بازگشت

انجيل يوحنا


و بدو قدرت بخشيده است که داوري هم بکند؛ زيرا که پسر انسان است. و از اين تعجّب مکنيد، زيرا ساعتي مي آيد که در آن جميع کساني که در قبور مي باشند آواز او را خواهند شنيد و بيرون خواهند آمد، هر که اعمال نيکو کرد براي قيامت حيات، و هر که اعمال بد کرد به جهت قيامت داوري.

مکاشفه يُوحَنّا

و علامتي عظيم در آسمان ظاهر شد. زني که آفتاب را در بر دارد و ماه زير پايهايش و بر سرش تاجي از دوازده ستاره است. و آبستن بوده، از درد زه و عذاب زاييدن فرياد بر مي آورد.

و علامتي ديگر در آسمان پديد آمد که اينک اژدهاي بزرگ آتش گون که او را هفت سرو ده شاخ بود و بر سرهايش هفت افسر. و دمش ثلث ستارگان آسمان را کشيده آنها را بر زمين ريخت و اژدها پيش آن زن ـ که مي زاييد ـ بايستاد تا چون بزايد فرزند او را ببلعد. پس پسر نرينه را زاييد که همه اُمّتهاي زمين را به عصاي آهنين حکم راني خواهد کرد، و فرزندش به نزد خدا و تخت او ربوده شد...

و در آسمان جنگ شد. ميکائيل و فرشتگانش با اژدها جنگ کردند و اژدها و فرشتگانش جنگ کردند. ولي غلبه نيافتند، بلکه جاي ايشان ديگر در آسمان يافت نشد. و اژدهاي بزرگ انداخته شد، يعني آن مار قديمي که به ابليس و شيطان مُسمّي است که تمام ربع مسکون را مي فريبد. او بر زمين انداخته شد و فرشتگانش با وي انداخته شدند».

مفسّرين انجيل در مورد آيات فوق مي گويند: شخص مورد بشارت در اين آيات تاکنون قدم به عرصه وجود ننهاده و تفسير روشن و معني واضح آنها نيز موکول به زمان آينده و نامعيّني است که وي ظاهر گردد.

ولي با اندکي دقّت و تأمّل در آيات فوق اين نتيجه به دست مي آيد که شخص مورد بشارت در مکاشفه ياد شده، بزرگترين مولود جهان انسانيّت، و شخص ممتاز و بي نظيري است که به منظور ايجاد حکومت حقّه الهيّه و بر افکندن بنياد اهريمنان، به ناچار مدّتي از انظار مردمان غايب خواهد گرديد، و خداوند عالم آن يگانه مظهر نور الهي و منجي انسانيّت را از ديدگان اشرار و شياطين جنّي و انسي مخفي و مستور نگه خواهد داشت تا در يک زمان نامعلومي ـ آنگاه که خواست خداوند است ـ از پشت پرده غيبت ظاهر شده، با «عصاي آهنين» بر بشريّت حکومت کند.

در قسمت ديگري از مکاشفه يوحنّاي لاهوتي بشارت ظهور حضرت مهدي(عليه السلام)چنين آمده است:

«و ديدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبي سفيد که سوارش امين و حق نام دارد و به عدل داوري و جنگ مي نمايد و چشمانش چون شعله آتش، و بر سرش افسرهاي بسيار و اسمي مرقوم دارد که جز خودش هيچ کس آن را نمي داند و جامه خون آلود ـ سرخ ـ در بر دارد و نام او را کلمه خدا مي خوانند. ولشکرهايي که در آسمانند بر اسبهاي سفيد، و به کتان سفيد و پاک ملبّس از عقب او مي آمدند. و از دهانش شمشيري تيز بيرون مي آيد تا به آن اُمّتها را بزند و آنها را به عصاي آهنين حکمراني خواهد نمود... و ديدم فرشته را در آفتاب ايستاده که به آواز بلند تمامي مرغاني را که در آسمان پرواز مي کنند ندا کرده مي گويد: بياييد و به جهت ضيافت عظيم خدا فراهم شويد تا بخوريد گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جبّاران...

با نظري دقيق و اجمالي در تمام احاديثي که در مورد ظهور يکتا بازمانده حجج الهي وارده شده است مي توان گفت: همه فرازهاي بالا در احاديث اسلامي آمده است.