بازگشت

نگاه دلنشين






يا امام العصر (عج) جان عالمي قربان تو

جان بقربان تو و عشاق سرگردان تو



نعمت ذات خدا بر ما سوي اللهي و هست

خلق عالم ريزه خوار سفره ي احسان تو



دل مصفا با نگاه دلنشينت مي شود

اي بقربان تو و آن گردش چشمان تو



حبذا آنکس که در ادوار عمرش همچو شمع

آب شد از شعله ي سوزنده ي هجران تو



خوش بحال عاشق شيداي تو کز بعد مرگ

تا بروز محشر کبري شود مهمان تو



هر کسي را آشنا از لطف خود کردي بخود

مي شود مشمول لطف بيحد يزدان تو



«ملتجي» افکنده بر دامان تو دست اميد

هان منه دستش شود کوتاه از دامان تو





[ صفحه 79]