بازگشت

آشوب زمانه






اي يوسف گمگشته زهرا کجائي

از چاه غيبت از چه رو بيرون نيائي



مصر وجود است خالي ز سلطان

قوم جحود است مشغول طغيان



اي منتقم کي انتقام خون ابرار

گيري تو با تيغ دو سر از خصم خونخوار



شد چيره دشمن بر شيعيانت

از شرش ايمن کن دوستانت



عمري نشستم چون گدايانت براهت

تا منهم از لطف تو ببينم روي ماهت



اين آرزو را مگذار بر دل

هجر تو بر ما گرديده مشکل



از شر آشوب زمانه در امانم

تا «ملتجي» بر درگه صاحب زمانم (عج)



دارم اميد درک حضورش

آيد نويد روز ظهورش





[ صفحه 85]