بازگشت

سايه ي لطف






تا نبينم رخ زيباي ترا مهدي (عج) جان

دلم آرام نگيرد بخدا مهدي (عج) جان



نيمه جاني که بتن مانده نثار تو کنم

گر ببينم گل رخسار ترا مهدي (عج) جان



نام دلجوي تو اي مظهر اسماء و صفات

همه جا ورد زبانست مرا



چشم اميد بتو دوخته و آمده است

بدر خانه ي لطف تو گدا مهدي (عج) جان



همچو پروانه دلم پر زند و بيتاب است

گرد انوار تو اي شمع هدي مهدي (عج) جان



من نه آنم که کشم دست گدائي از تو

نکنم دامن لطف تو رها مهدي (عج) جان



تو نه آني که کني سائل خود را نوميد

چون توئي معدن احسان و سخا مهدي (عج) جان



دستگيري کن از اين غرقه ي درياي فتن

تا رهد از خطر موج بلا مهدي (عج) جان



خبر وصل تو کو تا که غم از دل گيرد

ديگر اي يوسف گمگشته بيا مهدي (عج) جان



عاشق منتظر خسته دل بيمارت

يابد از فيض حضور تو شفا مهدي (عج) جان



آنکه شد از تو جدا لعنت حق شامل اوست

مپسند اينکه شوم از تو جدا مهدي (عج) جان



کم مباد اي پسر فاطمه (س) حتي آني

سايه ي لطف شما از سر ما مهدي (عج) جان



قبله ي کعبه تو و روح عبادات توئي

اي صفا را ز صفاي تو صفا مهدي (عج) جان





[ صفحه 64]





همتي ده بمن «ملتجي» بي قابل

تا نخواهم ز خدا غير ترا مهدي (عج) جان





[ صفحه 65]