بازگشت

پيک وصال






گرد بام وصل تو مرغ دلم پر مي زند

در هواي ديدن روي تو پرپر مي زند



در ره وصل تو ما را باکي از اغيار نيست

طعنه ها گر چه بما خصم ستمگر مي زند



سر عشقت را نهان کردم من از بيگانگان

کي دل عاشق دم از راز مستر مي زند



از فراق روي تو ديگر بتنگ آمد دلم

پيک وصل تو مرا کي حلقه بر در مي زند؟



آن دلي را کو تو با يک جلوه کردن برده اي

کي بجز کفر و اهلش قهرت آذر مي زند؟



آه از سوز جگر زهراي (س) اطهر مي کشد

ناله از دل زينب (س) غمگين مضطر مي زند



«ملتجي» تا جان بتن دارد گداي کوي تست

از تراب مقدم تو بر سر افسر مي زند





[ صفحه 36]