بازگشت

مقصود از روايات مطلق در باب انتظار فرج چيست؟


در برخي از رواياتي که از طرق شيعه و اهل سنّت رسيده به صورت مطلق به انتظار فرج اشاره شده است بدون آنکه مقيد به فرج حضرت مهدي عليه السلام در آن شده باشد. در حديثي از رسول خداصلي الله عليه وآله مي خوانيم: «أفضل العبادة انتظار الفرج» ؛ [1] «برترين عبادت، انتظار فرج است.»

و نيز از آن حضرت مي خوانيم: «انتظار الفرج عبادة» ؛ [2] «انتظار فرج عبادت است.»

و همچنين در روايت ديگري از آن حضرت مي خوانيم: «أفضل أعمال امّتي انتظار فرج اللَّه عزّوجلّ» ؛ [3] «افضل اعمال امّت من انتظار فرج خداوند عزّوجلّ است.»

شيخ صدوق به سندش از امام رضاعليه السلام نقل مي کند که فرمود: «ما أحسن الصبر وانتظار الفرج، أما سمعت قول اللَّه عزّوجلّ: وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَکُمْ رَقِيبٌ [4] ، فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَکُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ [5] فعليکم بالصبر فإنّه إنّما يجي ء الفرج علي اليأس، فقد کان الذين من قبلکم أصبر منکم» ؛ [6] «چقدر نيکوست صبر و انتظار فرج، آيا نشنيده اي گفتار خداوند عزّوجلّ را که فرمود: (شما انتظار بکشيد، من هم در انتظارم) و (پس شما منتظر باشيد، من هم با شما انتظار مي کشم) پس بر شما باد به صبر؛ زيرا فرج بعد از يأس و نااميدي است. به راستي کساني که قبل از شما زندگي مي کردند از شما صبورتر بودند.»

مرحوم مجلسي از امام صادق عليه السلام نقل مي کند که فرمود: «من دين الأئمّة الورع والعفّة والصلاح... وانتظار الفرج بالصبر» ؛ [7] «از دين ائمه پرهيزکاري، عفّت، رستگاري... و انتظار فرج به صبر است.»

ترمذي نيز به سندش از رسول خداصلي الله عليه وآله نقل کرده که فرمود: «... وأفضل العبادة انتظار الفرج» ؛ [8] «... و برترين عبادت انتظار فرج است.»

درظاهر مراد از انتظار فرج همان انتظار فرج حضرت مهدي عليه السلام است که در اين روايات متعلق آن يعني حضرت مهدي عليه السلام به جهت وضوح، بيان نشده است؟ چون در احاديث فريقين آن حضرت به عنوان نجات دهنده مردم از ظلم و بي عدالتي معرّفي شده است.

شيخ صدوق رحمه الله به سندش از امام صادق عليه السلام نقل مي کند که فرمود: «طوبي لشيعة قآئمنا المنتظرين لظهوره في غيبته» ؛ [9] «خوشا به حال شيعيان قائم ما، کساني که منتظر ظهور او در عصر غيبت اويند.»

اين معنا براي روايات مطلق با نظر اهل سنّت نيز موافقت دارد؛ زيرا آنان گرچه عموماً به ولادت مهدي موعودعليه السلام اعتقادي ندارند ولي او را منجي بشريّت از ظلم و بي عدالتي مي دانند که بايد مستضعفين انتظار او را بکشند.

و نيز از جمله قرائني که مي تواند مصداق احاديث مطلق را مشخّص کرده و بر حضرت مهدي عليه السلام و قيام او تطبيق دهد مسأله لزوم تناسب بين حکم و موضوع است؛ زيرا انتظار فرجي که تا اين حدّ مهم برشمرده شده و تا اين حدّ مورد تأکيد واقع شده است به طور حتم همان انتظار روز موعود است، از آن جهت که در آن روز وعده الهي به نصرت مظلومين در سرتاسر عالم تحقق مي يابد و حکومت عدل توحيدي در روي کره زمين گسترش خواهد يافت. انتظار با آن آثار و برکاتي که دارد تنها در انتظار چنين فرجي قابل پياده شدن است. و نيز چنين انتظاري است که مي تواند از اساس دين شمرده شود، نه انتظار رفع هر گرفتاري ولو جزئي و با هر سبب باشد.


پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 52، ص 125، ح 11؛ کمال الدين، ص 287، ح 6.

[2] بحارالأنوار، ج 52، ص 122، ح 3؛ جامع الصغير، ج 1، ص 416، ح 2717؛ کنزالعمال، ح 6509.

[3] بحارالأنوار، ج 52، ص 122، ح 2.

[4] سوره هود، آيه 93.

[5] سوره اعراف، آيه 71.

[6] کمال الدين، ص 645، ح 5.

[7] بحارالأنوار، ج 52، ص 122، ح 1.

[8] سنن ترمذي، ج 5، ص 225، ح 3642.

[9] کمال الدين، ص 357، ح 54.