بازگشت

بزرگداشت آن نام مقدس در گفته ها و نوشته ها


از جمله تکاليف انام، در غيبت امام (عليه الصلوة والسلام) تعظيم و تفخيم نمودن آن حضرت است (ارواحنا فداه) هنگام شنيدن اسم مبارک او، و القاب او و کناي او، و هنگام خواندن و نام بردن و هنگام نوشتن و رقم کردن اسامي مقدسه ي آن حضرت، که تمام اين تعظيمات و تفخيمات و مراعات اين آداب از فروعات ولايت و محبت آن حضرت است (ارواحنا فداه)، البته کسي که محبت و تولاي کسي را داشته باشد از شنيدن اسم او خوشش مي آيد:



آن زليخا از سپندان تا به عود

نام جمله چيز، يوسف کرده بود



و از نوشتن اسم او خوشش مي آيد و از مذاکره و مطالعه و ملاحظه ي حالات و صفات و علامات او مسرور،و براي او ملالت و کسالتي دست نخواهد داد، زيرا که «از هر چه بگذري سخن دوست خوشتر است»:



ذکر تو از زبان من فکر تو از خيال من

چون برود که رفته اي در رگ و در مفاصلم



اما در خصوص نام بردن آن حضرت به نامي که مطابق است با اسم خاتم النبيين (صلي الله عليه و اله)، علماي اعلام را اقوالي و در حرمت و عدم حرمت آن دلائل و استدلالي است که هر يک در محال خود ثبت است، و هر يک را دلايل و شواهدي است مضبوطه و غير مضبوطه که از ما نحن فيه خارج است. ولي آنچه در اين عصر و زمان ما فعلا سيره و دأب و ديدن طايفه ي



[ صفحه 272]



اماميه است (کثرهم الله تعالي)، حتي المقدور از ذکر اسم اصلي آن حضرت که «م ح م د» است (ارواحنا فداه) کف مي نمايند و به ساير القاب و اسامي مقدسه ي آن حضرت اکتفا مي نمايند.اما در ترسيم و ترقيم اسامي و القاب و کناي مقدسه ي آن حضرت (ارواحنا فداه)، از بعض اخبار معلوم مي شود که رسم علماي متقدمين (رضوان الله عليهم اجمعين) اين بوده که در کتب و دواوين خود اسم م ح م د را به حروف مقطعه نوشته اند، و وجه آن يا اقتداء به توقيعات است، يا از براي تقيه که از ترکب حروف آن کتابتا تعمد داشتند. و در اين عصر و زمان ما که اسم مقدس آن حضرت و اجداد طاهرينش (صلوات الله عليهم) در بالاي مناره ها و گلدسته ها و مساجد و منابر تمام کره ي ارض که مسلمانان مسکن دارند، اعم از اين که در بلاد اسلام باشد يا در بلاد فرنگستان وينگي دنيا و غيرها بي تقيه و بي هراس مذکور مي نمايند،ديگر اين ملاحظات سابقه که در زمان خلفاي جور و تقيه از مخالفين بوده لزومي ندارد. و چه نيکو است هر کس کتابت اسامي هر يک از حجج طاهرين را (صلوات الله عليهم اجمعين) مي نمايد، صلوات و سلام و درود و تحيات وارده را به الفاظ معموله ي صلي الله عليه وآله وسلم يا صلوات الله عليه يا به زيادتي و سلامه عليه يا سلام الله عليه يا عليه السلام يا عليه الصلوة و السلام يا ارواحنا فداه و غير ذلک بعينها بنويسد، و بعض رموزات و اشارات و اختراعات مولده ي کتابتي را ترک نمايند، که کمال بي ادبي است. مثلا (صلعم) عوض صلي الله عليه و آله و سلم، و صاد ابتر اين قسم (ص) عوض صلي الله عليه و آله، و علامت چهار هندسه (4) عوض عليه السلام و غير ذلک را ننويسند، که اين خود يک نوع بي احترامي است. محدث جوائزي (رحمه الله) روايت کرده به اسناد خود از حضرت پيغمبر (صلي الله عليه وآله):

قال (صلي الله عليه و آله):

من صلي علي في کتاب لم تزل الملئکة تستغفرله مادام اسمي في ذلک الکتاب.



[ صفحه 273]



يعني هر که صلوات فرستد بر من در کتابي، هميشه ملائکه از براي او استغفار مي نمايند، مادامي که اسم من در آن کتاب باقي باشد.

مولف گويد: و اين حديث را هم شيخ شهاب الدين احمد الابشاري (حشره الله مع محبوبه) در خاتمه ي کتاب «مستطرف در ذيل چهل حديثي که در فضيلت صلوات ذکر کرده چنين نوشته:

الحديث الحادي و العشرون: قال رسول الله (صلي الله عليه و سلم):

من صلي علي في کتاب لم تزل الملئکة تصلي عليه ما لم يندرس اسمي من ذلک الکتاب.

و شهيد ثاني (قدس سره) در آداب آن گفته:

سزاوار نيست اين که نوشته شود صلوات بر پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به لفظ صلعم و اشباهه همچناني که بجا مي آورند اشخاصي که محرومند از ثواب آن...

پس گفته است که:

بعضي علماء گفته اند اول کسي که (صلعم) را نوشت، دست او بريده شد.

مولف گويد: چون در اين خصوص در جلد ثاني از مجلدات اربعه ي کتاب «خرابات» بسطي داده ام، باکي نيست در اين مورد مجملي از آن ذکر شود. بدان که اين آداب و قواعد و مراسم در اين عصر به کلي در تکلم کردن و کتابت و ارقام و غيرها منسوخ شده، عوالم الناس که گفتگو نيستند، جاهل بعض آداب و احکامند، اکثر خواص ديده شده، در تکلم و تلفظ به اسم مقدس باري تعالي (جل سبحانه و بهره برهانه) و اسم مبارک پيغمبر و ائمه ي طاهرين (صلوات الله تعالي عليهم اجمعين)، درود و رحمت و اجلال و اعظام را ترک مي نمايند، و در کتابت ونوشتجات به ملاحظه ي اختصار، اسم مقدس «لله» را به رمز (اه) يا (ه) و اسم مبارک



[ صفحه 274]



معصومين را (عليهم السلام) با کمال بي ادبي و بي اعتنائي مي برند. مثلا در نوشتجات، مي نويسند عن النبي (ص)، صلوات را به رمز مزبور مي نويسند، عن علي (4)، عن الباقر (4) عن الصادق (4)، صلوات و رحمت را به رمز مي نويسند، مثل عدد چهار هندسه که علامت عليه السلام و غيرها است، و عذر او اين است که از براي اختصار است، و حال آنکه فعل او برخلاف قول و عذر او گواهي مي دهد، ده ورق مطلب پردازي و فصاحت و بلاغت و زبان بازي به خرج داده، و داد سخن گستري و سخن پروري مي دهد، و هزار بيت کتابت مي کند، که نه به کار دين و دنياي خودش و نه ديگران مي آيد،ولي از ذکر صلوات بر محمد و آل محمد (صلي الله عليه و عليهم اجمعين) يا به جهت زيادتي دو حرف يا يک حرف اسم الله (جلت عظمته) به رمز و اختصار، اقتصار مي کند. تو که خود مي داني کيستي و چيستي و از کجا آمده اي و چه بوده اي و چه شده اي، و حالا خود را به خيال خود فوق همه ي مخلوق در ربع مسکون مي پنداري و مي انگاري، اگر اسم تو را لفظا يا کتابة به طور اختصار ببرند، حالتت منقلب و چشمت برمي گردد، و قلبا با گوينده و نويسنده عداوت خواهي کرد که درصدد توهين و تخفيف من برآمده، بايد پنج سطر القاب و اوصاف در کتابت يا مراسلات و نوشتجات، يا در روي پاکتها براي تو بنويسند که ساکت باشي، بلکه هر کس زيادتر القاب و اوصاف دروغ بي اصل - که هيچيک در وجود خودت و آباء و اجدادت نبوده - براي تو بنويسد، زياد از حد خوشحال و خرم و خرسند خواهي شد، و از کمال حماقت و سفاهت به خود آن القاب و اوصاف را مي بندي و بر خود مي بالي و مي نازي و به شبهه مي اندازي خود را که: اگر من چيزي نيستم و اين شئونات را ندارم، چرا براي من اين قسم نوشته و ذکر نموده، يا در بالاي فلان منبر مرا بدان القاب و اوصاف ستوده اند.هيهات هيهات، کار القاب و اوصاف به جائي رسيده که عالم و جاهل، ديوانه و عاقل، کهتر و مهتر را کسي در القاب و اوصاف فرق نبايد بگذارد... اين رسم و قاعده فعلا در خاک ايران و غيره جاري است، عالم و جاهل و غني و فقير در نوشتن اين القاب و اوصاف معموله ي مهمله ي شايعه، مصر، و در دروغ نوشتن ودروغ گفتن لسانا و خطا کمال



[ صفحه 275]



جهد و ابرام را دارند، و صاحبان مکاتيب و اشخاص طرف مقابل هم در قبول کردن آن القاب و اوصاف مجعوله ي مجهوله نهايت اصرار و ابرام را مرعي مي دارند و هيچيک از طرفين هم از اين اکاذيب و اراجيف و نعوت مجعوله و اوصاف مجهوله، حيا و خجالت ندارند لعل الله يحدث بعد ذلک امرا و لا قوة الا بالله.



[ صفحه 276]