بازگشت

يار رفته سفر






طي شد مه محرم و از او خبر نشد [1] .

روشن دو چشم ما برخ منتظر نشد



گفتند يار رفته سفر باز مي رسد

بيش از هزار سال گذشت و خبر نشد



گفتند مستجاب شود گر دعا کنيد

ما را چرا دعاي فرج کارگر نشد؟



گفتند صبر آورد آخر ظفر ببار

شد صبر ما تمام وليکن ظفر نشد



تا کي دو ديده، خون جگر بارد از فراق

کو عاشقي که دامنش از اشک تر نشد



يعقوب وار اين پدر پير روزگار

چشمش براه ماند و خبر از پسر نشد



اي مهدي (عج) عزيز که جانها فداي تو

مرديم و عهد هجر تو آخر سپر نشد؟



گفتند غيبت تو بسر مي رسد ولي

واحسرتا که دوره ي غيبت بسر نشد



يا فاطمه (س) بجان تو امروز هيچکس

از مهدي (عج) عزيز تو مظلومتر نشد



افسرده بود قلب تو آنروز و اينزمان

قلبي ز قلب مهديت (عج) افسرده تر نشد





[ صفحه 31]





اي واي «ملتجي» بتو گر غصه و غمت

هر روز در فراق رخش بيشتر نشد





[ صفحه 32]




پاورقي

[1] بجاي اين مصرع هر کدام از مصرع هاي زير را مي توان گذاشت: ماه صفر سر آمد و از او...- ماه ربيع طي شد و از او...- طي شد مه جمادي و از او...- ماه رجب سر آمد و از او...- شعبان گذشت و از فرج او خبر نشد - ماه صيام طي شد و از او...- شوال هم سر آمد و از او...- ذي القعده هم سر آمد و از...- ذي الحجة هم سر آمد و از او...-.