بازگشت

معجزات ولي عصر در غيبت صغري


1-احمد بن ابي روح گفت: زني از اهل دينور از پي من فرستاد پيش او رفتم گفتم تو مطمئن ترين شخص و متدين ترين فرد اين ناحيه هستي مايلم امانتي را در اختيارت بگذارم مشروط بر اينکه از عهده رسانيدن آن برآئي قبول کردم.

کيسه اي داد به من که مقداري پول نقره داشت گفت: اين کيسه



[ صفحه 93]



را باز نکن و داخل آن را نگاه نکن تا آن کسي که بايد به او برساني به تو بگويد محتوي کيسه چه مقدار است اين نيز گوشواره من است که ده اشرفي طلا ارزش دارد.اين گوشواره سه مرواريد دارد که ده اشرفي مي ارزد و حاجتي خدمت ولي عصر دارم مي خواهم قبل از اينکه سوال کنم آن حاجت را برآورد پرسيدم حاجت تو چيست؟

گفت مادرم در عروسي من ده اشرفي قرض کرده نمي دانم از چه کسي گرفته و من بايد به چه کسي بپردازم اگر به تو اطلاع داد از آن چه من مي خواهم کيسه را به هر کس دستور داد تسليم مي کني به او گفتم اگر جعفر بن علي (جعفر کذاب) کيسه را خواست چه بگويم زن گفت اين خود امتحاني است بين من و جعفر يعني اگر او امام باشد خودش از محتوي کيسه خبر خواهد داد.

مال را برداشته به بغداد پيش حاجز بن يزيد و شاه رفتم سلام کردم پرسيد کاري داشتي؟ گفتم مقدار مالي در اختيار من است در صورتي به شما مي دهم که بفرمائيد چقدر است و چه کسي به من داده.

گفت اين مال را ببر به سامرا در جواب او گفتم چه کار بزرگي را به عهده گرفته ام بالاخره به سامرا رفتم با خود گفتم خوب است پيش جعفر بروم ولي باز منصرف شدم گفتم: اول به در خانه امام حسن عسکري مراجعه مي کنم.

همين که به در خانه امام حسن رسيدم خادمي خارج شده پرسيد تو احمد بن ابي روح هستي. گفتم آري، گفت اين نامه را بخوان نامه را خواندم نوشته بود:



[ صفحه 94]



بسم الله الرحمن الرحيم ابن ابي روح عاتکه دختر ديراني کيسه اي در اختيار تو گذاشته که خيال مي کني هزار درهم در آن است ولي چنين نيست هزار دهم و پنجاه اشرفي در آن است ولي تو در امانت خيانت نکردي و کيسه را باز نکردي و داخل آن را نگاه ننمودي. گوشواره اي که به تو داده. آن زن خيال کرده ده اشرفي مي ارزد. درست است ولي با دو نگيني که در آن است و سه مرواريد گرچه خودش به ده اشرفي خريده اما بيش از ده اشرفي مي ارزد و اين گوشواره را بده به فلان زن که خدمتکار ما است ما به او بخشيديم به بغداد برو کيسه پول را به حاجز بده هر چه او براي مخارجت به تو مي دهد بگير تا به منزل خود برسي ده ديناري که گفته مادرش در عروسي او قرض کرده و نمي داد از کيست؟

خودش مي داند از کلثوم دختر احمد است که زني ناصبي [1] است قرض کرده. ولي او ناراحت بود که اين پول را به او بدهد اگر مايل است مي تواند اين ده دينار را ميان مومنين تقسيم کند و از ما اجازه مي خواهد اشکالي ندارد ولي بين خواهران ديني خود که تهيدستند تقسيم کند.

ولي ديگر درباره امامت و امتحان جعفر فکر مکن به خانه خود برگرد دشمنت از دنيا رفته خداوند زندگي و خانواده او را نصيب تو نموده.

به بغداد آمدم کيسه را به حاجز دادم و زن کرد هزار درهم و پنجاه



[ صفحه 95]



دينار محتوي آن بود سي دينار به من داده گفت اين مقدار را براي خرجت به تو مي دهم پول را گرفتم و به همان جائيکه قبلا دور از خانواده ام از ترس عموم زندگي مي کردم بازگشتم.

شخصي خبر آورد که خانواده ام پيغام داده اند که عمويت مرده برگرد به خانه خود به منزل آمدم ديدم عمويم از دنيا رفته از او صد هزار درهم و سه هزار اشرفي به ارث بردم. [2] .


پاورقي

[1] ناصبي کسي است که اميرالمومنين و سائر ائمه اطهار را دشمن بدارد.

[2] بحارالانوار ج 13 ص 78.