بازگشت

آيا تاريخ بي هدف است؟


اسوالد اشپنگلر متفکّر آلماني و صاحب اثر معروف (انحطاط تمدن غرب) تاريخ را همچون موجود زنده اي فرض مي کند، و از تاريخ تفسيري ادواري دارد. از نظر وي هر دوره تاريخي حدود هزار سال است که با مرگ محتوم او دوره بعدي جايگزين آن مي شود....

مطابق نظر او سير تاريخ روند تکاملي ندارد، بلکه تاريخ مجموعه اي از تمدن هاست که هر کدام پس از طلوع و طيّ مراحلي غروب خواهند کرد و آن گاه تمدّني ديگر طلوع و پس از طي زمان به غروب خواهد گراييد، و اين دور باطل همواره ادامه دارد. در واقع از ديدگاه او تاريخ جهان تصويري از تکوين و پيشرفت پايان ناپذير حيات و مرگ تمدن هاست. [1] .

از اشپنگلر سؤال مي کنيم: دوره جديد از تاريخ آيا مثل دوره قبل است در فرهنگ و تمدن، و يا از ماقبل منحطتر است و يا کامل تر.

اگر مثل دوره قبل است، دوره جديد ادامه همان دوره قبل است، و در حقيقت دوره جديدي وجود ندارد. و اگر منحطتر است که اين خلاف واقع است. و اگر کامل تر است سؤال مي کنيم که اين کمال از درون او برخاسته است و يا از بيرون و عوامل خارجي در آن دخيل بوده است. اگر از درون آن برخاسته که همان نظر صحيح در باب تکامل تاريخ است. و اگر از برون و خارج به تکامل رسيده است اين همان نظريه مادّيت تاريخ است.

از طرفي ديگر اين نظريه بر خلاف واقعيت خارجي است؛ زيرا نوع بشر در تکامل معنوي و مادي است و در هر عصري از تجربيات عصر ديگر بهره گرفته و بر آن مي افزايد و به جلو مي رود.


پاورقي

[1] ر.ک: انحطاط تمدّن غرب، اسوالد اشپنگلر.