بازگشت

امام محمد باقر


ابو جارود از امام باقر ـ عليه السلام ـ آورده است که روزي به من فرمود:

1ـ يا أبا جارود! إذا دار الفلک وقال الناس: مات القائم أو هلک، بأيِّ واد سلک وقال الطالب: انّي يکون ذلک وقد بليت عظامه فعند ذلک فأرجوه، فإذا سمعتم به فأتوه ولو حبواً علي الثلج. [1] .

ي عني اي ابا جارود اگر روزگار به گونه اي بود که مردم گفتند: قائم آل محمّد ـ عليهم السلام ـ از دنيا رفته يا به شهادت رسيده و يا سرنوشت او روشن نيست و ديگري گفت که از کجا چنين خبري خواهد بود... در همان اوج حيرت و نااميدي و ترديد مردم، تو به ظهور او اميدوار باش و هنگامي که خبر ظهور او را شنيدي به هر صورت ممکن، حتي خزيدن بر روي برف بسوي او بشتاب.

و همچنين بانوي دانش پژوهي به نام «امّ هاني» مي گويد: بامدادي بر حضرت باقر ـ عليه السلام ـ وارد شدم و گفتم:

2ـ يا سيدي! آية في کتاب اللّه عزّ وجلّ عرضت بقلبي فاقلقتني واسهرتني قال: فاسألي يا أُمّ هاني قالت: قلت قول اللّه عزّ وجلّ: (فلا أقسم بالخنّس الجوار الکنّس) قال: نِعْمَ المسألة سألتيني يا أُمّ هاني! هذا مولود في آخر الزمان، هو المهدي من هذه العترة تکون له حيرة وغيبة يضلّ فيها أقوام ويهتدي فيها أقوام، فياطوبي لکِ ان أدرکتيه وياطوبي لمن أدرکه. [2] .

سرورم! آيه اي از قرآن شريف ذهن و فکرم را بخود مشغول داشته و خوابم را ربوده است فرمود: کدام آيه ام هاني، بپرس! گفتم: اين آيه ي شريفه (فلا أُقسم بالخنس الجوار الکنّس)فرمود: خوب مسأله اي پرسيدي اي ام هاني اين مولودي است در آخر الزمان او مهدي عترت پيغمبر است براي او غيبت و حيرتي است که گروهي در آن گمراه مي گردند و گروههايي راه حق و هدايت را مي يابند. خوشا بحالت اگر او و زمان او را درک کني... و خوشا بحال آنانکه او را درک کنند.


پاورقي

[1] کمال الدين، ج 1، ص 324.

[2] کمال الدين، ج 1، ص 326.