بازگشت

پناه مهر






خود آن که پشت بر اهل زمانه کرد چو ما

رخ طلب به ره صاحب الزمان (عج) دارد



شه سرير ولايت، محمد بن حسن (ع)

که حکم بر سر ابناي انس و جان دارد



... به يک گداي فرومايه صرف مي سازد

به يک فقير تهي دست کيسه در ميان دارد



اگر نه دامن چترش پناه مهر شود

زباد فتنه چراغش که در امان دارد؟



به راه او شکفد غنچه تمنايش

هواي باغ جنان آن که در جهان دارد



برون خرام که بهر سواري تو مسيح (ع)

سمند گرم رومهر را، عنان دارد



نهال جاه تو را آب تا دهد کيوان

زچرخ و کاهکشان، دلوو ريسمان دارد



... کليد حب تو بهر گشادکارش بس

کسي که آرزوي روضه جنان دارد



رسيد عدل تو جا يي که زير گنبد چرخ

کبوتر از پر شهباز، سايبان دارد



اگر اشاره نمايي به گرگ، نيست غريب

که پاس گله به صد خوبي شبان دارد



سعيد يغمايي