بازگشت

اي غايب از چشمان ما






يارا ببين هجران ما، اين درد بي درمان ما، اين خار در چشمان ما،

وين ديده گريان ما، اين کوه غم بر جان ما، ديگر چه باشد آن ما،



اي غايب از چشمان ما

اي جلوه اي در طورما، اي نور اندر نور ما، نور دو چشم کور ما،



عيساي هر رنجور ما، در غربت و مستور ما، پر درد از هجران ما



اي غايب از چشمان ما

مستي عالم مست تو، هستي عالم هست تو، هست همه در دست تو،



دست همه پيوست تو، پيوسته جان پابست تو، گريان تو چشمان ما،



اي غايب از چشمان ما

موسي به قربان شما، عيسي به فرمان شما، يعقوب گريان شما،



يوسف پريشان شما، جان علي جان شما، دستم به دامان شما،



اي غايب از چشمان ما

مولا! زمان شيداييت، جان جهان سوداييت، پيوسته دل ارزانيت،



مجنون تو صحراييت، عالم همه قربانيت، يک گوشه چشمي حاليا،



اي غايب از چشمان ما

يارا سلامت مي کنم، چشمم به راهت مي کنم، ديده سرايت مي کنم،



هر شب صدايت مي کنم، اين جان فدايت مي کنم، اي نازنين پنهان ما،



اي غايب از چشمان ما

من تشنه روي توام، آشفته موي توام، در حسرت کوي توام،



صد ليلي بوي توام، در بند ابروي توام، جانان! به سوي جان بيا



اي غايب از چشمان ما

مستور چون زهراي ما، تنهاي چون مولاي ما، اسرار در سيناي ما،



وي هم نوا با ناي ما، وي اشک طوفان ساي ما، اي کوثر آدينه ها،



اي غايب از چشمان ما

دل ها همه پروانه ات، دل ها همه کاشانه ات، دل ها همه ديوانه ات،



در حسرت پيمانه ات، پوينده راه خانه ات، گر بگذري بر کوچه ها،



اي غايب از چشمان ما

مولا جوابم مي کني، در غم هلاکم مي کني؟ پر اضطرابم مي کني؟



يا خود خطابم مي کني؟ خود انتخابم مي کني؟ تا من بيايم جمعه ها،



اي غايب از چشمان ما

زلف تو و ابروي تو، ماه تمام روي تو، وان حلقه هاي موي تو،



زيبا لب دلجوي تو، مينو شميم کوي تو، وصف بهشت جان ما،



اي غايب از چشمان ما

يارا به راهت مي شوم، جزو سپاهت مي شوم، مست نگاهت مي شوم،



همراز آهت مي شوم، هم اشک چاهت مي شوم، گر بگذري بر ديده ها،



اي غايب از چشمان ما

يارا غبارت مي شوم، چون جان نثارت مي شوم، در انتظارت مي شوم،



دور مدارت مي شوم، من بي قرارت مي شوم، جانم به قربان شما،



اي غايب از چشمان ما

اي همدم باد سحر، در آسمان ما قمر، صد يوسف اندر پشت سر



آيينه خير البشر، يعني امام منتظر، برکش نقاب از ره بيا،



اي غايب از چشمان ما

اي شه امانم مي دهي؟ خود را نشانم مي دهي؟ ملک جهانم مي دهي؟



سوز نهانم مي دهي؟ هم خود زبانم مي دهي؟ تا گويمت مدح و ثنا،



اي غايب از چشمان ما

جانا چراغ دل تويي، اين ديده را ساحل تويي، آواره را منزل تويي،



نور دل غافل تويي، جان مرا قابل تويي، بشنو سلام جان ما،



اي غايب از چشمان ما

هر دم شوي اندر نظر، از بهر تو در پشت در، آيند اصحاب سحر،



جوينده ره بي پا و سر، خواهي بيايي از سفر؟ زيبانگار قرن ها،



اي غايب از چشمان ما

هم جان تو و جانان تويي، امداد بي پايان تويي، شه بيت هر ديوان تويي،



محبوب هر دوران تويي، ارباب صد خاقان تويي، بنما کرم بر اين گدا،



اي غايب از چشمان ما

اي يوسف زهرا بيا، هم ناله با مولا بيا، آواز بعص آسا بيا،



اندر بقيع مأوا بيا، شرب مدام ما بيا، غايب ز جهل بيا،



اي غايب از چشمان ما

اي ساربان جان بيا، اي همره قرآن بيا، اي رونق ايمان بيا،



آب کويرستان بيا، نور شب هجران بيا، وي لولو و مرجان بيا،

مهدي جعفري