بازگشت

اگر امام ولايت تکويني دارد پس چرا در مواقع ضروري از آن استفا


برخي مي گويند: اگر امام داراي ولايت تکويني و حق تصرف در نظام تکوين است، چرا در مواقع ضرورت، در تقديرات الهي تصرّف نمي کند تا بلا را از خود دور کرده، دشمنان خود را ريشه کن کند و تمام امکانات را براي خود جلب نمايد؟

پاسخ: اولاً: قبل از هر چيز اين نکته را بايد ملتفت باشيم که چه بسا اموري را که گمان مي کنيم براي ما ضرر دارد در حالي که خير محض است، و نيز به عکس چه بسا اموري که گمان مي کنيم براي ما خير است در حالي که شر محض است. ما اين را نمي دانيم، اگر چه علاّم الغيوب و هر که را که خداوند خواسته و او را از علم غيب مطلع ساخته است از آن اطلاع دارد. لذا نبايد به ظاهر امر قضاوت کرد که چرا امام اين مصيبت را از خود دور نکرد و اين منفعت را براي خود تحصيل ننمود.

قرآن مي فرمايد: کُتِبَ عَلَيْکُمْ القِتالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسي أَنْ تَکْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَکُمْ وَعَسي أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ؛ [1] «جهاد در راه خدا بر شما مقرر شد، در حالي که برايتان ناخوشايند است. چه بسا چيزي را خوش نداشته باشيد، حال آنکه خير شما در آن است و يا چيزي را دوست داشته باشيد، حال آنکه شرّ شما در آن است.»

و نيز مي فرمايد: فَعَسي أَنْ تَکْرَهُوا شَيْئاً وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً کَثيراً؛ [2] «چه بسا چيزي خوشايند شما نباشد و خداوند خير فراواني در آن قرار مي دهد.»

ثانياً: امام از آنجا که تسليم تقديرات الهي است در هر کاري دست به تصرف تکويني نمي زند و خلاف اراده و تقدير و مشيت الهي گام بر نداشته و اقدام عملي انجام نمي دهد.

ثالثاً: اراده حتمي اولي خداوند بر آن است که در اين دار تکليف هر کاري بر روال طبيعي و از روي اختيار انجام مي گيرد و حتي الامکان از معجزه و خرق نظام طبيعت استفاده نشود.

رابعاً: هرگز انسان معصوم در نظام تکوين به جهت مصالح شخصي اقدام و تصرّفي بر خلاف مقدرات الهي انجام نمي دهد، و اگر معجزه و اعمال ولايتي کند به جهت مصالح نوعي بشر و عالم است که اين هم مطابق اراده و خواست و مشيت خداوندي است.


پاورقي

[1] سوره بقره، آيه 216.

[2] سوره نساء، آيه 19.