بازگشت

چه کسي وارد بهشت مي شود


شيخ طوسي در کتاب غيبت خود مي نويسد محمد بن انصاري گفت گروهي از مفوضه و معقره [1] کامل بن ابراهيم مدني را خدمت امام حسن عسکري عليه السلام فرستادند تا مسائلي سوال کند. کامل گفت من در نظر گرفتم اين سوال را بکنم که داخل بهشت نمي شود مگر کسي که معرفتش مانند من باشد و عقيده مرا داشته باشد وقتي خدمت امام رسيدم مشاهده کردم لباسهاي سفيد رنگ بسيار عالي در تن دارد با خود گفتم ولي خدا و حجت زمان چنين لباسهايي مي پوشد ولي به ما دستور مي دهد با برادران خود مواسات نمائيم و از پوشيدن چنين لباسي نهي مي فرمايد:

در همين موقع ديدم امام تبسم نموده آستين بالا زد چشمم به لباسي سياه رنگ و خشن افتاد که در زير پوشيده بود فرمود اين لباس خشن را براي خدا پوشيده ام و اين لباس ظريف را براي شما.

سلام کردم و نزديک دري که پرده بر آن آويخته بود نشستم در همين هنگام بادي وزيد و پرده بالا رفت کودکي ديدم چون پاره ماه در حدود چهار سال داشت به من فرمود کامل بن ابراهيم! از سخن گفتن او موي بر تنم راست شد و به لرزه افتادم به زبانم آمد گفتم بلي



[ صفحه 132]



آقاي من.

فرمود آمده اي پيش ولي و حجت خدا تا سوال کني داخل بهشت نمي شود مگر کسي که با تو هم عقيده است و معرفت ترا داشته باشد.عرض کردم به خدا قسم همين انديشه را داشتم.

فرمود: در اين صورت خيلي کم به بهشت خواهند رفت فرمود به خدا قسم گروهي داخل بهشت مي شوند که آنها را حقيه مي نامند سوال کردم آنها کيانند. فرمود کساني هستند که از محبت علي همين مقدار دارند که بنام او قسم مي خورند ولي نه حق و نه مقام او را مي دانند.

سپس مدتي سکوت کرد. آنگاه فرمود آمده اي سوال کني از اعتقاد مفوضه.

دروغ مي گويند دلهاي ما ظرف مشيت خداست هر وقت او بخواهد ما نيز خواهيم خواست خداوند در قرآن کريم مي فرمايد:

و ما تشاون الا ان يشاءالله [2] در اين هنگام پرده بجاي خود برگشت من نتوانستم آن را يک طرف بزنم امام حسن عسکري عليه السلام به من نگاه کرده تبسم نمود و فرمود کامل! چه نشسته اي آنچه مي خواستي امام بعد از من به تو جواب داد.

از جاي حرکت کرده خارج شدم ديگر آن جناب را مشاهده نکردم. [3] .



[ صفحه 133]




پاورقي

[1] مفوضه عقيده دارند که خداوند تمام کارها را به ائمه تفويض کرده و خود در امور دخالتي ندارد.

[2] نمي خواهيد مگر آنچه خدا بخواهد.

[3] منتخب الاثر ص 348.