اي شاهد شيرين بيان
چشم بدت دور اي پري، کز همگنان والاستي
در مکتب افسونگري، بر دلبران استاستي
نازم تو را اي نازنين، فخر زمان، مهر زمين
شرمنده ماهت از جبين، در عالم بالاستي
اي شاهد شيرين بيان، آهوروش، نازک بيان
در بين حوري منظران، بي تالي و همتاستي
مويت سمن، رويت چمن، خلقت نکو، خلقت حسن
مست از نگاهت مرد و زن، هر دل تو را جوياستي
...ز آن عارض گلگون تو، ز آن قامت موزون تو
ليلي و شا، مجنون تو، هر بخرد داناستي
بايد چو باشي در امان، از چشم زخم دشمنان
بر مجمر رويت عيان، خالي سپند آساستي
... به به از اين رخسار تو، وزلعل شکر بار تو
گفتار تو، اطوار تو، جان بخش و روح افزاستي
هر چند من نالايقم، لکن به وصلت شايقم
گر عاشقم، ور وامقم، تنها توام عذراستي
ليلي تويي، مجنون منم، فتان تويي، مفتون منم
اخگر تويي، کانون منم، قلبم تو را ماواستي
در هجر رويت اين منم، کافسرده شد از غم تنم
آري فراقت اي صنم، بسيار جان فرساستي
منظم کازروني