بازگشت

جهاني شدن و جهاني سازي که اسلام معرفي مي کند چه امتيازاتي دا


همان گونه که اشاره شد، جهاني شدن و جهاني سازي و جهاني کردن که اسلام معرفي مي کند با آنچه ديگران به تصوير کشيده و درصدد پياده کردن آن هستند فرق اساسي دارد. آنچه را که اسلام تصوير مي کند از امتيازات خاصي برخوردار است که به برخي از آنها اشاره مي کنيم:

1 - حکومت واحد جهاني اسلامي، تحت رهبري افراد صالح و وارسته و شخصيّت هاي برجسته ديني که معصوم از خطا و تالي تلو معصومند اداره مي شود، و قانون خدا در آن جامعه حاکم است، ولي حکومت واحد جهاني پيشنهادي غرب، تحت نظر و اشراف قدرتمندان و زورمداران و ستمگران است.

2 - از ديد اسلام، محور تمام امور در جامعه، خدا و احکام اوست، ولي در جهاني شدن و جهاني سازي غرب، محور، قوانين موضوعه بشري است.

3 - حکومت جهاني امام مهدي عليه السلام بر محور توسعه اخلاقي، اجتماعي، امنيّتي استوار است، در حالي که در حکومت جهاني غرب، معنويّت هيچ جايگاهي ندارد.

4 - توسعه علمي از ويژگي هاي حکومت جهاني امام مهدي عليه السلام است، [1] در حالي که در عصر جهاني شدن غربي، دانش پيشرفته در انحصار کشورهاي خاصي است که اين کشورها از انتقال آن به کشورهاي ديگر جلوگيري مي کنند.

5 - حکومت جهاني حضرت مهدي عليه السلام حکومتي است مبتني بر آموزه هاي حياتي و ديني، در حالي که جهاني شدن، پيامد و حاصل آگاهانه و ناآگاهانه پيشرفت هاي سياسي، اقتصادي، فن آوري، در ارتباط با نظام سرمايه داري و سلطه طلبي است.

6 - حکومت واحد جهاني مهدي عليه السلام ولايي است و مشروعيّت خود را از خدا دارد که از ناحيه مردم نيز مورد پذيرش است، در حالي که جهاني شدن، مشروعيّت حکومت جهاني را از ناحيه مردم مي داند، آن هم با هزاران فريب کاري که در گرفتن آراي مردم به کار مي گيرد.

7 - حکومت واحد جهاني حضرت مهدي عليه السلام بر مبناي حاکميّت عقل است، زيرا عقل انسان ها در عصر ظهور به کمال مي رسد، در حالي که حکومت، بر اساس جهاني شدن، بر مبناي هواهاي نفساني و تمايلات حيواني شکل مي گيرد.

از امام باقرعليه السلام روايت شده که فرمود: «إذا قام قائمنا وضع يده علي رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت بها احلامهم» ؛ [2] «هنگامي که قائم ما قيام کند دستش را بر سر مردم مي گذارد و عقول آنها را کامل و افکارشان را پرورش داده و تکميل مي کند.»

8 - در حکومت واحد جهاني حضرت مهدي عليه السلام به خاطر توسعه اي که در دانش و عقل بشر پيدا مي شود، تمامي ظرفيت هاي اقتصادي طبيعت کشف مي شود و سرمايه به حد وفور در اختيار مردم قرار مي گيرد و سيستم توزيع نيز درست عمل مي کند... [3] در حالي که در نظام هاي اقتصادي حاکم بر جهان، شکاف هاي اقتصادي وحشتناکي وجود دارد.

9 - طبق کلام اميرالمؤمنين عليه السلام در حکومت واحد جهاني حضرت مهدي عليه السلام مؤمنان به دور او اجتماع مي کنند و از افراد فاسق و فاجر و کافر در آن حکومت اثري نيست، [4] در حالي که در جهاني سازي غربي، مؤمنان واقعي جايگاهي ندارند و اطراف حاکمان و قدرتمندان را افراد هواپرست و لاابالي گرفته اند.

10 - در حکومت جهاني حضرت مهدي عليه السلام ستمگران و طاغوتيان و کارگزاران بد کيفر مي شوند، [5] زيرا حکومت حضرت بر اساس عدل و قسط اداره مي شود، ولي در عصر «جهاني سازي و جهاني شدن» درست قضيه به عکس است، به جنايتکاران لقب «مصلح» مي دهند، و عدالت خواهان را «تروريست» مي نامند.

11 - پديده جهاني، هر چند به سرعت در حال گسترش و پيشروي در عرصه هاي مختلف جهاني است، ولي در عين حال امري مبهم، نارسا و پيچيده است. ژان ماري گينو در اين باره مي گويد: «وضعيت اجتماعات انساني در تجربه جهاني شدن، با وضعيت شخص نابينايي قابل مقايسه است که ناگهان بينايي اش را به دست مي آورد... رويارويي بي واسطه فرد با جهاني شدن دنيا سکر آور است...». [6] در حالي که تصوير حکومت جهاني حضرت مهدي عليه السلام به روشني در روايات و احاديث بيان شده و ويژگي ها و ساختار کارآمد و جامع نگري اين حکومت، با دقّت هر چه تمام تر، ترسيم و تبيين گشته است و هيچ گونه ابهام و کاستي در آن وجود ندارد.

12 - جهاني سازي غربي در حقيقت باعث تسلّط غرب و آمريکا در عرصه هاي سياسي و اقتصادي است و به دنبال خود ناامني و رفتارهاي خصمانه به همراه دارد. چيزي که هيچ ملّتي حاضر به پذيرش آن نيست، در حالي که اساس و برنامه اصلي حضرت مهدي عليه السلام گسترش و برقراري صلح و امنيّت و آسايش و ريشه کني ظلم و ستم، جنگ و خونريزي از جهان است. همان گونه که قرآن مي فرمايد، ترس مردم به امنيّت و آسايش مبدّل خواهد شد: وَلَيُبَدِلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً. [7] .

13 - جهاني شدن از نظر فرهنگي و اجتماعي، ادعاي نزديکي فرهنگ ها و جوامع را دارد، امّا روشن است که - بر خلاف نظر مدعيان غربي - در جهان آينده يکپارچگي به وجود نخواهد آمد، و پس از تقابلي بنيادين، تمدن ها و فرهنگ هايي نوين سر برکشيده و چهره جهان را متحول خواهند ساخت. و در نتيجه برخورد و تضادّ تمدن ها و فرهنگ ها جهان را آبستن التهاب، تنش و ناامني مي کند، در حالي که در عصر ظهور حضرت مهدي عليه السلام نشاني از اختلاف و کشمکش فرهنگي و سياسي و حتّي سلطه جويي تمدّن ها و فرهنگ ها نخواهد بود، و مردم با گزينش و انتخاب خود، آيين و فرهنگ واحدي را پذيرا خواهند شد و در سايه آن با آرامش و آسودگي خاطر زندگي خواهند کرد.


پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 52، ص 336.

[2] بحارالأنوار، ج 52، ص 328، ح 47. و اصول کافي، ج 1 کتاب العقل و الجهل ح 21.

[3] منتخب الاثر، ص 482؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 338، ح 83.

[4] بحارالأنوار، ج 52، ص 342.

[5] نهج البلاغه، خطبه 138.

[6] آينده آزادي، ص 17.

[7] سوره نور، آيه 55.