بازگشت

انجيل مَرْقُس


«و چون او ـ عيسي ـ از هيکل بيرون مي رفت يکي از شاگردانش بدو گفت: اي استاد! ملاحظه فرما چه نوع سنگ ها و چه عمارتها است!

عيسي در جواب وي گفت: آيا اين عمارتهاي عظيمه را مي نگري. بدان که سنگي بر سنگي گذارده نخواهد شد مگر آن که به زير افکنده شود.

و چون او بر کوه زيتون مقابل هيکل نشسته بود... از وي پرسيدند: ما را خبر ده که اين امور کي واقع مي شود؟ و علامت نزديک شدن اين امور چيست؟

آنگاه عيسي در جواب ايشان سخن آغاز کرد که: زنهار کسي شما را گمراه نکند. زيرا که بسياري به نام من آمده خواهند گفت که: من هستم، و بسياري را گمراه خواهند نمود. امّا چون جنگها و اخبار جنگها را بشنويد مضطرب مشويد زيرا که وقوع اين حوادث ضروري است. ليکن انتها هنوز نيست. زيرا که اُمّتي بر اُمّتي و مملکتي بر مملکتي خواهند بر خاست، و زلزله ها در جايها حادث خواهد شد و قحطي ها و اغتشاشها پديد مي آيد، و اينها ابتداي دردهاي زه مي باشد. ليکن شما از براي خود احتياط کنيد...

ولي از آن روز و ساعت غير از پدر هيچ کس اطلاع ندارد نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم. پس بر حذر و بيدار شده دعا کنيد، زيرا نمي دانيد که آن وقت کي مي شود.

مثل کسي که عازم سفر شده خانه خود را واگذارد و خادمان خود را قدرت داده هر يکي را به شغلي خاصّ مقرر نمايد و دربان را امر فرمايد که بيدار بماند. پس بيدار باشيد! زيرا نمي دانيد که در چه وقت صاحب خانه مي آيد. در شام يا نصف شب يا بانگ خروس يا صبح. مبادا ناگهان آمده شما را خفته يابد. امّا آنچه به شما مي گويم به همه مي گويم بيدار باشيد!». [1] .


پاورقي

[1] کتاب مقدّس، انجيل مرقس، ص 77، باب 13، بندهاي 1 ـ 9 و 32 الي 37.