بازگشت

اسامي ائمه دوازده گانه


در کتاب ينابيع المودة ص 440 از فرائد السمطين نقل مي کند از ابن عباس که مردي يهودي به نام نعثل خدمت پيغبر آمده عرض کرد يا محمد من چند سوال دارم اگر جواب آنها را دادي مسلمان مي شوم فرمود بپرس عرض کرد صف لي ربک خدايت را برايم توصيف کني.

فرمود خداوند را نمي توان توصيف کرد مگر به همان صفتهايي که او خود را ستوده چگونه مي توان او را که عقل و انديشه و ديدگان از درکش عاجز است توصيف نمود بزرگتر است از توصيف ستايشگران با اينکه نزديک است دور است و در حال دوري نزديک است کيفيت را او بوجود آورده و مکان را او آفريده.

پس نمي توان گفت کجا است يا چگونه است او احد و صمد است همان طوري که خويشتن را ستوده ولي ديگران نمي تواند او را بستانيد نمي زايد و نه زائيده شده هيچ شبيه و نظير ندارد عرض کرد راست گفتي اينک بگو ببينم اينکه واحد است و شبيه ندارد چگونه بي نظير است در صورتيکه انسان نيز واحد است.

فرمود خدا عزيز يکتاي واقعي است که نه مرکب است و نه داراي اجزاء ولي انسان واحد است که در معني مرکب است از روح و



[ صفحه 64]



بدن. گفت راست گفتي اينک بگو ببينم وصي شما کيست هر پيغمبري وصي دارد موسي بن عمران يوشع بن نون را وصي خود قرار داد.

فرمود وصي و جانشين من علي بن ابيطالب است و بعد از او دو نواده ام حسن و حسين هستند پس از آنها نه نفر از فرزندان حسين يکي پس از ديگري امام خواهند بود عرض کرد آنها را برايم نام ببر. فرمود پس از درگذشت حسين فرزندش علي و بعد از او فرزندش محمد پس از درگذشت محمد فرزندش جعفر بعد از جعفر پسرش موسي بعد از او فرزندش علي پس از علي فرزندش محمد بعد از در گذشت محمد پسرش علي بعد از درگذشت علي پسرش حسن پس از درگذشت حسن «فابنه الحجة محمد المهدي فهولاء اثنا عشر» فرزندش حجت بنام محمد مهدي خواهد بود اينها دوازده امامند.

گفت علي و حسن و حسين چگونه از دنيا مي روند. فرمود علي را با ضربتي که بر فرقش مي زنند و حسن را با سم مي کشند و حسين را شهيد مي کنند. پرسيد مکان آنها در بهشت کجا است فرمود در درجه من در اين هنگام نعثل گفت گواهي مي دهم به يکتائي خدا و رسالت شما و اينکه آنها وصي و جانشين شما هستند اين مطالب را در کتابهاي انبياء پيشين يافته ام و آنچه از حضرت موسي در اين باره بما رسيده اينست که در آخر الزمان پيامبري به نام احمد و محمد خواهد آمد که آخرين پيغمبر است پس از او پيامبري نخواهد بود. جانشينان او دوازده نفرند که اولي آنها پسر عمو و داماد اوست دوم و سوم دو برادر از فرزندان وصي اويند امت پيغمبر جانشين اول او را با شمشير و دومي را با زهر و سومي را با گروهي از پيروانش با شمشير و تشنگي در بلاد



[ صفحه 65]



غربت مي کشند، چون بره اي او را سر مي برند و بر کشتن صبر مي کند بواسطه بلندي مقام خود و خانواده و فرزندانش و بواسطه بيرون کردن دوستان و پيروان خود از آتش جهنم. نه نفر ديگر از جانشينان او از فرزندان سومي هستند عدد اين پيشوايان معادل است با تعداد اسباط بني اسرائيل.

پيغمبر از او پرسيد اسباط را مي شناسي عرض کرد آري اولي آنها لاوي پسر برخيا است او همان کس از بني اسرائيل است که پنهان شد سپس برگشت پيش آنها بوسيله او خداوند شريعت موسي را بعد از فراموشي آشکار نمود هم او با قرسطيا پادشاه جنگ کرد و او را کشت. پيغمبر فرمود آنچه در بني اسرائيل بوده در امت من نيز بوقوع خواهد پيوست کاملا مطابق آن.

دوازدهمين جانشين من غيبتي خواهد کرد که ديده نشود و بر اين امت زماني خواهد آمد که از اسلام جز اسم و از قرآن جز اثري باقي نمانده، در اين هنگام خداوند به او اجازه قيام مي دهد اسلام را آشکار مي کند، رسوم قرآن را تجديد مي نمايد خوشا به حال کساني که آنها را دوست مي دارند و از ايشان پيروي مي کنند خوش به حال کسي که چنگ به دامن آنها مي زند. در اين موقع نعثل اين اشعار را سرود:



صلي الاله ذوالعلي عليک يا خير البشر

انت النبي المصطفي و الهاشمي المفتخر



بکم هدانا ربنا و فيک نرجو ما امر

و معشر سميتهم ائمة اثنا عشر





[ صفحه 66]





حباهم رب العلي ثم اصطفاهم من کدر

قد فاز من والاهم و خاب من عادي الزهر



آخرهم يسقي الظما و هو الامام المنتظر

عترتک الاخيار لي و التابعين ما امر



من کان عنهم معرضا فسوف يصلاه سقر [1]

جابر بن يزيد جعفي از جابر بن عبدالله انصاري نقل مي کند که وقتي آيه «يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم» به پيغمبر نازل شد عرض کردم خداوند به ما معرفت خود و پيغمبرش را عنايت فرموده اولي الامر کيانند که اطاعت آنها در رديف اطاعت شما قرار گرفته؟



فرمود آنها جانشينان من و پيشوايان اسلامند بعد از من اول آنها علي بن ابي طالب سپس حسن بعد حسين پس از او علي بن الحسين پس از او محمد پسر علي که در تورات معروف به باقر است و تو او را خواهي ديد وقتي ملاقات کردي سلام مرا به او برسان پس از او فرزندش جعفر است که ملقب به صادق مي باشد سپس موسي پسر جعفر بعد از او پسرش علي پس از علي پسرش محمد سپس پسر محمد بنام علي پيشوا است بعد از علي پسرش حسن و پس از او فرزندش هم نام من که کنيه مرا نيز دارا است در زمين حجت خدا است و بقية الله است بين مردم او پسر حسن است.



[ صفحه 67]



خداوند بدست او تمام جهان را فتح خواهد کرد او همان کسي است که از شيعيان و دوستانش غيبتي خواهد نمود که بر امامت او ثابت نخواهد ماند مگر کساني که قلب آنها را خداوند به ايمان آزموده.

جابر گفت عرض کردم يا رسول الله آيا شيعيان او مي توانند در غيبت امام از او استفاده کنند. فرمد قسم به آن کسي که مرا به پيغمبري برگزيد آنها از نور وجودش و از امامت او چنان استفاده مي کنند در غيبتش مانند استفاده بردن از خورشيد هنگامي که در پس پرده ابر باشد فرمود جابر!اين از اسرار نهان و دانش پنهان پروردگار است مخفي بدار مگر از کساني که شايستگي دارند.

روزي جابر بن عبدالله انصاري خدمت علي بن الحسين رسيد در بين صحبت ناگاه فرزندش حضرت باقر از اندرون داخل اطاق پدر گرديد، بر سرش گيسوئي بود او در آن حال پسر بچه اي بود. همينکه جابر چشمش به او افتاد موي بر اندامش راست گرديد و با توجه خاصي به او نگاه کرد. سپس گفت: پسرک پيش بيا همين که پيش آمد گفت عقب برو برگشت.

جابر گفت به خدا سوگند اين پيکر و چهره چون پيکر و چهره پيغمبر است از جاي حرکت کرد نزديک او رفت پرسيد اسم شما چيست؟ گفت محمد. پرسيد پسر که هستي پاسخ علي بن الحسين جابر گفت جانم فدايت باد تو باقري؟ فرمود آري آنچه پيغمبر به تو سفارش نموده به من بگو.

عرض کرد پيغمبر مرا بشارت داد که باقي خواهم ماند تا شما



[ صفحه 68]



را ملاقات کنم فرمود هرگاه او را ملاقات نمودي سلام مرا به او برسان اينک من سلام پيغمبر را به شما مي رسانم فرمود تا جهان پايدار است درود بر پيغمبر باد و بر تو نيز سلام باد که سلام پيغمبر را رساندي.

پس از اين جريان جابر خدمت حضرت باقر مي رسد و از دانش حضرت استفاده مي کرد روزي حضرت باقر از جابر سوالي نمود. در پاسخ عرض کرد به خدا قسم هرگز خلاف دستور پيغمبر نخواهم کرد زيرا او فرموده شما پيشوايان و راهنمايان از خانواده او هستيد و داناترين مردميد از کوچکي تا بزرگي فرمود به آنها چيزي نياموزيد زيرا از شما داناترند.

حضرت باقر فرمود جدم درست فرموده من درباره آنچه از تو سوال کردم خودم واردترم به خدا سوگند مرا خداوند در کودکي آگاه به علوم نموده اين از لطف پروردگار بر ما خانواده است. [2] .

انس بن مالک گفت من با اباذر و سلمان و زيد بن ثابت و زيد بن ارقم خدمت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم بوديم در همين موقع حسن و حسين عليهماالسلام وارد شدند پيغمبر آن دو را بوسيد. اباذر از جاي حرکت کرده خود را بر روي دستهاي آن دو انداخت و شروع به بوسيدن کرد سپس به جاي خود بازگشت.

ما پنهاني به او گفتيم. اباذر! تو پيرمردي از اصحاب پيغمبري از جاي بلند مي شوي مي روي پيش دو پسر بچه از بني هاشم خود را بر روي دستهاي آنها مي اندازي و مي بوسي در جواب گفت آري. اگر آنچه



[ صفحه 69]



درباره اين دو از پيغمبر شنيده ام شما نيز شنيده بوديد شما بيشتر از آنچه من انجام دادم مي داديد.

پرسيدم مگر چه شنيده اي؟! گفت من شنيدم به علي بن ابي طالب راجه به او و اين دو مي گفت:

يا علي لو ان رجلا صلي و صام حتي يصير کالشن البالي اذا ما نفع صلوته و صومه الا بحبکم و البرائة من اعدائکم يا علي من توسل الي الله بحبکم فحق علي الله ان لا يرده خائبا يا علي من احبکم و تمسک بکم فقد تمسک بالعروة الوثقي:

علي جان اگر مردي آن قدر روزه بگيرد و نماز بخواند که پيکر او چون مشگي خشک گردد نماز و روزه برايش سودي نخواهد داشت مگر با دوستي شما و بيزاري از دشمنان شما. علي جان هر که توسل به خداي عزيز و بزرگ جويد با محبت شما سزاوار است خداوند او را مايوس بر نگرداند. علي! هر که شما را دوست بدارد و چنگ به دامن شما بزند چنگ به دست آويزي محکم زده.

اباذر از جاي حرکت کرده رفت ما خدمت پيغمبر عرض کرديم يا رسول الله اباذر از قول شما چنين و چنان نقل کرد فرمود به خدا قسم راست گفته زمين بر نداشته و آسمان سايه نيافکنده بر سخن گوئي که از اباذر راستگوتر باشد. سپس فرمود خداوند من و اهل بيتم را از يک نور آفريده هفت هزار قبل از آدم سپس به صلب آدم منتقل شديم آنگاه از نهاد او پيوسته در پشت هاي پاک و رحم هاي پاکيزه قرار گرفتيم.

پرسيديم شما در کجا و به چه صورت بوديد؟ فرمود ما شبح هائي



[ صفحه 70]



از نور بوديم در زير عرش، تسبيح و تمجيد خدا را مي نموديم. سپس فرمود وقتي مرا به معراج صعود دادند و رسيدم به سدرة المنتهي جبرئيل ازمن جدا شد. گفتم جبرئيل دوست من! در چنين موقعي از من جدا مي شوي گفت من از اين بالاتر نمي روم زيرا بال و پرم مي سوزد.

سعدي در اين مورد مي گويد:



چنان گرم در تيه قربت براند

که در سدره جبريل از او باز ماند



بدو گفت سالار بيت الحرام

که اي حامل وحي برتر خرام



بگفت ار سر موي بالا پرم

فروغ تجلي بسوزد پرم



آنگاه قدم در عالمي از نور آنقدر که خدا مي خواست نهادم. خداوند وحي کرد يا محمد! من توجهي به زمين نمودم ترا از ميان مردم انتخاب کرده پيغمبر قرار دادم. توجه ديگري کردم و از ميان آنها علي را برگزيدم او را وصي و وارث علم تو و پيشواي بعد از تو قرار دادم از نهاد شما خارج خواهم کرد فرزندان پاک و ائمه معصومين و خزائن علم خود را.

«فلو لاکم لما خلقت الدنيا و الاخرة»

اگر شما نبوديد دنيا و آخرت را نمي آفريدم و نه بهشت و جهنم را. فرمود يا محمد ميل داري آنها را ببيني. عرض کردم آري.

خطاب رسيد سر بلند کن. سر بلند نمودم چشمم به نورهاي علي و حسن و حسين و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و حسن بن علي و حجت افتاد. حجت در بين آنها چنان مي درخشيد چون ستاره اي درخشان پرسيدم خدايا اينها کيانند و اين کيست؟ فرمود اينها پيشوايان بعد از تو هستند



[ صفحه 71]



که از نژاد تو مي باشند، و آن يکي حجتي است که زمين را پر از عدل و داد مي کند و عقده دلهاي مومنين را شفا مي بخشد.

عرض کرديم پدر و مادرمان فدايت يا رسول الله مطلب عجيبي فرموديد؟ در جواب ما فرمود از اين عجيبتر آن است که گروهي اين سخنان مرا مي شنوند پس از اينکه هدايت مي يابند باز به گمراهي سابق خود بر مي گردند و مرا درباره خانواده ام مي آزارند خداوند شفاعت مرا نصيب آنان نگرداند. [3] .

در مورد تصريح به اسم ائمه اثني عشر پنجاه حديث وارد شده و در موارد ديگر از قبيل اينکه ائمه دوازده نفرند 271 حديث رسيده. در اين مورد که ائمه بعدد نقباء بني اسرائيل و اسباط موسي و حواريين هستند چهل حديث نقل شده.

در اين مورد که ائمه دوازده نفرند و اول آنها علي است 133 حديث رسيده.

در اين مورد که ائمه 12 نفرند اول آنها علي و آخر ايشان مهدي است 91 حديث رسيده.

در اين مورد که ائمه 12 نفرند و آخر آنها مهدي است 94 حديث رسيده.

در اين مورد که ائمه دوازده نفرند و نه نفر آنها از فرزندان حسين عليه السلام هستند 120 حديث رسيده.

مهدي از اولاد و اهل بيت پيغمبر و از نژاد اوست 389 حديث.



[ صفحه 72]



اسم او اسم پيغمبر و کنيه اش کنيه پيغمبر است و شبيه ترين مردم به اوست در شمائل و گفتار و افعال 48 حديث.

مهدي از اولاد علي است 214 حديث.

مهدي از اولاد فاطمه زهرا است 192 حديث.

مهدي از اولاد حسين است 185 حديث. [4] .

چنانچه ملاحظه مي کنيد درباره ولي عصر احاديث از طريق شيعه و سني به حد تواتر رسيده و جاي هيچ گونه شک و ترديدي نيست که دوازدهمين جانشين پيغمبر حجة ابن الحسن روحي فداه قيام به حق خواهد نمود و او را دو غيبت است که دومي بسيار طولاني است مخصوصا تصريح بشخص حضرت مهدي که فرزند امام حسن عسکري است روايات زيادي از خود پيغمبر نقل شده که قبلا چند روايت را ذکر نموديم ديگر اعتقاد به مهدي نوعي عقيده اي ناصحيح و بسيار بي جا است. اين عقيده از طرف کساني پيشنهاد شد که مي خواستند خود را به جاي حضرت مهدي معرفي نمايند وگرنه آنچه درباره حضرت ولي عصر و مشخصات آن مولي نقل شده همه صراحت دارند بر اينکه مهدي پسر امام حسن عسکري و مهدي شخصي است نه نوعي يک فرد فقط در عالم مي تواند دوازدهمين جانشين پيغمبر شود و او پسر امام حسن عسکري است نه يک شخص نامعين از بين اولاد پيغمبر.

از آن جمله رواياتي که دلالت دارد حضرت مهدي پسر امام حسن عسکري است در قسمتهاي بعد نيز ذکر خواهد شد در اين صورت احتياج به حديث ولادت نيز در مورد ولادت آن جناب نداريم زيرا او



[ صفحه 73]



پيغمبر اکرم تا امام حسن عسکري فرموده اند يازدهمين جانشين پيغمبر فرزندي خواهد داشت که در کوچکي به امامت مي رسد و داراي دو غيبت است دومي بسيار طولاني است پس خبر ولادت او را از پيغمبر تا امام حسن عسکري عليه السلام داده اند نهمين فرزند حسين عليه السلام است.

در اين مورد 148 حديث ذکر شده که سه حديث از آنها را نقل مي کنيم.

در کتاب کفاية الاثر از عمار نقل مي کند که گفت در يکي از جنگها خدمت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم بودم علي عليه السلام پرچمداران سپاه مخالف را کشت و آن سپاه را پراکنده نمود. عمرو بن عبدالله حجمي و شيبة بن نافع را هلاک کرد به پيغمبر اکرم عرض کردم واقعا علي در راه خدا جهاد مي کند.

فرمود او از من و من از اويم وارث علم من و پرداخت کننده دين و انجام دهنده ي تعهدم و جانشين من است اگر او نبود مومنين پاک بعد از من شناخته نمي شدند. پيکار با او پيکار با من و پيکار با من جنگ با خدا است صلح و مسالمت او مسالمت من و مسالمت با من مسالمت با خدا است. او پدر دو نواده ي من است پيشوايان بعد از من از نژاد اويند خداوند رستگار را از او بوجود مي آورد که از جمله آنها مهدي اين امت است.

عرض کردم پدر و مادرم فدايت مهدي کيست؟ فرمود عمار! خداوند با من قرار گذاشته که از نژاد حسين عليه السلام نه نفر پيشوا بوجود خواهد آورد و نهمين فرزند او غيبت خواهد کرد و اين آيه



[ صفحه 74]



از قرآن دلالت به همان غيبت دارد.

قل ارايتم ان اصبح ماءکم غورا فمن ياتيکم بماء معين. [5] .

غيبتي طولاني دارد که گروهي از دين برمي گردند و گروهي ثابت مي مانند بر تاويل قرآن پيکار مي کند همان طوري که با تنزيل قرآن پيکار کردم او هم نام من است و شبيه ترين مردم است به من. [6] .

عبدالرحمن بن ثابت گفت مولي حسين بن علي صلوات الله عليه فرمود از ما خانواده دوازده امام است که اولي آنها اميرالمومنين علي بن ابي طالب است و آخرين آنها نهمين فرزند من است است او قائم به حق است، خداوند زمين را که مرده است به واسطه او زنده مي کند و دين حق را بر تمام اديان پيروز مي کند اگرچه کفار نخواهد او را غيبتي است که گروهي از دين برمي گردند و عده اي باقي مي مانند ولي آزار مي شوند به آنها مي گويند. متي هذا الوعد ان کنتم صادقين اگر راست مي گوئيد چه وقت خواهد آمد امام شما.

ولي توجه داشته باش کساني که در غيبت او شکيبا باشند بر آزار و سرزنش و تکذيب مردم چون مجاهدين با شمشير هستند در مقابل پيغمبر. [7] .



[ صفحه 75]



ابو سعيد گفت وقتي امام حسن عليه السلام با معاويه صلح کرد، مردم او را سرزنش کردند. در جواب آنها فرمود شما نمي دانيد من چکار کردم آنچه انجام دادم براي شيعيان من ارزشش از جهان بيشتر بود مگر نمي دانيد من امام شما هستم و اطاعت از من واجب است و من يکي از دو سرور جوانان اهل بهشتم به صريح فرمايش پيغمبر. همه تصديق کردند.

فرمود نمي دانيد که خضر عليه السلام وقتي کشتي را سوراخ کرد و ديوار را درست نمود و آن پسرک را کشت اين اعمال او موسي را خشمگين کرد، چون علت کار را نمي دانست ولي خداوند اين اعمال را به جهت مصلحت و حکمتي دستور داده بود خضر انجام دهد. مگر نمي دانيد هر يک از ما بيعتي از ستمگر زمان خود به گردن خواهد داشت مگر قائمي که عيسي پشت سر او نماز خواهد خواند.

خداوند ايمان او را مخفي خواهد نمود و خودش پنهان خواهد شد تا در گردنش بيعتي از کسي نباشد آن قائم نهمين فرزند برادرم حسين است پسر بهترين زنان. خداوند عمر او را طولاني خواهد کرد در زمان غيبتش به قدرت خود او را آشکار مي نمايد به صورت جواني کمتر از چهل سال تا بدانند خداوند بر هر چيز توانا است. [8] .


پاورقي

[1] منتخب الاثر ص 99 در مورد عدد ائمه با تصريح باسمهاي آنها پنجاه روايت رسيده به طوري که ملاحظه مي کنيد و مخصوصا اين روايت از ينابيع المودة و طريق اهل سنت است ديگر جاي ترديد نيست بر اينکه وصي دوازدهم فرزند وصي يازدهم است در اين صورت ديگر مهدي نوعي صحيح نخواهد بود.

[2] نقل از منتخب الاثر ص 101 و ينابيع الموده ص 494 به اختصار همين روايت نقل شده.

[3] منتخب الاثر ص 104.

[4] نقل از منتخب الاثر از ص 10 تا ص 98.

[5] بگو اگر آب خوشگوار شما خشک شود چه کسي براي شما آب گوارا خواهد آورد.

[6] منتخب الاثر ص 204.

[7] منتخب الاثر ص 205.

[8] منتخب الاثر به نقل از کمال الدين صدوق.