بازگشت

علت غيبت و وظيفه ما در اين زمان


غيبت ولي عصر ارواحنا فداه جريان بي سابقه اي نسبت به اديان الهي نيست چنين پيش آمدها براي ساير امم نيز واقع شده و رهبران و پيغمبران نيز در گذشته سالهاي متمادي از قوم خويش جدا گشته و غيبت نمودند. صالح پيغمبر در جواني از امت خود جدا گشت و در پيري بازگشت. يوسف پيغمبر سالهاي سال در مصر زندگي مي کرد و هيچ کس او را به عنوان يوسف پيامبر خدا نمي شناخت حتي برادرانش چند مرتبه که با برادر خود روبرو شدند او را نشناختند.

بالاخره مسئله غيبت علاوه بر اينکه بي سابقه بوده براي ائمه عليهم السلام نيز در زمان حيات نظائر آن اتفاق افتاده و چنان نبوده که همه اشخاص بتوانند به آنها دست رسي داشته باشند. چه بسيار از مردمي که در نواحي مختلف جهان در زمان پيغمبر اسلام و يا سائر ائمه گرامي زندگي مي کردند و در مدت عمر خود پيغمبر و يا امام زمان خويش را ملاقات نکردند.

زمانيکه ائمه عليهم السلام تحت کنترل خلفا قرار داشتند مانند موسي بن جعفر عليه السلام که در زندان هارون به سر مي برد و يا حضرت هادي و امام حسن عسکري که پيوسته دور از ارادتمندان و دوستان خود در گوشه انزوا به سر مي بردند براي آنهائي که نمي توانستند به حضور امام برسند اين وضع غيبتي بود.



[ صفحه 188]



در همان زمانها مردم در مسائل ديني و احتياجات مذهبي خود به وکيل هاي تعيين شده از طرف امام وقت مراجعه مي نمودند همان طوري که در غيبت صغري توسط نواب چهارگانه اين قبيل احتياجات برطرف مي گرديد و در بخش سفراي امام گذشت که مردم انواع مختلف از گرفتاريهاي ديني و زندگي و خواسته هاي حياتي خود را با وساطت اين نواب بر طرف مي کردند.

در غيبت کبري نيز امام عليه السلام فقهاء و دانشمندان عالي مقام را با شرايطي که نمودار شخصيت بزرگ مذهبي و اخلاقي آنها است به مقام نيابت عمومي تعيين نموده است تا در تمام شئون مذهبي و اجتماعي و احکام به آنها مراجعه نمايند چنانچه امام صادق عليه السلام در اين فرمايش خود توضيح مي دهد.

فاما من کان من الفقهاء ضائتا لنفسه حافظا لدينه مخالفا لهواه مطيعا لامر مولاء فللعوام ان يقلدوه.

هر يک از دانشمندان مذهبي که بر خواسته هاي نفس خود مسلط باشند و دين دار و مطيع فرمان امام و مخالف هواي نفس باشد مردم در مسائل ديني بايد به آنها مراجعه کنند.

اين شرايط چنانچه از فرمايش امام ششم عليه السلام استفاده مي شود در مورد مراجع تقليد اشخاصي را براي نيابت تعيين مي نمايد که در درجه اول مقام عالي علمي داشته و به درجه واقعي اجتهاد رسيده باشند. غير از آن بايد از نظر دينداري ذره اي هوا پرستي و خلاف شرع از آنها مشاهده نشود اين خود حاکي است که کساني به مرتبه نيابت عامه



[ صفحه 189]



مي توانند برسند و جانشين امام شوند که تمام مردم به درستي و پاکدامني و عدالت آنها را بشناسند تا مبادا شيادي بر سر راه ارادتمندان امام دامي بگذراد و آنها را به نفع خويش مطيع نمايد.

خود ولي عصر نيز مي فرمايد و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليکم و انا حجة الله عليهم. [1] .

در گرفتاريهاي خود به راويان احاديث ما مراجعه کنيد آنها حجت بر شمايند و من حجت خدايم بر آنها.

غيبت و طول عمر ولي عصر شباهت به عده زيادي از پيغمبران دارد که در اين فرمايش حضرت باقر عليه السلام به چند تن از آن پيغمبران اشاره شده. محمد بن مسلم گفت خدمت حضرت باقر عليه السلام رسيدم مي خواستم از آن جناب راجع به قائم آل محمد صلوات الله عليه سوال کنم. قبل از اينکه سخني بگويم فرمود محمد بن مسلم! قائم آل محمد به پنج نفر از انبياء شباهت دارد يونس بن متي، يوسف بن يعقوب، عيسي محمد صلوات الله عليهم.

شباهت او به يونس از اين جهت است که او هم بعد از غيبت طولاني در حال جواني برمي گردد با اينکه سن زيادي دارد. شباهتش به يوسف از جهت غيبت کردن از عموم مردم و از نزديکان و پنهان زندگي کردن از برادران و نامعلوم بودن وضع او بر پدرش با فاصله نزديکي بين آنها بود.

شباهتش به موسي از نظر پيوسته بيمناک بودن و طول غيبتش و



[ صفحه 190]



مخفي بودن ولادت و پنهان [2] بودن از شيعيانش بواسطه ناراحتي و آزار و خواري که مي بينند تا وقتي که خداوند اجازه ظهور دهد و او را کمک کند و تأييد بر دشمنش نمايد.

شباهت او به عيسي از اين جهت بود که درباره عيسي نيز اختلاف نمودند بعضي مي گويند متولد نشده برخي را عقيده اين است که از دنيا رفته گروهي مي گويند کشته شده و به دار آويخته گرديده.

شباهت او به جدش پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم قيام با شمشير و کشتن دشمنان خدا و پيغمبر و کشتن ستمگران و بت پرستان است و با افتادن هراس در دل مردم پيروز مي شود و هرگز شکست نخواهد داشت تا آخر روايت. [3] .

روايت ديگري از حضرت صادق (ع)

سدير صيرفي گفت من و مفضل بن عمر و ابو بصير و ابان بن تغلب خدمت مولايم امام صادق عليه السلام رسيديم. ديديم امام عليه السلام روي زمين نشسته و عبائي بي يقه پوشيده که آستينهايش کوتاه بود در آن حال مانند پدر فرزند مرده اي که جگر سوخته دارد گريه مي کرد و آثار حزن از رخسار مبارکش آشکار ديده مي شد به طوري که رنگش



[ صفحه 191]



تغيير کرده بود در حاليکه چشمانش پر از اشک بود و بر دامن مي ريخت مي فرمود:

آقاي من! غيبت تو خواب را از من ربوده و لباس صبر را بر تنم تنگ نموده و آرامش جانم را سلب کرده.

آقاي من! غيبت تو براي هميشه مرا اندوهگين کرده چون آن کسي که تمام بستگان خود را يکي پس از ديگري از دست مي دهد و تنها مي ماند من پاشک چشم و ناله هاي سينه ام که از مصائب و بلاهاي گذشته دارم نمي نگرم جز اينکه در نظرم بزرگتر و بدتر از آنها مجسم مي گردد.

سدير مي گويد: از اين امر عظيم و ناله هاي جانگداز هوش از سر ما پريد و دل ما از جا کنده شد و پنداشتيم که مصيبت بزرگي براي حضرت روي داده است. من عرض کردم اي فرزند بهترين مردم روي زمين! خدا ديدگان شما را نگرياند براي چه اين طور سيلاب اشک از ديدگانت فرومي ريزد و چه چيز باعث اين مصيبت گشته است؟.

آن جناب آه سوزناکي کشيد که از اثر آن شکم مبارکش برآمد و به شدت حالش تغيير کرد آنگاه فرمود امروز صبح در کتاب جفر [4] مي نگريستم اين کتاب مشتمل بر علم مرگها و بلاها و



[ صفحه 192]



گرفتاريها و علم گذشته و آينده تا روز قيامت است که خداوند متعال به محمد و امامان بعد از او ارزاني داشته است.

در آن کتاب ديدم که نوشته قائم ما متولد مي گردد و غيبت مي نمايد غيبت او طولاني مي شود و عمرش به طول مي انجامد در آن زمان اهل ايمان امتحان مي شوند و بواسطه ي طول غيبتش شک و ترديد در دل آنها پديد مي آيد و بيشتر از دين خود بر مي گردند و رشته اسلام را از گردند خود بيرون مي آورند، با اينکه خداوند مي فرمايد: «و کل انسان الزمناه طائره في عنقه» يعني رشته عمل هر کسي را به گردن خودش انداخته ايم.

از مطالعه آن ناراحت شدم و اندوه بر دلم مستولي شد، عرض کرديم يا بن رسول الله ما را نيز در اطلاع قسمتي از آنچه در اين باره است سهيم نموده سرافراز فرمائيد.

فرمود: خداوند متعال سه چيز را که در مورد پيغمبران انجام داده در خصوص قائم ما نيز عملي مي سازد، ولادت او را مانند ولادت موسي و غيبتش را چون غيبت عيسي و طول عمرش را مانند طول عمر نوح مقدر فرموده و سپس طول عمر بنده صالح خدا خضر پيغمبر را دليل طول عمر آن حضرت قرار داده.

عرض کرديم در مورد اين فرمايشاتي که فرموديد توضيح بيشتري بيان فرمائيد، فرمود ولادت موسي عليه السلام بدين گونه بود که چون فرعون فهميد زوال سلطنتش بدست اوست کاهنان را احضار کرد آنها به وي گفتند اين مرد از تيره بني اسرائيل خواهد بود او هم به مامورين خود دستور داد که شکم زنان آبستن را شکافته اطفال آنها را سر ببرند، براي دست يافتن به موسي بيش از بيست هزار طفل



[ صفحه 193]



را به قتل رسانيد باز هم خداوند موسي را حفظ کرده و به او دسترسي پيدا نکرد.

بني اميه و بني عباس هم چون دانستند که دولت و امراء و ستمگرانشان بدست قائم ما نابود مي شوند دشمني ما را به دل گرفتند و با شمشير کشيده به کشتن و قطع نسل خاندان پيغمبر پرداختند به اين اميد که قائم آل محمد را به قتل رسانند ولي خداوند نخواهد گذاشت که يک نفر از ستمگران به او دست يابد و بدينگونه خداوند نور خود را تکميل مي کند هر چند مشرکين را خوش نيايد.

غيبت عيسي نيز بدينگونه بود يهود و نصاري اتفاق دارند که وي کشته شده ولي خداوند آنها را تکذيب فرموده در اين آيه: و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبه لهم.

او را نکشتند و دار نزدند بلکه مطلب بر آنها مشتبه شد. غيبت قائم ما نيز چنين است زيرا امت اسلام بواسطه طولاني شدن غيبتش وجود او را انکار مي کنند بعضي خواهند گفت هنوز متولد نشده و گروهي مي گويند متولد شده و وفات کرده طايفه اي مي گويند امام يازدهم عقيم بوده و جماعتي ائمه را سيزده تن وبيشتر خواهند دانست و عده اي هم مي گويند روح قائم در بدن ديگري سخن مي گويد.

طول عمر نوح نيز چنين بود که چون از خداوند خواست تا بر قومش عذاب نازل کند. جبرئيل هفت دانه تخم روئيدني نزد وي آورده گفت پروردگار مي فرمايد اين مردم مخلوق و بندگان من هستند آنها را با صاعقه هلاک نمي گردانم مگر بعد از تاکيد دعوت و تمام شدن



[ صفحه 194]



حجت بر آنها. باز مردم را به خدا پرستي دعوت کن که در مقابل آن به تو ثواب خواهم داد.

اين دانه ها را کشت کن موقعي که روئيد و به حد کمال رسيد و باور شد هنگام نزول رحمت الهي فرامي رسد و از شر قوم آسوده خواهي شد. مومنين را به اين خبر مژده بده درختها روئيد و شاخ و برگ برآورد و بارور شد بعد از مدتي چنانکه مي بايد ثمر داد نوح از خداوند درخواست نمود که طبق وعده او را از شر قوم خلاصي دهد.

ولي خداوند دوباره دستور داد که از هسته آن درختها بکارد و صبر پيشه کند و سعي نمايد که حجت بر قوم تمام گردد. نوح حکم جديد را به اطلاع کسانيکه به وي ايمان آورده بودند رسانيد سيصد تن از آنها از او برگشتند و گفتند اگر دعوت نوح حق بود خداوند نسبت به او خلف وعده نمي کرد.

سپس خداوند متعال هفت بار پي در پي او را مامور کشت تخم آن درخت ها نمود و هر مرتبه گروهي از مومنين از وي رو برمي تافتند تا اينکه پيروان او مردد شدند و به هفتاد و چند مرد تقليل يافتند آنگاه خداوند به او وحي فرستاد که اينک شب تيره پايان يافت و صبح درخشان دميد زيرا حق آشکار گشت و نور ايمان از زنگار کفر کسانيکه داراي سرشت پليد بودند پاک گرديد.

اگر من کفار را نابود کنم ولي کساني را که به تو ايمان آورده بودند و بعد از تو روي برتافتند و مرتد گشتند باقي گذارم به وعده خود عمل نکرده ام زيرا وعده اي که دادم به مؤمنين که در ايمان بيگانگي من



[ صفحه 195]



اخلاص ورزيده و چنگ به ريسمان پيغمبريت زده اند اين بود که آنها را در روي زمين جاي دهم و در دين ثابت بدارم و ترس از آنها را تبديل به امن کنم تا شک از لوح دلشان بر طرف شود و مرا با اخلاص پرستش کنند چطور ممکن بود کساني را که مرتد شدند در زمين جاي دهم و دينشان را ثابت نگهدارم و ترسشان را تبديل به امن کنم در صورتي که مي دانم ايماني ضعيف و سرشتي پليد و باطني بد دارند.

اگر در موقع نابود ساختن دشمنان که مي خواستم مومنين را در زمين جاي دهم آن طايفه مرتد بوي خلافتي را که به مومنين وعده داده شده استشمام مي کردند در نفاق و گمراهي راسختر مي گشتند و با برادران خود به دشمني برمي خواستند و به خاطر رياست با آنها مي جنگيدند بنابراين با اين فتنه ها و جنگ با برادران چطور ممکن بود از دين تمکين نموده باشند و ايمان در ميان مومنين انتشار يابد اينک با کمک و وحي ما کشتي را بساز.

فرمود همچنين قائم ما هم غيبتش طولاني مي گردد تا آنکه حق آشکار گردد و نور ايمان از زنگار ارتداد پيرواني که داراي سرشت پليد هستند پاک شود به طوري که اگر آنها احساس کنند در ايام ظهور مهدي مومنين با اخلاص از عزت و ثبات ايمان و امنيت آن زمان بهره مند خواهند بود به واسطه نفاقي که دارند به وحشت مي افتند.

مفضل مي گويد عرض کردم يابن رسول الله ناصبي ها مي پندارند که اين آيه [5] درباره ابابکر و عمرو و عثمان و علي نازل شده. فرمود



[ صفحه 196]



خداوند دلهاي ناصبي ها را هدايت نکند در زمان کداميک از اين چند نفر ديني را که خدا براي پيغمبرش خواسته از امن و امان در ميان مردم و نبودن ترس و بيم نداشتن ترديد و شک در دلهايشان برخوردار بوده حتي در زمان علي عليه السلام با مرتد شدن مسلمانان و فتنه هائيکه در آن زمان برانگيختند که بين آنها و کفار به وقوع پيوست، آنگاه حضرت صادق اين آيه را تلاوت فرمود:

حتي اذا استياس الرسل و ظنوا انهم قد کذبوا جائهم نصرنا موقعي که پيامبران از راهنمائي مردم مايوس شدند و گمان کردند به آنها دروغ گفته شده ياري ما به ايشان خواهد رسيد.

اما طول عمر خضر براي آن نبود که منصب نبوت بوي اعطا گردد يا کتابي بر او نازل شود يا دينش دين انبياء پيش از خود را نسخ کند.

يا داراي مقام امامت باشد که مردم پيروي او را لازم بدانند يا به خاطر عمل مداوم و اطاعت و عبادتي که خداوند بر او واجب نموده چون در علم ازلي خداوند مقدار علم قائم ما و طول غيبت او تقدير شده بود و مي دانست که بندگانش طول عمر را انکار مي کنند، از اين رو عمر خضر را طولاني گردانيد تا در اثبات طول عمر قائم ما بوسيله آن استدلال شود و بدان وسيله ايراد دشمنان از بين برود و مردم را بر خدا حجت و ايرادي نباشد. [6] .



اي طبيب دردمندان خسرو خوبان کجايي

اي شفا بخش دل مجروح بيماران کجايي





[ صفحه 197]





ظلم و جور و جهل و کين يکباره عالم را گرفته

ظالمان جولان دهند اي صلح دوران کجايي



دشمنان شاد و عزيزان خوار و قرآن مانده بي کس

يا معز الاولياء اي حامي قرآن کجايي



صبح اميد محبان از غمت شام سيه شد

شمع دل افروز در شام سيه روزان کجايي



ديده ها در انتظارت شد سيه اي نور چشمان

قلب ها خون زهجرت اي مه تابان کجايي



چون بيايي خاک پايت سرمه چشمم نمايم

رخ نهم بر مقدمت اي روح بخش مه تابان کجايي



رفت از کف صبر و از دل تاب تا آن دم که آيد

بوي پيراهن ز مصر اي يوسف کنعان کجايي



عمر کوتاه است و ترسم مرگ آيد ناگهاني

جان دهم اما نبينم روي آن جانان کجايي



از محمد تقي مقدم


پاورقي

[1] بحار ج 13 ص 245.

[2] شيعيان و معتقدين به وجود اقدس امام زمان تا قبل از ظهور صفويه در تقيه مي زيستند و تحت فشار حکومتهاي مخالف خود بودند مخصوصا در همان زمان ولادت و غيبت امام در سالهاي 260 - 255 اين محدوديت و ستمگري ها بيشتر شد.

[3] بحار ج 13 ص 57.

[4] محدث قمي در سفينة البحار مي نويسد: شيخ بهائي در شرح اربعين فرموده اخبار بسياري رسيده که پيغمبر اکرم دو کتاب باملاء اميرالمومنين بنام جفر و جامعه باقي گذارده که آنچه تا روز قيامت پديدار گردد در آن دو است.

[5] يعني آيه وعدالله الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض.

[6] بحار ج 13 ص 57.