تکاليف روات احاديث و حکام و قضات و فقهاء
اما اصناف روات احاديث و حکام و قضاة و فقهاء، اين اصناف هم در مراتب وتکاليف شخصيه، مختلفند بالنسبه به يکديگر. بعضي از آنها مقاماتي دارند که آن حضرت را مي بينند و مي شناسند و اخذ مسائل بلاواسطه از آن وجود مقدس مي نمايند و هر وقت بخواهند - در خواب يا بيداري - به حضور مهر ظهور آن حضرت مشرف مي شوند. براي بعضي از آنها که ظاهرند و مشهور دعوي مشاهده نزد بعضي دون بعض حرام است، و براي بعضي از آنها که مستورند و مغمور و خامل الذکر، کما في التوقيع الرفيع:
و هم معشر يطلعون بمحايل الذلة و الاستکانة و هم عند الله بررة اعزاء يبرزون بانفس مختلة محتاجة و هم اهل القناعة و الاعتصام...
- اين کلمات مقدسه را مشافهة به ابراهيم بن مهزيار فرموده اند (ارواحنا فداه) به عبارت توقيع نوشته شد - شايد نزد بعضي دون بعض دعوي مشاهده حلال باشد، و بعضي هستند که به وسايط و وسايل اين صنف مذکور با آن حضرت راه دارند،و بعضي هستند که بدون واسطه و وسيله ي اين صنف مذکور باطنا با آن حضرت راه دارند، و بعضي هستند که ابدا نه شخصا و نه ظاهرا و نه باطنا راهي به آن حضرت ندارند. الا تولا و محبت و مودت آن حضرت (ارواح العالمين له الفداء) و به همين قدر اکتفا کرده اند و به همين درجه مانده اند، و بعضي هستند که ابدا داراي
[ صفحه 27]
اين درجات نيستند، اسمي از آن حضرت شنيده و اقرار به امامت و ولايت آن حضرت دارند - پست تر از رتبه ي اشخاص مذکوره - و اين اشخاص هم در درجات و مراتب مختلفند، مثل اشخاصي که در زمان حضرت اميرالمومنين (عليه السلام و الصلوة) بودند. بعضي آن حضرت را شجاع و بطل و دلير مي دانستند و بعضي او را جواد و سخي بي نظير مي دانستند، و بعضي او را اعلم و اورع و ازهد صحابه مي پنداشتند، و بعضي او را ولي کاينات و خلاصه ي موجودات مي دانستند، و بعضي او را خالق آسمان و زمين و پروردگار عالمين مي انگاشتند: هلم جرا. اشخاصي که در اين زمان غيبت کبري واقع شده اند،در مراتب امام شناسي درجات مختلفه دارند که معرفت آحاد و افراد آنها به مراتب مختلف و متشتت مي باشد. و از براي عموم اين طايفه و اصناف مزبوره که در مقابل خواص قرار داده ايم، تکاليفي است واجبه و مندوبه که بايد از قرار آن تکاليف معينه ي مقرره معمول و رفتار نمايند و در تيه تغافل و تجاهل سرگردان نباشند، تا آنکه شايد از برکت توجهات قدسيه ي آن حضرت (ارواحنا فداه) منظور نظر الطاف و اعطاف آقا و مولاي خود (صلوات الله و سلامه عليه) شوند. لذا اين حقير تکاليف هر يک از اين اصناف مزبوره را که فعلا در زمان غيبت کبراي آن حضرت (عجل الله فرجه و سهل مخرجه) واقع شده اند، به طور استقصا بيان مي نمايد، شايد اين مذاکرات، اسباب تذکر و تنبه بعضي گرديده اسباب ترقيات و نجات ابدي دارين براي آنها شود.
[ صفحه 28]