برو بباغ و به گل ها سلام ما برسان
برو بباغ و به گلها سلام ما برسان
به نسترن! به شقايق پيام ما برسان
به سروها، به سمنها، به ياسهاي سپيد
درود و تهنيت و احترام ما برسان
به ضيمران که زندچنگ در سلاسل بيد
اطاعت و ادب و التزام ما برسان
به هرکجا شنوا گوش التفاتي بود
به وجه خير و سلامت کلام ما برسان
به خوشههاي اقاقي، به شاخههاي تمشک
به اعتبار سخن،اهتمام ما برسان
بگو به دختر باران برقص بر در و دشت
نمي به کام «بهار صيام» ما برسان
بگو به ابر محبت، طراوش شعفي
از آن سحاب مودت به کام ما برسان
ببار بر سر باغ و گشاي «ستر ربيع»
به حد لذت درکش مقام ما برسان
زلال آب روان را بچشمه سار بگو
نمي ز کوثر عرفان به جام ما برسان
بخوان بگوش جلودار تا رود به وفاق
به سالک سفر «دل» زمام ما برسان
اسير سلطه خاريم و شب، خداي طرب
به صبح سلطنت «گل» دوام ما برسان
بيا و تشنگي ما «خمار مردم» را!
به گوش «ساقي غايب» امام ما برسان
ببين که «خون شقايق» گرفته دامن دشت
به «نور ديده نرگس» سلام ما برسان