بازگشت

امام مهدي امتحان الهي


اول - محمد الحميري عن أبيه، عن ابن يزيد، عن حماد بن عيسي عن ابراهيم بن عمر اليماني، عن رجل، عن أبي جعفر عليه السلام أنه قال: لتمحصن يا معشر الشيعة شيعة آل محمد کمخيض الکحل في العين لأن صاحب الکحل يعلم متي يقع في العين، و لا يعلم متي يذهب، فيصبح أحدکم و هو يري أنه علي شريعة من أمرنا فيمسي و قد خرج منها، و يمسي و هو علي شريعة من أمرنا فيصبح و قد خرج منها.

امام باقر عليه السلام فرمود:

اي شيعيان آل محمد - صلي الله عليه و آله -! يقينا ناخالص هاي شما از شما جدا خواهند شد. همچون سرمه در چشم که سرمه کش مي داند چه زمان سرمه در چشم



[ صفحه 10]



مي رود، اما نمي داند کي از چشمم مي رود. ناخالص هاي شما هم صبح مي کنند در حالي که بر اميري از ولايت ما گام بر مي دارند. و غروب مي کنند، در حالي که از آن بيرون رفته اند. و (بالعکس) شامگاهان در مسيري از ولايت مايند و صبح مي کنند در حالي که از آن خارج شده اند. [1] .

دوم - عبد الواحد بن عبدالله، عن محمد بن جعفر، عن ابن أبي الخطاب عن محمد بن سنان، عن أبي الجارود، عن أبي جعفر عليه السلام أنه سمعه يقول: لا تزالون منتظرون حتي تکونوا کالمعز المهزولة التي لا يبالي الجازر أين يضع يده منها، ليس لکم شرف تشرفونه، و لا سند تسندون اليه امورکم.



[ صفحه 11]



امام باقر عليه السلام فرمودند:

شما (شيعيان) آنقدر انتظار خواهيد کشيد تا همچون بزي که در حال جان دادن باشد بشويد، براي قصاب فرق نمي کند که کجاي بز مريض و نحيف را بگيرد! براي شما هيچ کدام مقامي نخواهد ماند که از آن بالا رويد و يا تکيه گاهي که در کارهاي خود به او تکيه کنيد! [2] .

سوم - عن علي، عن أبيه، عن محمد بن الفضل، عن أبيه، عن منصور قال: قال أبو عبد الله عليه السلام: يا منصور! ان هذا الأمر لا يأتيکم الا بعد اياس لا و الله حتي تميزوا، لا و الله حتي تمحصوا، لا و الله حتي يشقي من يشقي، و يسعد من يسعد.

امام صادق عليه السلام خطاب به منصور صيقل:

اي منصور! امر فرج اتفاق نخواهد افتاد مگر آنکه سخت مأيوس شويد. بلکه - قسم به خدا - که تا خوب و



[ صفحه 12]



بد شما از يکديگر جدا شويد نه، بلکه به خدا قسم، تا اينکه همگي شما امتحان شويد، نه بلکه به خدا قسم تا آنگاه، که شقي شود آنکه شقي است و سعيد گردد آنکه سعيد است. [3] .

چهارم - الغضائري، عن الزوفري، عن أحمد بن ادريس، عن ابن قتيبه، عن ابن شاذان، عن ابن ابي نجران، عن محمد بن منصور عن ابيه قال: کنا عند ابي عبد الله جماعة نتحدث فالتفت الينا فقال: في أي شي ء أنتم؟ أيهات أيهات لا و الله لا يکون ما تمدون اليه أعينکم حتي تغربلوا، لا و الله لا يکون ما تمدون اليه أعينکم حتي تميزوا، لا و الله لا يکون ما تمدون اليه أعينکم الا بعد اياس، لا و الله لا يکون ما تمدون اليه أعينکم حتي يشقي من شقي، و يسعد من سعد.



[ صفحه 13]



منصور صيقل گويد:

گروهي بوديم نزد امام صادق عليه السلام نشسته و حديث مي گفتيم امام رو به ما کرد و فرمود:

در چه موضوعي با يکديگر بحث مي کرديد؟ نه، نه به خدا قسم آنچه که چشمهايتان را به سويش دوخته ايد (کنايه از انتظار فرج آل محمد است) اتفاق نمي افتد تا آنکه همگي شما غربال شويد، نه به خدا قسم آنچه که ديده را به سويش دوخته ايد واقع نمي شود، تا آنگاه که خوب و بد شما از يکديگر جدا شويد.

نه، به خدا قسم آنچه انتظارش را مي کشيد جز بعد از نوميدي واقع نشود،

نه، به خدا قسم آنچه به انتظار آن چشم دوخته ايد اتفاق نيفتد تا بدبخت، بدبخت شود و خوشبخت به سعادت برسد. [4] .

پنجم - سعد بن عبد الله، عن الحسين بن عيسي العلوي، عن أبيه، عن جده، عن علي بن جعفر، عن أخيه موسي بن جعفر قال:



[ صفحه 14]



اذا فقد الخامس من ولد السابع من الأئمة فالله الله في أديانکم لا يزيلنکم عنها أحد. يا بني انه لابد لصاحب هذا الأمر من غيبة، حتي يرجع عن هذا الأمر من کان يقول به، انما هي محنة من الله امتحن الله بها خلقه.

امام کاظم عليه السلام فرمود:

وقتي که پنجمين فرزند از هفتمين امام، غايب شود پس بر شما باد بر شما باد به دين هايتان که احدي آن را از شما زايل نکند. فرزندانم حتما براي صاحب الامر غيبتي است تا هر کس قائل به امامت است از آن برگردد، به تحقيق که آن آزمايشي است از جانب خداوند که خلقش را به آن امتحان کند. [5] .

ششم - روي عن جابر الجعفي قال: قلت لأبي جعفر عليه السلام: متي يکون فرجکم؟

فقال: هيهات لا يکون فرجنا حتي تغربلوا ثم تغربلوا ثم تغربلوا يقولها ثلاثا حتي يذهب الکدر و يبقي الصفو.



[ صفحه 15]



جابر: به امام باقر عرض کردم:

گشايش امر شما چه زمان واقع شود؟

فرمود: هيهات، هيهات، فرج و گشايش ما صورت نگيرد تا آنکه همه ي شما غربال شويد،همه غربال شويد، همه غربال شويد - سه بار فرمودند - تا ناصافي ها بروند و خالص ها باقي بمانند. [6] .

هفتم - علي بن أحمد، عن عبيد الله بن موسي، عن موسي بن محمد، عن أحمد بن أبي أحمد، عن ابراهيم بن هليل قال: قلت لأبي الحسن عليه السلام:

جعلت فداک مات أبي علي هذا الأمر و قد بلغت من السنين ما قد تري، أموت و لا تخبرني بشي ء؟

فقال: يا أبا اسحاق أنت تعجل،

فقلت: اي و الله أعجل و مالي لا أعجل و قد



[ صفحه 16]



بلغت من السن ما تري؟

فقال: أما و الله يا با اسحاق ما يکون ذلک، حتي تميزوا و تمحصوا، و حتي لا يبقي منکم الا الأقل ثم صعر کفه.

ابراهيم بن هليل: به امام رضا عليه السلام عرض کردم: فدايت شوم، پدرم بر اين امر (امامت و فرج آل محمد) مرد و من هم به اين سن و سال کهولت رسيده ام که مي بيني! (مي ترسم) بميرم و هيچ خبري به من ندهي؟

- امام عليه السلام: اي ابا اسحاق عجله داري؟

- بله و الله عجله دارم. چگونه تعجيل نکنم در حالي که به اين سن و سال رسيده ام که مي بيني؟!

- امااي ابا اسحاق به خدا قسم اين امر اتفاق نخواهد افتاد مگر آنکه خوب و بد همگي شما از هم جدا شويد و همگي امتحان شويد تا جز گروهي اندک از شما نماند، - آنگاه دستش را به سمت جمعيت کشاند و بالا برد -



[ صفحه 17]



[کنايه از آنکه اين همه جمعيت، کم خواهند شد] [7] .

هشتم - علي بن أحمد، عن عبيد الله بن موسي، عن محمد بن الحسين، عن صفوان بن يحيي قال: أبو الحسن الرضا عليه السلام:

و الله ما يکون ما تمدون أعينکم اليه حتي تمحصوا و تميزوا، و حتي لا يبقي منکم الا الأندر فالأندر.

امام رضا عليه السلام:

به خدا قسم، آنچه چشمهايتان را به آن دوخته ايد واقع نمي شود مگر بعد از آزمايش و جدائي شما از يکديگر، و تا آنچا که جز تعداد بسيار کمي از شما شيعيان باقي نماند. [8] .



[ صفحه 18]



نهم - الکليني عن علي بن ابراهيم، عن محمد بن عيسي، عن يونس عن سليمان بن صالح رفعه الي أبي جعفر الباقر عليه السلام قال: قال لي:

ان حديثکم هذا لتشمئز منه القلوب قلوب الرجال، فانبذوا اليهم نبذا فمن أقر به فزيدوه، و من أنکره فذروه، انه لابد من أن تکون فتنة يسقط فيها کل بطانة و وليجة حتي يسقط فيها من يشق الشعرة بشعرتين حتي لا يبقي الا نحن و شيعتنا.

راوي گويد: امام باقر عليه السلام به من فرمود:

گفتار شما (شيعيان) دلهاي مردم (نااهل) را ناخوش آيد، احاديثي را بر آنها عرضه کنيد اگر پذيرا بودند زيادترش کنيد و هر کس منکر بود رهايش کنيد زيرا که يقينا فتنه اي به سراغ شما خواهد آمد که هر دوست و همراهي را از بين ببرد تا آنکه حتي اگر بر يک مو وارد شود آن را به دو مو تبديل کند، در اين فتنه جز ما و



[ صفحه 19]



شيعيان (خالص) ما باقي نخواهند ماند. [9] .

دهم - ابن عقدة، عن جعفر بن عبد الله المحمدي، عن التفليسي، عن السمندي عن جعفر بن محمد، عن أبيه عليه السلام أنه قال: المؤمنون يبتلون ثم يميزهم الله عنده، أن الله لم يؤمن المؤمنين من بلاء الدنيا و مرائرها، و لکنه آمنهم من العمي و الشقا في الآخرة، ثم قال: کان الحسين بن علي عليه السلام يضع قتلاه بعضهم علي بعض ثم يقول: قتلانا قتلي النبيين و آل النبيين.

امام محمد باقر عليه السلام:

همه ي مؤمنان مورد ابتلا و آزمايش واقع شوند تا آنکه اهل ايمان جدا شوند، آري خداوند مؤمنين را از بلاي دنيا و سختي هاي آن ايمن نکرده، او آنها را از کوري و شقاوت در آخرت در امان نگهداشته است.



[ صفحه 20]



سپس فرمود: حضرت سيد الشهداء بعضي کشتگان (عاشورا) را بر بعضي ديگر قرار داده و فرمود: کشتگان ما کشته شدگان پيامبران و خانواده ي پيامبرانند. [10] .



[ صفحه 21]




پاورقي

[1] بحارالانوار 101:52:ح 2.

[2] بحارالانوار 110:25 ح 15.

[3] بحارالانوار 111:52:ح 20.

[4] بحارالانوار 112:52 ح 23.

[5] بحارالانوار 113:52 ح 26.

[6] بحارالانوار 113:52 ح 28.

[7] بحارالانوار 113:52 ح 29.

[8] بحارالانوار 114:52 ح 30.

[9] بحارالانوار 1105:52 ح 36.

[10] بحارالانوار 117:52 ح 39.