بازگشت

منجي عادلترين حاکم


فرض کنيد مهم ترين ويژگي هاي حکومت امام مهدي (ع) ويژگيهاي حاکم نمونه ويژگيهاي حاکم اسلامي است. منجي يعني نجات دهنده يا نجات بخش. خود واژه به معناي رها بخشيدن و قيد و بند را از کسي بر داشتن است. کلمة منجي در اديان مختلف بکار رفته است و قديمي ترين ديني که درباره اين واژه صحبت کرده دين هندوئيسم است.

خود هندوها مي گويند در کتابي که در 600 هزار سال قبل نوشته شده از اين کلمه استفاده شده است. در تورات و انجيل نيز از اين کلمه استفاده شده است.

در دين اسلام اين کلمه غالباَ براي حضرت مهدي بکار رفته است.

پلوراليزم يا کثرت گرائي در دين و در حقانيت بيان شده. ک مرتبه در نجات و يک مرتبه در مسائل اجتماعي و سياسي بيان شده است. الآن در کشور ما در مسائل سياسي بيان شده است؛ کثرت گرائي ديني و البته ما به آن اعتقاد نداريم. چون با عقل و فلسفه سازگار نيست و نه با آيات و روايات.

يعني ما نمي توانيم بگوئيم اين دين بر حق است و دين ديگري نيز بر حق است. کثرت گرائي در نجات هم مسئله ايست که از قديم در ميان فيلسوفان بحث شده است مثلاَ در کتاب ابوعلي سينا.

بهشت منحصر مخصوص شيعيان علي (ع) نيست؛ بجه هاي کفار يا ديوانگان صغار ايتام اينها همه اهل نجاتند. لطف خدا شامل حال آنها هم مي شود و بهشت نيز مي روند.

آيات شريف قرآن مردم را سه دسته مي کند که دو دسته اهل نجاتند. و در روايات آمده که بهشت هشت در و جهنم هفت در دارد که روندگان بهشت بيشتر از روندگان جهنمند. بالاترين درجه بهشت فردوس است که مخصوص شيعيان امير المومنين است.

کلمه نجات مربوط به تشکيک است و درجات مختلف دارد و اکثريت مردم اهل نجات هستند. کلمه عادل و عادلترين از واژه عدل گرفته شده و عدل در لغت به معني تساوي است و گاهي هم به معناي قسط و برابري است اين کلمه در يونان باستان فراوان مورد بحث بوده و فلسفه عدل به کرات مورد نظر بوده است. در مورد چيزي صحبت مي کنيم که به تحقق نپيوسته است. چه کسي مي تواند در برابر آينده نظر بدهد و قضاوت کند.

علم که نمي تواند در برابر چيزي که آزمايش نکرده حرفي بزند. فلسفه به سوالاتي پاسخ مي دهد که علم در برابر آن ناتوان است. فلسفه در برابر آينده جهان پاسخ مي دهد.

علم نمي تواند در برابر ماده اوليه جهان پاسخ دهد در حاليکه فلسفه به آن پاسخ مي دهد. آنچه با الهام و مکاشفه با کشف و شهود بدست مي آيد مي تواند در برابر آينده اظهار نظر کند.

وحي و قرآن و سنت نيز مي توانند دربارة آينده جهان صحبت کند.

امام زمان حکومت جهاني را بر اساس قرب الي الله تشکيل مي دهند. در اوايل انقلاب بر خلاف مسيحيت که دين را براي اصلاح آخرت ميداند عقيده دين براي دنيا و آخرت بود. بازرگان آمد و گفت که دين براي آخرت است و در همان روزها امام فرمودند: دين نه براي اصلاح دنيا آمده و نه براي اصلاح آخرت بلکه براي قرب الي الله آمده است.

امام زمان ابتدا هدفش اجراي عدالت نيست. ايشان مي آيند تا انسانها را به قرب الي الله برسانند و در کنار اين موضوع عدل را برقرار سازند.

خدا به ما نزديک است و مائيم که به او نزديک نيستيم. در قرآن آمده او با شماست ولي هيچگاه گفته نشده ما با او هستيم. خدا از رگ گردن و دل به ما نزديکتر است. دين آمده تا ما را به خدا نزديک کند. و اين هدف در زمان ظهور به صورت کامل تامين مي شود.

1. اولين ويژگي حکومت امام زمان انست که مردم را به خدا که بالاترين کمال است مي رساند. خدا عقل را 27 قسمت کرده است که اکنون 2 قسمت از آن را به ما داده است و بقيه را در زمان ظهور به آن مي رسيم. و اين به معني عقل ديني است ونه عقل صنعتي.

2. دومين ويژگي مسئله عدالت است. عدالت در تمام اديان در مورد آخرالزمان به يک معني است. در زرتشت و مسيحيت و... مهمترين ويژگي مدينه فاضله به يک معني است. در نهج البلاغه بين عدل تفاوت وجود دارد. عدل يعني قرار دادن هر چيزي در جايخود. بر خلاف جود و بخشش قرار دادن چيزي در جاي کمال. بر خلاف جود در عدل تساوي است. مبناي عدالت حق است. اگر جائي حق نباشد عدلي نيست.

حقوق عرفي يعني در عرف بايد ببينيم کجا کسي را صاحب حق مي شمارند و کجا کسي را صاحب حق نمي شمارند

ولي در اسلام حتي حيوان به صاحبش حق دارد.

يک نوزاد حقوقي را در برابر پدر و مادر دارد. هر انساني حقوقي نسبت به انسان ديگر را دارد نه تکليف. همسايه به گردن همسايه حق دارد و نه تکليف. حفظ آب و خاک از حقوقي است که به گردن ماست. کسي که فضائي را آلوده مي کند حقي را ضايع کرده است. اگر حقوق را رعايت کنيم عادل هستيم وگرنه ظالم.

پس در زمان ظهور عدالت را فقط در ميان انسانها برقرار نمي کند بلکه در ميان همه چيز حتي حيوانات؛ مثل اينکه گرگ و گوسفند از يک آبشخور آب مي خورند.

انسانها در زمان ظهور از تمام اديان هستند. همه مسلمان نيستند. امام زمان حمام خون به راه نمي اندازند. در آنزمان يهودي و مسيحي هم به دستورات دين خود بهتر مي رسند.

عدل در آن زمان به همه مي رسد. در آخر الزمان امام هم به شهادت مي رسند.

اين بزرگترين گناه است و عين ظلم است. آمده است در آنروز همانطور که ظلم و جور فراگير شده عدل و قسط هم فرگير مي شود. ظلم آنزمان اجتماعي است و فردي بسيار کم است. بسياري مردم در منازلشان عادلند. امام زمان عدل اجتماعي مي آورند. و بر عکس دوره هاي قبل ظهور امکان ظلم فردي هست.

آدم عادل کسي است که غضبش،خشم، شهوت، علم، شعور، و معرفتش معتدل باشد. و عدالت امام عدالت اخلاقي است نه عدالت فقهي.