اعتقاد به لزوم وجود حجت الهي در هر زمان
از جمله تکاليف واجبه ي تو که در غيبت کبراي امام عصر و ناموس دهر (ارواح العالمين فداه) واقع شده اي آن است که بداني خداي تعالي به مفاد اني جاعل في الارض خليفة از زمان خلقت آدم الي قيام القيامه يا چهل روز به قيامت مانده - خليفه و جانشيني و نايبي از جانب خود براي مردم در روز زمين نصب فرموده و هيچ وقت زمين خالي نبوده از حجتي - يا ظاهر و مشهور يا خائف و مغمور - تا آنکه مردمان در هر عصر و زمان ايراد و حجت بر خدا نگيرند که ما جاهل بويدم و نادان و تو را حجتي و برهان نبود که از او کسب تکاليف و رفع ناداني خود را نمائيم، بلکه حجت بالغه ي الهيه (عز سبحانه و بهر برهانه) بر مردم تمام باشد که: در هر عصر و زمان، حجتي از جانب خود روشن و برهاني مبرهن براي شما فرستادم و شما را مامور نمودم که در معرفت و شناسائي کسب معالم و تکاليف دينيه و دنيويه و اخرويه و ظاهريه و باطنيه و صوريه و معنويه از او بنمائيد و تغافل و تساهل نورزيد. اگر بعضي مردم مانند يومنا هذا و عصرنا هذا، بخواهند بگويند ما را حجتي ظاهر و ناطق و مشهود و ملموس نيست، سخني است باطل و از درجه ي اعتبار و اعتماد عاطل است زيرا که پيغمبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در وقت رحلت خود دستورالعملي دادند که بعد از او امت مرحومه رفتار نمايند. به همچنين حضرت اميرالمومنين (صلوات الله عليه) و ساير اوصياي مطهرين او که هر يک در زمان خود حجج قاهره ي باهره ي الهيه بودند. واحدا بعد واحد دستور العمل امتي که در
[ صفحه 29]
زمان آنها بودند دادند. تا آنکه نوبت رحلت به حضرت امام همام حجة الحق علي الخلق امام حسن عسکري (عليه الصلوة و السلام) رسيد و آن حضرت نيز هنگام رحلت در خصوص حجت بعد از خود دستور العمل مرحمت فرمودند و حجت خدا را بر خلق بعد از خود که محمد بن الحسن العسکري ولد سعادتمند آن حضرت باشد و در سن چهار سالگي داراي مرتبه امامت و ولايت بود - مانند عيسي و يحيي (عليهماالسلام) - به مردم نشان دادند. چنانکه به سند صحيح از شيخ ثقه محمد بن عثمان عمري (قدس سره) روايت است که او گفت:
حسن بن علي (عليهماالسلام) روزي از روزها پسر خود محمد مهدي (صلوات الله عليه) را بر ما عرض کرد و به ما نمود آن وجود مقدس را و ما چهل نفر بوديم که در منزل آن حضرت فرود آمده بوديم و حضرت امام حسن عسکري (عليه السلام)فرمودند که: اين فرزند من پس از من امام و پيشواي شما است و خليفه است از جانب من بر شما، فرمان پذير شويد او را و پس از من پراکنده و متفرق نشويد و به طرق ديگر مرويد که هلاک خواهيد شد، و بعد از امروز شماها ديگر محمد مهدي را نخواهيد ديد.
محمد بن عثمان گفت:
چندي نگذشت که حضرت عسکري (عليه السلام) از دار دنيا رحلت فرمود.
و بعد از رحلت آن حضرت، امام الانس و الجان صاحب العصر و الزمان محمد بن الحسن (صلي الله عليه و علي آبائه الطاهرين) امام و خليفه و جانشين الهي شد و از جهت خوف سلاطين جور که مي خواستند آن حضرت را به قتل برسانند، خود را از مردم پنهان مي داشت. ولي بعضي مواليان و دوستان و شيعيان آن حضرت به طور پنهان حضور آن حضرت مشرف مي شدند و بعضي دسترس نداشتند، اما به توسط کساني که حضور حضرتش درک تشرف حاصل مي نمودند، عرايض و مطالب و حوائج خود را عرضه مي داشتند و به جواب نايل مي شدند، تا آنکه از آن حضرت دستورالعملي رسيد که:
[ صفحه 30]
چون خوف زياد شده و امر بسيار مشکل گرديده، از جانب خود نايب مخصوصي براي شما قرار دادم که عموم شماه عرايض و حوائج خود را به توسط او به من برسانيد و او شيخ ثقه ي معتمد عثمان بن سعيد عمروي است که در زمان حضرت امام علي النقي و حضرت امام حسن عسکري (عليهماالصلوة و السلام) هم، منصب وکالت داشت.
و شيخ ثقه ي مزبور (قدس سره) تا مدت... سال به منصب نيابت و وکالت خاصه از طرف حضرت حجت (عجل الله فرجه و سهل مخرجه) برقرار بود تا در سنه ي... روح پرفتوحش به عالم قدس پرواز نمود، و بعد از او باز به امر حضرت حجت (عجل الله فرجه) ولد ارشد عثمان بن سعيد، ثقه ي جليل القدر محمد بن عثمان بعد از فوت پدر به منصب نيابت و وکالت او را معين و مقرر فرمودند و او ظاهرا مرجع شيعيان بود تا مدت پنجاه سال و کسري که نوبت او هم به سر آمد، به روايت «عوالم» در آخر جمادي الاولي سنه ي سيصد و پنج و به روايت غير او در سنه ي سيصد و چهار به عالم باقي شتافت.
پس از رحلت محمد بن عثمان (قدس سره) که نايب دوم بود، باز به امر امام عصر (قدس سره) به منصب نيابت و وکالت در ميان شيعيان معين و منصوب گرديد، تا او هم پس از زياده از بيست و يکسال متصدي بودن به امر سفارت در ماه شعبان سنه ي سيصد و بيست و شش هجري رحلت کرد و او نايب سيم بود. پس از آن به امر حضرت، منصب نيابت و وکالت تفويض به ابي الحسن محمد بن علي سمري (قدس سره) شد و نايب خاص آن حضرت بود. وقتي که خواست از دار فاني به سراي جاوداني رحلت نمايد، شش روز قبل از فوت او اين توقيع رفيع از طرف ذي شرف امام زمان (ارواحنا فداه) شرف صدور يافت، و دستور العمل در توقيع مبارک به اين مضمون مرحمت و عنايت فرمودند، کما في «الاحتجاج»:
[ صفحه 31]
بسم الله الرحمن الرحيم، يا علي بن محمد السمري، اعظم الله اجر اخوانک فيک، فانک ميت ما بينک و بين ستة ايام،فاجمع امرک ولا توص الي احد يقوم مقامک بعد وفاتک، فقد وقعت الغيبة التامة فلا ظهور الا بعد اذن الله تعالي ذکره، و ذلک بعد طول الامد و قسوة القلوب و امتلاء الارض جورا، و سيأتي شيعتي من يدعي المشاهدة الا فمن ادعي المشاهدة قبل خروج السفياني و الصيحة، فهو کاذب مفتري، و لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.
وعلي بن محمد سمري هم بعد از شش روز، در ماه شعبان سنه ي سيصد و بيست و نه به روايت ابن طاوس (قدس سره) و در نصف شعبان سيصد و بيست و نه به روايت صاحب «عوالم» و در سيصد و بيست و هشت به روايت «مدينة المعاجز» به عالم قدس رحلت نمود. و بنا به روايت محمد بن يعقوب، محمد بن علي سمري عريضه به حضرت نوشت و خواهش کفن نمود که معلوم شود وفات او در چه وقت مي شود، جواب بيرون آمد که تو در سال هشتاد و يک به آن محتاج شوي. و کفن پيش از مردن او به يکماه رسيد و در همان وقت که فرموده بود وفات کرد و به عالم قدس رحلت فرمود و اين غيبت صغري هفتاد و چهار سال تقريبا طول کشيد و در طول اين مدت دستورالعملهاي کافي و شافي متدرجا براي اشخاصي که بعد از اين در غيبت کبري خواهند آمد - تا ظهور موفور السرور خود - مرحمت فرموده اند و تکاليفي مخصوصه قرار داده اند - علاوه بر تکاليفي که از آباء کرامش (عليهم السلام) از براي مردم در غيبت کبراي آن حضرت (عجل الله فرجه) رسيده - که بايد موافق آن دستور العملها و تکاليف معينه معمول و رفتار شود. از جمله دستورالعملها که از آباء گرامش (صلي الله عليهم اجمعين) رسيده، کما في «الاحتجاج» روي عن علي بن محمد انه قال:
لولا من يبقي بعد غيبة قائمکم من العلماء الداعين
[ صفحه 32]
اليه والدالين عليه و الذابين عن دينه بحجج الله والمنقذين لضعفاء عباد الله من شباک ابليس و مردته و من فخاخ النواصب لما بقي احد الا ارتد عن دين الله ولکنهم الذين يمسکون ازمة قلوب ضعفاء الشيعة کما يمسک صاحب السفينة سکانها، اولئک هم الافضلون عند الله عز و جل.
از جمله دستور العملهائي که خود آن حضرت (عجل الله فرجه) مرحمت فرموده اند براي مردم و تکليف خلق را معين فرموده اند که در زمان غيبت کبري در امر دين وآئين واصول و فروع خود چه قسم رفتار کنند، توقيعي است که در زمان محمد بن عثمان (رضي الله عنهما) بيرون آمد در جواب مسائل اسحق بن يعقوب (رحمه الله) چنانچه در «احتجاج» و اکثر کتب معتبره است:
اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة احاديثنا فانهم حجتي عليکم و انا حجة الله...
پس امام (عجل الله فرجه) امر و مقرر فرموده اندکه در حوادث وارده ي واقعه رجوع نمائيم به راويان احاديث آنها (سلام الله عليهم) و اين راويان و دانشمندان احاديث را حجت خود بر ما قرار داده،هر که رجوع کرد در امر دين خود به آنها ناجي و هر که از آنها اعراض کرد، از حجت خدا اعراض کرده و هالک خواهد بود.
[ صفحه 33]