بازگشت

آيا رجعت با عقل و فلسفه سازگاري دارد؟


برخي معتقدند که رجعت با عقل و فلسفه ناسازگاري دارد:

1 - اشکال عقلي

ولي اللَّه دهلوي مي گويد: رجوع معصيت کاران به جهاتي است:

الف. به جهت عذاب، که اين ظلم است، زيرا عذاب آنها در آخرت است، و تکرار آن در دنيا ظلم به حساب مي آيد.

ب. به جهت اذيت و آزار اوست، که در قبر تحقق يافته و لذا دوباره با رجعت عبث و بيهوده است.

ج. به جهت اظهار خيانت آنها به مردم است، که اين جهت در زمان و عصر آنها سزاوارتر است تا مردم آن عصر عبرت بگيرند.

د. با رجعت نيکان لازم مي آيد که به جهت دو بار مردن اذيت شوند. [1] .

پاسخ: اولاً: عذاب کافران و گناه کاران بعد از رجعت از جمله عقوبات آنها به حساب مي آيد که مصلحت اقتضا کرده بخشي از آن در اين دنيا صورت پذيرد. پس محظور عقلي در بين نيست.

ثانياً: اظهار خيانت گناه کاران نسبت به مردمي که در عصر آنها نبوده اند نيز مؤثر است، و اگر در عصر آنها اين رجعت و عذاب صورت نگرفت به اين جهت است که مردم به اجبار و الجاء نيفتند.

ثالثاً: مطابق روايات، مرگ و نزع روح نسبت به اولياي الهي خصوصاً انبيا و اوصيا همانند استشمام بوي خوش است.

2 - اشکال فلسفي

مي گويند: مرگ بدون استکمال حيات و خروج از قوه به فعل حاصل نمي شود. و رجوع به دنيا بعد از مرگ در حقيقت رجوع به قوّه بعد از فعليّت است که در فلسفه بطلان آن به اثبات رسيده است.

پاسخ: اين اشکال در مرگ هاي طبيعي صادق است نه مرگ هاي اخترامي از قبيل قتل و مرض که حيات آنها در اين موارد به فعليت تامه نرسيده است.


پاورقي

[1] تحفه اثني عشريه، ص 484.