بازگشت

بوي يار


اين بچه ها معماگونه هستند در عين گريستن مي خندند و در عين خنديدن مي گريند. دل دريايي شان مطمئن و آرام است اما در عين حال امواج بيقراري شان بيتابانه خود را به ساحل بلند سينه هاي ستبرشان مي کوبد. اينان ذخيره هاي خداوند براي عصر آخرالزمان هستند برگزيدگاني که تاريخ، هزاران سال در انتظار قدومشان بوده است.

عصاره امتهاي پيشين همانان که «فسوف ياتي الله بقومم يحبهم و يحبونه اذلة علي المؤمنين و اعزة علي الکافرين يجاهدون في سبيل الله و لا يخافون لومة لائم »...

چه روزگار شگفتي، تاريخ آينده کره ارض بارور حوادثي بس شگفت است حوادثي که مجد و عظمت جهانگير اسلام را در پي خواهد داشت و اين همه را تنها کسي درمي يابد که منتظر است و بوي يار را از فاصله اي نه چندان دور مي شنود و هر لحظه انتظار مي کشد تا صداي «اناالمهدي » از جانب قبله بلند شود و او را به سوي خويش فراخواند.

راهيان کربلا را بنگر، آنان خوب دريافته اند که زندگي به خون وابسته است و پيکر تاريخ، بي خون خدا، ثارالله، مرده اي بيش نيست و سر مبارک امام شهيد برفراز ني رمزي است بين خدا و عشاق يعني که اين است بهاي ديدار. به يادآر فرموده صاحب الزمان را که ما را به اعمالي فراخوانده اند که به محبتشان نزديک تر است: «فليعمل کل امرء منکم ما تقرب من محبتنا» و براستي مگر محبت آنان در چيست؟ در محبت حسين. محب حسين محبوب خداست و کدام راه از اين نزديکتر!؟

بشنو، زبان حال آنان را بشنو: حسينا! اماما! هرچند ما عاشورائيان قرن پانزدهم هجري قمري کربلا نبوديم تا به نداي هل من ناصر تو پاسخ گوييم و حق را ياري کنيم اما حسينا ما مي دانيم که تاريخ بر محور تو و عاشورا و کربلايت مي گردد و زمان از آن مي گذرد تا ياران تو را از صلب پدران و رحم مادرانشان بيرون کشد و همه آنان را در زير علم خونخواهي تو گردآورد و آنان را وارث زمين گرداند و اينچنين همه تاريخ روزي بيش نيست و آن روز روز عاشوراست.

سيد مرتضي آويني