بازگشت

از چه زماني خطوط کلي براي روز موعود جهاني ترسيم شده است؟


ترسيم خطوط کلّي براي روز موعود به شروع خلقت باز مي گردد؛ زيرا اين روز هدف و غرض اساسي براي خلقت است. براي توضيح اين مطلب به نکاتي چند اشاره مي کنيم:

1 - براي برپايي حکومت عدل جهاني دو شرط اساسي وجود دارد: يکي شناخت کامل عدل به معناي وسيعش و ديگري آمادگي براي فداکاري در راه پياده کردن عدالت در سطح جهان، بعد از علم و شناخت عدل. بشر اين دو شرط اساسي را از ابتداي خلقت نداشته است، بلکه انبيا متکفّل اين دو امر مهم شده و درصدد تربيت بشر براي رسيدن به آن دو بوده اند. گرچه انبيا در شرط اوّل به موفقيّت رسيده و عدل را به معناي وسيع و همه جانبه اش براي مردم تبيين نموده اند ولي در طول تاريخ خود نتوانستند شرط دوم را به طور کامل محقق سازند، و اين نه به جهت قصور در انجام وظيفه آنان بوده، بلکه به خاطر قصور يا تقصير از جانب مردم بوده است.

2 - انبيا در طول تاريخ بعثت خود مردم را به هدف و غرض اساسي از خلقت بشر که همان رسيدن به حکومت عدل توحيدي است گوشزد مي کرده اند. خداوند متعال مي فرمايد: وَلَقَدْ کَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ؛ [1] «در زبور بعد از ذکر [تورات] نوشتيم بندگان شايسته ام وراث [حکومت] زمين خواهند شد.»

و نيز مي فرمايد: وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الوارِثِينَ؛ [2] «ما مي خواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم.»

و نيز مي فرمايد: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدي وَدِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ؛ [3] «او کسي است که رسول خود را با هدايت و دين حقّ فرستاد تا او را بر همه اديان غالب سازد هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.»

3 - براي هيچ يک از انبيا، شرايط اساسي و عمومي براي هدايت کلّ بشر و تشکيل حکومت عدل توحيدي در سطح جهان فراهم نشد، زيرا دو شرط اساسي براي تشکيل چنين حکومتي فراهم نگشت:

الف) انبيا گرچه مفهوم عدل کامل و به معناي وسيع آن را براي مردم تفهيم نمودند ولي بشر به آن درجه از فهم و شعور نرسيده است تا به حقيقت آن در سطح گسترده اش پي برده باشد. لذا هدف انبياي سابق بر حضرت موسي عليه السلام، ترسيخ و تثبيت عقيده مردم بوده، و تکاليف شرعي فرعي زيادي نداشته اند، تا اينکه از زمان حضرت موسي عليه السلام تا عصر بعثت رسول اکرم صلي الله عليه وآله خصوصاً در شريعت اسلام شرايع به صورت تفصيل تبيين شده است.

ب) تاکنون هيچ امّتي به حدّي نرسيده است که بتواند در راه پياده شدن حکومت عدل توحيدي جهاني فداکاري تام و تمام داشته باشد. حضرت نوح عليه السلام 950 سال قوم خود را به حقّ و حقيقت دعوت کرد ولي به جز اندکي به او ايمان نياوردند. قوم حضرت ابراهيم عليه السلام به جاي پذيرش دعوتش او را در آتش انداختند. قوم حضرت موسي عليه السلام درخواست او را براي مقابله با حاکمان ظالم فلسطين رد کرده و گفتند: فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّکَ فَقاتِلا إِنّا ههُنا قاعِدُونَ؛ [4] «تو و خدايت برويد و با آنان بجنگيد ما اينجا نشسته ايم.»

حواريون حضرت عيسي عليه السلام در قدرت خداوند شک نمودند و به عيسي خطاب کرده، گفتند: يا عِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّکَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنا مآئِدَةً مِنَ السَّمآءِ؛ [5] «اي عيسي بن مريم! آيا پروردگارت قدرت دارد که براي ما سفره اي غذا از آسمان نازل کند.»

نتيجه: گرچه خطوطي کلّي و اساسي روز موعود از ابتداي خلقت ترسيم شده است ولي هنوز شرايط تحقق و پياده شدن آن فراهم نگشته است.


پاورقي

[1] سوره انبياء، آيه 105.

[2] سوره قصص، آيه 5.

[3] سوره صف، آيه 9.

[4] سوره مائده، آيه 24.

[5] همان، آيه 112.