بازگشت

دنياي صاحب زماني






با يک نگاهي ايندل مهجور ما را شاد کن

اين قلب ويران گشته را با وصل خود آباد کن



مرغ دلم محبوس شد در محبس هجران تو

اين مرغک محبوب را از آن قفس آزاد کن



بازآ و بين ظلم و ستم پر کرده شرق و غربرا

برچين بساط ظلم را ترويج عدل و داد کن



شيطان و شيطان کيش را بردار از روي زمين

امر خدا را رائج اندر عالم ايجاد کن



اميد دلجوئي نداريم از کسي جز لطف تو

از ما تو اي «ذکر خدا» يکدم بيا و ياد کن



ما عاشقان خسته را يابن الحسن (عج) منت بنه

در زمره ي انصار خود از جمله ي اوتاد کن



بازآ و با تيغ دو سر اي دست حق از آستين

مقهور کن قهار را مظلوم را امداد کن



هر کس براي خود کند تفسير قرآن مجيد

بازا بحکم واقع قرآن تو استشهاد کن



دنياي پر جور و جفا صاحب زماني (عج) کي شود؟

اوضاع را بر هم بزن وضعي دگر بنياد کن



صياد آمال و هوا صيد دل ما کرده است

لطفي کن و دل را رها از چنگ اين صياد کن



از بهر درک روز وصلت «ملتجي» خواهد ز تو

عمرش اگر طي شد ز نو آنرا تو استرداد کن





[ صفحه 73]