بازگشت

سر لا مکان






در پيکر وجود، خداوند جان توئي

در جسم عاشقان بحقيقت روان توئي



بر دل نشسته اي که مقام خداي تست

در مردم دو ديده ي عارف عيان توئي



پروانه اي که در دل عشاق پر زند

شمعي که روشن است در آن آشيان توئي



دل چون اسير عشق تو شد کنده شد ز غير

آن دلبري که دل کند از اين و آن توئي



در جنبه ي تعين و در وادي عمل

صانع توئي و خالق کون و مکان توئي



بر غيب واقفي و به اسرار آگهي

بر لا مکان تو سري و غيب نهان توئي



آنکس که هست مظهر آيات سرمدي

وآنکس که داد قدرت حق را نشان توئي



آن جلوه اي که موسي عمران (ع) بطور ديد

بد از مهي که آن مه پرتوفشان توئي



قرآن چو پيکري است که در عالم وجود

در پيکر کتاب خدا روح و جان توئي



چشم خدا توئي و بهر آن و لحظه اي

بر امر خلق عالميان ديده بان توئي



آنکس که حق دو چشم دلش را نمود باز

بيند معين و ناصر پيغمبران (ع) توئي



جز مصطفي (ص) که تاج سر خلق عالم است

آنرا که نيست در خور وصف و بيان توئي





[ صفحه 86]





با بودنت زمين و زمانست در وجود

زيرا ولي عالم و صاحب زمان (عج) توئي



روز جزا که خلق جهان سر برآورند

از خاک تيره محيي آن مردگان توئي



در شان تست «ان الينا ايابهم» [1] .

يعني که مرجع همه کروبيان توئي



در عالم قيامت و روز حساب خلق

حاسب توئي و منجي پير و جوان توئي



حوري بروز حشر دوان در پي محب

لکن شها مراد دل عاشقان توئي



محبوب «ملتجي» توئي و ز اتش جحيم

آنکس که مي دهد به محبش امان توئي





[ صفحه 87]




پاورقي

[1] اشاره ي به آيه ي 25 از سوره ي الغاشيه.