بازگشت

ارتباطات در عصر ظهور


در عصر ظهور، به جهت جهش علمي و پيشرفت فن آوري و صنعت، وسايل ارتباطات و اطلاعات آن قدر پيشرفته خواهد بود که دنيا را همچون کف دست نشان مي دهد و براي آگاهي به اقصي نقاط کشور، نيازي به وسايل و ابزار ارتباطي امروزي نيست. از اين رو حکومت مرکزي، نسبت به کل عالم - که تحت حکومت واحد او هستند - تسلط کامل دارد و به موقع و بدون فوت وقت، وارد عمل شده، مشکل را حل مي کند و هرگونه توطئه و فساد را در نطفه خفه مي سازد. بين امام مهدي (عج) و مردم، نامه رساني وجود ندارد و مردم در هر نقطه اي از کره زمين، امام را مشاهده مي کنند و امام با آنان سخن مي گويد. اين مساله، اختصاص به امام و رعيت ندارد بلکه مردم عادي نيز با همديگر سخن مي گويند و همديگر را مشاهده مي کنند، در حالي که يکي در مشرق عالم و ديگري در مغرب آن است.

امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

«ان قائمنا اذا قام مد الله لشيعتنا في اسماعهم و ابصارهم حتي لا يکون بينهم و بين القائم عليه السلام بريد، يکلمهم فيسمعون، و ينظرون اليه و هو في مکانه [1] .

هنگامي که قائم ما قيام کند، خداوند آن چنان گوش و چشم شيعيان ما را تقويت مي کند که ميان آنان و آن حضرت (رهبر و پيشوايان) نامه رسان نخواهد بود، با آنها سخن مي گويد و آنان سخنش را مي شنوند و او را مي بينند در حالي که او در مکان خويش است [و مردم در نقاط ديگر جهان]».

وسايل انتقال صدا و تصوير، به طور همگاني، ساده و آسان در اختيار همه پيروان او قرار مي گيرد آن چنان که چيزي به نام اداره پست در آن عصر، چيز زايدي به حساب مي آيد و مسائل جاري آن حکومت، بدون نياز به کاغذ بازي، حل و فصل مي شود زيرا همه دستورها و برنامه ها با سيستم «شهود و حضور» ابلاغ و اجرا مي شود.

امام صادق عليه السلام، در گفتار ديگري اين حقيقت را به طور بارزي تکميل فرموده است:

«ان المؤمن في زمان القائم و هو بالمشرق ليري اخاه الذي في المغرب وکذا الذي في المغرب يري اخاه الذي بالمشرق [2] .

مؤمن در زمان حضرت مهدي (عج) در حالي که در مشرق است برادر خود را در مغرب مي بيند و همچنين کسي که در مغرب است، برادرش را در مشرق مشاهده مي کند».

بنابراين ارتباط مستقيم نه تنها در سطح حکومت بلکه در ميان عموم نيز عملي مي شود. در اين زمان پيوندهاي ظاهري، جسماني و معنوي دل ها را استحکام مي بخشد، به گونه اي که جهان به راستي به شکل يک خانه و مردمش همچون اهل يک خانواده در مي آيند.

امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

«اذا تناهت الامور الي صاحب هذا الامر رفع الله تبارک وتعالي له کل منخفض من الارض وخفض له کل مرتفع حتي تکون الدنيا عنده بمنزلة راحته فايکم لو کانت في راحته شعرة لم يبصرها [3] .

وقتي کارها به صاحب اصلي ولايت [حضرت مهدي عليه السلام] برسد، خداوند هر نقطه فرورفته اي از زمين را براي او مرتفع و هر نقطه مرتفعي را پايين مي برد. آن چنان که تمام دنيا نزد او به منزله کف دستش خواهد بود. کدام يک از شماها اگر در کف دستش مويي باشد، آن را نمي بيند؟»

طبق اين حديث در عصر ظهور، يک سيستم نيرومند و مجهز، براي انتقال تصويرها به وجود خواهد آمد که شايد تصور آن امروزه براي ما مشکل باشد. تمام جهان به منزله کف دست خواهد شد و پستي و بلندي هاي زمين، مانع از رؤيت موجودات روي زمين نخواهد بود. البته بدون يک چنين سلطه اطلاعاتي و ارتباطي بر تمام کره زمين، حکومت واحد جهاني و صلح، امنيت و عدالت به طور همه جانبه، امکان پذير نخواهد بود. براي اداره چنان حکومتي، امکانات زيادي لازم است که خداوند آنها را در اختيار او و تشکيلاتش قرار مي دهد.

امام باقر عليه السلام نيز فرموده است:

«انما سمي المهدي لانه يهدي الي امر خفي حتي انه يبعث الي رجل لا يعلم الناس له ذنب فيقتله حتي ان احدکم يتکلم في بيته فيخاف ان يشهد عليه الجدار [4] .

حضرت مهدي (عج) از اين جهت مهدي ناميده شده است که به امور مخفي و پنهان هدايت مي شود، تا آن جا که گاه او به سراغ کسي مي فرستد که مردم او را بي گناه دانسته و به قتل مي رساند [زيرا از گناه نهاني او همانند قتل نفس که موجب قصاص است آگاه است] و تا آن جا که برخي از مردم هنگامي که درون خانه خود سخن مي گويند، مي ترسند ديوار بر ضد آنها شهادت دهد».

اين حديث نيز گواه آن است که در آن عصر، نيکان و پاکان در نهايت آزادي به سر مي برند خلافکاران چنان تحت کنترل اند که ممکن است امواج صوتي آنان، با وسايل پيشرفته اي از ديوار خانه هايشان باز گرفته شود و به هنگام لزوم، مي توان فهميد که آنها در درون خانه چه گفته اند؟!

گفتني است که اين پيشرفت هاي عظيم، محصول تکامل علمي عصر بعد از ظهور است، نه اعجاز زيرا زندگي بشر در اين عالم، بايد مطابق سنت هاي طبيعي باشد نه اعجازي که امري استثنايي و براي موارد ضروري و فوق العاده است، آن هم در مسير اثبات حقانيت دعوت نبوت يا امامت.


پاورقي

[1] منتخب الاثر، ص 483.

[2] بحارالانوار، ح 52، ص 391.

[3] همان، ص 328.

[4] همان، ص 390.