بازگشت

اشک انتظار






هر لحظه اي که سوي خداوند رو کنم

يابن الحسن (عج) ظهور ترا آرزو کنم



با هر که ديده چهره ي نوراني ترا

از آن دو خال صورت تو گفتگو کنم



در گوشه و کنار مشاهد که ميروم

با دقت تمام ترا جستجو کنم



در گلشن خيال لقاي تو واله ام

تا کلي گلي ز گلشن وصل تو بو کنم؟



مردم ز داع هجر تو از بهر ديدنت

آخر کجا روم ز چه کس پرس و جو کنم؟



خشک است کام جان و دل از التهاب هجر

از آب وصل تو چه شود تر گلو کنم



از معصيت چو گشت سويداي دل سياه

با اشک انتظار تواش شستشو کنم



چون «ملتجي» بتوام روز رستخيز

از بستگي بتو طلب آبرو کنم





[ صفحه 61]