بازگشت

جانشين امام حسن عسکري


علاّمه مجلسي، در حق ّاليقين از شيخ صدوق روايت مي کند که او به سند صحيح از احمد بن اسحاق [1] نقل مي کند که گفت: به حضور امام حسن عسکري عليه السلام شرفياب شدم با اين قصد که از جانشين آن بزرگوار بعد از رحلتش بپرسم، آن حضرت قبل از سؤال من، فرمود: «اي احمد بن اسحاق، خداوند متعال از عصر حضرت آدم عليه السلام تاکنون، و اکنون تا روز قيامت، زمين را از حجّتش خالي نمي گذارد، خداوند به وسيله او بلا را از اهل زمين برطرف مي نمايد، و به وسيله او باران را فرو مي فرستد، و برکت هاي زمين را آشکار مي سازد.»

پرسيدم: «اي فرزند رسول خدا، امام و خليفه بعد از شما کيست؟»

آن حضرت شتابان برخاست، و وارد اتاقي شد، سپس بيرون آمد، ديدم کودکي را که صورتش مانند ماه شب چهارده مي درخشيد و حدود سه سال داشت بر شانه خود نهاده، به من فرمود: «اي احمد بن اسحاق، اگر در پيشگاه خدا و حجت هاي او مقام ارجمندي نداشتي، پسرم را به تو نشان نمي دادم، اين پسر هم نام و هم کُنيه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم است، همان کسي است که سراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد مي کند. اي احمد بن اسحاق، مَثَل اين پسر در اين اُمّت، مانند مَثَل خضر عليه السلام و ذوالقرنين است، به خدا سوگند به گونه اي غايب مي شود که همه به راه هلاکت مي افتند، جز شخصي که خداوند عقيده به امامت او را در آن شخص ثابت و استوار کرده، و او را براي دعا در مورد تعجيل در فرج آن حضرت، توفيق داده است.»

احمد بن اسحاق مي گويد: به امام حسن عسکري عليه السلام عرض کردم «اي مولاي من، آيا نشانه اي که قلب مرا در مورد جانشيني اين کودک مطمئن و آرام سازد هست!»

ناگاه آن کودک با زبان عربي شيوا فرمود: «انا بقيةُ اللهِ في اَرْضهِ، والمنتقمُ مِنْ اعدائهِ، فلا تَطلُبْ اَثَراً بَعْدَ عينٍ يا احمَدَ بنَ اسحاقَ؛ من آخرين حجت خدا در زمين، و انتقام گيرنده از دشمنان خدا هستم، اي احمد بن اسحاق، بعد از ديدن خود مهدي ديگر در جستجوي نشانه نباش.»

احمد بن اسحاق مي گويد: بسيار شادان از محضر امام حسن عليه السلام بيرون آمدم، فرداي آن روز به حضور امام حسن عليه السلام رفتم و عرض کردم: «اي پسر رسول خدا، از اين که با نشان دادن جانشينت بر من منّت نهادي، بسيار خوشحال شدم، اين که فرمودي مَثَل او مَثَل خضر و ذوالقرنين است، کدام سنّت او همانند اين دو نفر مي باشد؟»

امام حسن عليه السلام فرمود: «او در طولاني شدن غيبتش، به اين دو نفر شباهت دارد.»

عرض کردم: اي فرزند رسول خدا، آيا غيبت او طولاني مي گردد؟

فرمود: به پروردگارم سوگند آري، به گونه اي که بسياري از معتقدان به او از اعتقاد به او منصرف مي شوند، جز کسي که خداوند متعال پيمانش را نسبت به ولايت ما، از او گرفته، و ايمان را در قلب او برقرار ساخته، و او را به روح قدسي تأييد فرموده، اي احمد بن اسحاق، اين امري از امرهاي خدا، و رازي از رازهاي اِلاهي، و غيبي از غيب هاي پروردگار است، آنچه را گفتم فراگير، و از شاکران و سپاس گزاران باش، تا در فرداي قيامت در ملکوت اعلي با ما باشي.» [2] .

و در حديث ديگر از عمرو اهوازي نقل شده که گفت: «امام حسن عسکري عليه السلام پسرش را به من نشان داد و فرمود: اين پسر بعد از من صاحب شما است.» [3] و مطابق روايت ديگر، از محمد بن عثمان عَمْري [4] و ديگران نقل شده است: «امام حسن عسکري عليه السلام پسرش را به ما که چهل نفر در خانه اش بوديم، نشان داد و فرمود:

«هذا رِمامُکُم من بَعدي، و خليفتي عليکم، فاتبعوُهُ و اطيعُوهُ، و لا تَتَفرّقُوا فتهلکوا في اديانکُمْ، اما اِنکُم لا ترونَهُ بَعْدَ يومکُم هذا؛ اين پسر، امام شما بعد از من است، و خليفه من بر شماست، از او پيروي و اطاعت کنيد، پراکنده نشويد، تا در مورد دين خود به هلاکت بيفتيد، آگاه باشيد، شما ديگر او را از فردا نمي بينيد.»

حاضران گفتند: از محضر امام حسن عليه السلام بيرون رفتيم، چند روزي نگذشت که امام حسن عليه السلام از دنيا رفت. [5] .


پاورقي

[1] وکيل امام حسن عسکري درقم.

[2] کمال الدّين، ص 384و 385؛ و 370 باب ماروي عن ابي محمد الحسن العسکري من وقوع الغيبة بابنه القائم و انه الثاني عشر من الأئمة، حديث1. اعلام الوري، ص 439، فصل سومع في ذکر النصوص عليه من جهة ابيه الحسن بن علي خاصة و منتخب الأنوار المضيئة: ص 143 الفصل العاشر في ذکرمن شاهد في ذکر من شاهده من شيعته و حظي برؤيته.

[3] اعلام الوري، ص 441، فصل سوم.

[4] وي نخستين نايب خاص حضرت امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است.

[5] اعلام الوري، فصل سوم، ص 442.