شتاب کن موعود
غزلتر ازغزل انتظار من، برگرد
ابر ستاره شبهاي تار من، برگرد
کرشمهاي کن و چشمي خمار و در عوضش
تمامي هستي و دار و ندار من، برگرد
ميان گردو غبار گمان، ترک برداشت
فسيل باور ايل و تبار من، برگرد
... کجاست شطح دو تار نگاه مشرقيات؟
که پينه بسته گلوي سه تار من، برگرد
بيا به ياري اين پاي ناتوان، افسوس
پر از گناه شده کوله بار من، برگرد
بکوب بر دف و با رقص تيغ عريانت
بچرخ دور جنون مدار من، برگرد
شهيد کن عطشم را، شتاب کن موعود
به سر رسيده دگر انتظار من، برگرد
سعيد يغمايي