ضرورت حکومت عدل جهاني را از راه تکامل چگونه مي توان تبيين کر
انسان مانند يک نهال است که استعداد ويژه اي براي رسيدن به کمال در او وجود دارد و احتياج او به عوامل بيروني براي شکوفايي اين استعداد است. انسان در اثر همه جانبه بودن تکاملش، تدريجاً از وابستگي اش به محيط طبيعي و اجتماعي کاسته و به نوعي وارستگي که مساوي است با وابستگي به عقيده و ايمان و ايدئولوژي افزوده مي شود، و در آينده به آزادي کامل معنوي يعني وابستگي کامل به عقيده و ايمان و مسلک و ايدئولوژي خواهد رسيد.
برحسب اين بينش از ويژگي هاي انسان، تضادّ دروني اوست ميان جنبه هاي مادي و جنبه هاي معنوي. نبرد دروني انسان خواه ناخواه به نبرد ميان گروه ها و انسان ها کشيده مي شود، يعني نبرد ميان انسان کمال يافته از يک طرف و انسان منحطّ از طرفي ديگر.
نتيجه اينکه: بشر احتياج دارد به نيرويي غيبي و رهبري الهي تا به کمک او عدل و توحيد و کمال را در سرتاسر گيتي گسترش داده و نيروهاي مخالف را نابود سازد.