بازگشت

دشمنان و رأفت مهدوي


حال به آنچه بيان شد رونقي ديگر مي دهيم و به بررسي بعضي روايات مي پردازيم که در آن نقاب از چهره رافت مولاي زمان برداشته شده و باب توبه را به روي همه گشوده است ،باشد تا غبار توهمات از آئينه دلها زدوده شود و نيکو جمالش را نظاره گر باشيم.

مفضل که يکي از اصحاب خاص حضرت امام صادق (ع)است و به عنوان باب حضرت امام صادق (ع) از او تعبيرمي شود و حضرتش گنجينه هائي بس گران از احاديث را نزد اوبه وديعت نهاده و خود نيز از منتظرين ظهور منجي عالم بوده ودر زمان ظهور آن جناب نيز از کساني است که به دنيابرمي گردند و رجعت خواهند نمود و با عده اي به نصرت حضرتش خواهند شتافت.

حضرت امام جعفر صادق (ع) مي فرمايند: يا مفضل انت و اربعة واربعون رجلا تحشرون مع القائم ، انت علي يمين القائم تامر وتنهي والناس اذذاک اطوع لک منهم اليوم. [1] .

اي مفضل ، تو و چهل و چهار مرد ديگر در زمان امام زمان (ع) باز مي گرديد و تو طرف راست قائم هستي و امر و نهي مي کني و مردم مطيع تو هستند بيش از آنکه امروز اطاعت تو مي کنند.

مفضل روايتي زيبا که خود منبع بسياري از اطلاعات محققان پيرامون ظهور حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه و رجعت ائمه هدي (ع) مي باشد از امام صادق (ع) نقل مي کندکه گوشه هائي از آن را مناسب با موضوع سخن خواهيم آورد.

حضرت امام صادق (ع) وقتي ظهور آن حضرت را در کنار خانه کعبه و جمع شدن اصحاب خاص آن جناب را در يک لحظه ازسرتاسر جهان بيان مي فرمايند و اينکه حضرت بقية اللّه ارواحنافداه در صبح آن روز اعلام قيام و حرکت جهاني مي نمايند وسپس متذکر هلاک سپاه سفياني و به زمين فرو رفتن سپاه دربيابان مدينه مي گردند که در اينجا مفضل سئوال مي کند: پس آن حضرت با اهل مکه چه خواهد کرد؟ حضرت امام صادق (ع) مي فرمايند: يدعوهم بالحکمة والموعظة الحسنة. [2] .

آنان را با کلامي حکيمانه دعوت مي کند و به زيباترين و شيرينترين کلمات آنها را موعظه مي فرمايد.

سپس به اطاعت او گردن مي نهند و امام (ع) نيز مردي ازخاندان خود را در ميان آنها جانشين قرار مي دهد و از مکه خارج شده به سوي مدينه روانه مي شود...

و زماني که از مکه دور شد اهل مکه عليه جانشين حضرت شورش کرده و بر سراو ريخته او را شهيد مي کنند، پس امام (ع) باز مي گردد.

فياتونه مهطعين مقنعي رؤوسهم يبکون و يتضرعون و يقولون: يا مهدي آل محمد(ع)، التوبة التوبة ، فيعظهم وينذرهم و يحذرهم ويستخلف عليهم خليفة.

پس (اهل مکه) به نزد آن امام مي آيند در حالي که از نگاهشان ذلت و خضوع هويداست و سرها را درگريبان شرمندگي خود برده و گريه مي کنند والتماس و زاري مي نمايند و مي گويند: اي مهدي آل محمد، توبه کرديم توبه کرديم ، سپس حضرت آنان را وعظ مي کند و انذار مي نمايد و از اين کاربرحذرشان مي دارد و ديگري را جانشين قرارمي دهد.

بنگريد که چگونه در ابتداي حرکت آن حضرت ، با آن جناب نيرنگ مي کنند و چنين ضربه اي را بر او وارد ساخته يکي از عزيزانش را مي کشند ولي آن حضرت تقاضاي عفو وبخشش آنها را مي پذيرد در حالي که او مي داند اينان از کرده خود پشيمان نيستند و دوباره به آن دست خواهند زدهمانگونه که از روايت نيز استفاده مي شد که حضرت آنها را ازتکرار چنين عملي برحذر مي دارد و آنان را انذار مي فرمايد.

اما باز چون از مکه مکرمه خارج مي شود مردم مکه عليه جانشين آن حضرت شورش کرده و او را به شهادت مي رسانند در اين هنگام است که سربازان خود از جن و نقباء از اصحابش را به سوي آنها مي فرستد و دستور مي دهد که از اهل مکه فردي را باقي نگذاريد مگر آنکه ايمان آورد و در بعضي روايات اين عمل سه بار تکرار مي شود و در هر سه بار حضرت از آنها اغماض مي کند و شخصي را به عنوان جانشين تعيين کرده باز او را شهيد مي کنند.

اين واقعه مکه خود سند ارزشمندي است بر رافت بي پايان آن امام که چگونه افرادي را که ايمان نداشته و نفاق مي ورزند عفومي فرمايد و به آنها مهلت رجوع به سوي رحمت الهي رامي دهد و آنها از پذيرش آن سرباز مي زنند.


پاورقي

[1] دلائل الامامة: 464.

[2] الزام الناصب: 2/260، بحار الانوار: 53/11.