد شده اند که خداوند آنها را براي ولي خود ذخيره فرموده است و حضرت امام صادق (ع) از آنها به گنجهاي خداوند تعبير مي فرمايد.

علاوه از اين روايت نيز اهميت اين قيام در نزد امام زمان ارواحنافداه و اصحاب آن حضرت معلوم مي شود که جابر جعفي ازحضرت امام باقر(ع) نقل مي کند که حضرت فرمودند: يا جابر، الزم الارض ولاتحرک يدا ولا رجلا حتي تري علامات اذکرها لک ان ادرکتها...

ويبعث السفياني جيشا الي الکوفة وعدتهم سبعون الف رجل فيصيبون من اهل الکوفة قتلا وصلبا وسبيا،فبيناهم کذلک اذ اقبلت رايات من ناحية خراسان تطوي المنازل طيا حثيثا ومعهم نفر من اصحاب القائم. [2] .

اي جابر، از خود حرکتي نشان مده تا آنکه نشانه هائي را که براي تو بازگو مي کنم مشاهده کني ،البته اگر آنها را بيابي...

و سفياني لشکري را که عده آنها هفتاد هزار نفر است به سوي کوفه مي فرستد وآنها اهل کوفه را مي کشند و حلق آويز مي کنند وبرخي را اسير مي کنند، در همين هنگام پرچمهائي از خراسان به سوي آنها روي مي آورند که مسافتهارا بسيار سريع طي مي کنند و در ميان آنها چند نفراز ياران قائم هستند.

اما سخني ديگر از پيامبر اکرم (ص) نه تنها تاييد اين قيام راتوسط حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه مي رساند بلکه مي فرمايد: اذا رايتم الرايات السود قد اقبلت من خراسان فاتوها ولو حبوا علي الثلج ، فان فيها خليفة اللّه المهدي. [3] .

هر گاه پرچمهاي سياه را که از ناحيه خراسان مي آيدديديد خود را به آن برسانيد اگرچه بر روي برفهاخود را بکشيد، زيرا خليفه خداوند حضرت مهدي (ع) در ميان آنهاست.

اين روايت نه تنها حاکي از عنايت خاص حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه به قيام سيد حسني و وجوب نصرت اوست ، بلکه نشان از آن دارد که حضرت امام زمان (ع) در ميان لشکر سيدحسني حضور دارند و مي توان از مجموعه روايات چنين نتيجه گرفت که قيام سيد حسني اولين گام در ظهور امام زمان ارواحنا فداه است که تحت اين عنوان برداشته مي شود.

در ادامه حديث حضرت امام صادق (ع) از قيام سيد حسني وپيشرويهاي او چنين ياد مي فرمايند: او بي امان ظالمان را مي کشد تا وارد کوفه مي گردد در حالي که برخي از کشورها را فتح کرده و در کنترل گرفته است ، سپس خبر رسيدن امام زمان ارواحنا فداه در پشت کوفه به او و يارانش مي رسد، اصحابش به او مي گويند: اي فرزند رسول خدا،کيست اين شخص که بر ما نازل شده است؟ سيد حسني نيز دستور مي دهد تا به نزد او رفته و حقيقت رابراي ياران خود مشخص نمايد و اين در حالي است که او به خوبي امام را مي شناسد و به او معرفت دارد و منظورش فقطشناخت مردم است تا حجت خدا را به خوبي بشناسند.

در اين هنگام نزد امام زمان ارواحنا فداه مي رود به او عرض مي کند: اگر تو مهدي آل محمد(ع) هستي پس کجاست چوبدست و انگشتر و عباي رسول خدا و زره آن حضرت که فاضل نام دارد و عمامه آن بزرگوار که نامش سحاب است ، واسبش يربوع و شترش غضباء و استرش دلدل و حمارش يعفور؟ و کجاست براق و مصحف امير المؤمنين (ع)؟ در اين هنگام امام زمان ارواحنا فداه تمام آنها را ظاهر مي کند وسيد حسني عصاي پيامبر را گرفته در ميان سنگي سخت مي کوبد آن سنگ شکافته مي شود و در ميان آن جاي گرفته وسبز مي گردد و برگ مي دهد، و منظوري از اين کار ندارد جزآنکه يارانش بزرگواري و عظمت حضرت مهدي ارواحنا فداه راببينند و با او بيعت کنند.

در اين هنگام خود فرياد به تکبير بلند مي کند و عرض مي کند:اي پسر رسول خدا، دستت را بده تا با تو بيعت کنم.

حضرت دست مبارک خود را جلو آورده ، سيد حسني ويارانش با آن حضرت بيعت مي کنند مگر چهل هزار نفر ازلشکر آن بزرگوار که صاحبان قرآن هستند و معروف به زيديه مي باشند و آنها بيعت نکرده مي گويند: اين کار سحري است بزرگ.

در اين هنگام لشکر درهم مي پيچد و حضرت امام زمان ارواحنافداه رو به جانب منحرفان کرده آنها را موعظه و نصيحت مي فرمايد و تا سه روز با آنان به ارشاد و اندرز مي پردازد و به سوي حق دعوتشان مي کند، اما نه تنها فائده اي نمي بخشدبلکه کفر و طغيان آنها زيادتر مي شود و بعد از سه روز دستورمي دهد تا تمام آنان را از بين ببرند و به اصحابش مي فرمايد: مصحفهاي قرآن را برنداريد و براي خودشان واگذاريد تاموجب حسرت آنها باشد همان طور که آن را تبديل کردند وتغيير دادند و تحريفش نمودند و به آنچه در آن بود عمل نکردند.

حضرت مهدي ارواحنا فداه بعد از آنکه آثار و ميراث پيامبراکرم (ص) را نشان مي دهد و صدق آن را سيد حسني با کوبيدن عصاي رسول خدا(ص) در سنگ ظاهر مي کند و معجزه آن حضرت را به چشم مي بينند که چگونه چوب خشک حيات يافته شروع به برگ کردن مي نمايد، اما با اين وجود عنادورزان دست از عداوت و حق ستيزي برنمي دارند و پرچم انکاربرافراشته و تمام اين معجزات را سحري بزرگ مي نامند، اما بااين وجود آن حضرت رافت و رحمت خود را از آنان دريغ ننموده با بياني شيوا و کلامي زيبا آنان را سه شبانه روز موعظه مي کند و براي آنان دليل و برهان اقامه مي کند و سخنانشان راجواب مي گويد و جوابشان را مي شنود و چون معلمي دلسوزو پدري مهربان ارشادشان مي کند اما آنکه را چشم حق بين کوراست اثري نخواهد داشت و بعد از آنکه پليدي درونشان به خوبي ظاهر مي گردد و پرده از عناد و لجاجتشان برداشته مي شود زمين را از لوث آنان پاک مي سازد.


پاورقي

[1] الزام الناصب: 2/265، بحار الانوار: 53/15.

[2] الاختصاص شيخ مفيد(ره): 256.

[3] اثبات الهداة: 7/189.