بازگشت

زندگي به شيوه معصومين و ترک روش دنيا پرستان


از جمله تکاليف انام، در غيبت امام (عليه الصلوة و السلام) به سيره و سلوک و طريق امام (ارواحنا فداه) راه رفتن و ترک بعضي حالات و سيره ي ابناء دنيا را کردن است. بدان که سيره، سلوک و رفتاري که پيغمبر خدا و ائمه ي هدي (صلي الله عليهم اجمعين) داشتند، همواره صحابه ي کبار و تابعين و الاتبار همان سيره و رفتار را پيشنهاد خود کرده به همان قسم راه مي رفتند، و حتي المقدور جاهد و ساعي بودند که از سيره ي اهل بيت معصومين (سلام الله عليهم) تخلف و تخطي ننمايند. و حال آنها در زمان رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) همين قسم بود، تا پيغمبر خدا از دار فنا به عالم بقا رحلت فرمود. در زمان حضرت اميرالمومنين (عليه السلام) اشخاصي که ايمان صحيح داشتند، و از زمره ي منافقين و اهل دنيا خارج بودند، همواره سيره ي اهل بيت معصومين را (عليهم السلام) از دست نداده، با کمال فقر و فاقه و شدت زهادت و عبادت به سر مي بردند و ابدا اعتنائي به دنيا و اهل دنيا نداشتند، و اشخاصي که تاب و توانائي نداشتند، از آن حضرت (عليه السلام) منحرف شده به طرف اهالي دنيا رفتند، و از آخرت روي برتافتند. و امر همين طور داير و ساير بود در اعصار خلفاي راشدين و ائمه ي طاهرين (سلام الله عليهم اجمعين) تا زمان غيبت صغري، که خواص اصحاب حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) نيز به همان سيره و طريقه ي اهل بيت راه مي رفتند، و تمام اوقات شبانه روز خود را صرف طاعت و عبادت و رياضت و بندگي مي نمودند، و ابدا چشمي به زخارف



[ صفحه 259]



دنيويه نداشتند و تخم محبت دنيا را در دل نکاشتند، و در آناء ليل و نهار به عبادت پروردگار مستغرق و مشغول بودند. چنانکه در «کافي» است که:

روزي حضرت اميرالمومنين (عليه السلام) در عراق نماز صبح را با مردم گزاردند و چون از نماز فارغ شدند، مردم را موعظه نموده و از خوف الهي گريانيدند و فرمودند:

اي مردم، به خدا قسم که من يافتم در عهد حبيب خود رسول خدا (صلي الله عليه و آله) کساني را که صباح مي نمودند و شام مي نمودند پراکنده و پريشان احوال و غبارآلود و گرسنه، و پيشاني هاي ايشان پينه بسته مانند زانوهاي شتر، و شب را به روز مي آوردند در سجده ي پروردگار،و ايستادن از براي نماز، و چون از قيام باز مي ماندند، پيشانيها و قدمهاي خود را راحت مي دادند به سجده کردن. و چون از سجده باز مي ماندند، پيشانيهاي خود را راحت و آرام مي دادند به مناجات کردن با پروردگار، و سوال نمودن آزادي از آتش جهنم. به خدا قسم که ايشان با اين همه عبادت و طاعت، باز ترسان و لرزان و هراسان بودند.

چنانکه در «اختصاص» در حق عمرو بن عبدالله السبيعي مي نويسد که از جمله ثقات حضرت علي بن الحسين (عليهماالسلام) و اعبد اهل زمان خود بود و نبود در زمان او کسي اوثق از او در حديث نزد تمام خاص و عام. و اهتمام او در عبادت و رياضت به درجه اي بود که چهل سال نماز صبح را با وضوي عشاء به جا آورد، و در هر شب يک ختم قرآن مي نمود.

و نيز روايت است که علي بن مهزيار چون آفتاب طلوع مي کرد به سجده مي رفت و سر بر نمي داشت تا براي هزار نفر از برادران خود دعا مي کرد مثل آنچه از براي خود دعا کرده بود، و بر پيشاني او پينه اي بود مانند پينه ي زانوي شتر از بسياري طول سجود. در «اقبال» ابن طاوس (قدس سره) است، مي نويسد که محمد بن ذکوان از اصحاب حضرت ابي عبدالله (عليه الصلوة والسلام) بود،



[ صفحه 260]



و معروف بود به محمد سجاد به جهت کثرت سجودش، و گفته اند که آن قدر در سجده گريه کرد که کور شد.

در «رجال» کشي (رحمه الله) روايت است که:

فضل بن شاذان به نزد ابن ابي عمير آمد، و او در سجده بود و سجده را بسيار طول داد، چون سر برداشت و طول سجده ي او را مذکور داشتند، گفت: اگر سجده ي جميل بن دراج را مي ديدي از سجده ي من تعجب نمي کردي. و ابن ابي عمير گفت که: اگر طول سجده ي معروف بن خربوز را مي ديدي سجده ي مرا سهل مي شمردي.

و نيز از فضل بن شاذان روايت کرده است که:

حسن بن علي بن فضال به صحرا مي رفت براي عبادت، و سجده ي شکر را چندان طول مي داد که مرغ مي آمد و بر پشتش مي نشست به گمان آنکه جامه اي است افتاده، و وحشيان بر دور او چرا مي کردند و از او وحشت نمي کردند.

و نيز روايت کرده که:

ابن ابي عمير بعد از نماز صبح به سجده ي شکر سر مي گذاشت و سر بر نمي داشت مگر وقت ظهر.

خلاصه، سيره وداب و ديدن علماء و فقهاء و عباد سابقين اين بوده، چنانکه بخواهم از مرابت عبادات و رياضات و مجاهدات نفسانيه که محتمل مي شدند، مرقوم نمايم، کتابي مخصوص خواهد شد. و همين سيره و سلوک معمول بود تا آن که غيبت کبري در ميان آمد، پيوسته علماي اعلام و فقهاي کرام (رضوان الله تعالي عليهم) به سيره ي اهل بيت معصومين (صلي الله عليهم اجمعين) راه مي رفتند، و چشمي به دنيا و اهل دنيا نداشتند، و بيرق رياست و مرزباني



[ صفحه 261]



نيفراشتند، همواره مشغول به تحصيل علم و عمل و رياضات نفسانيه و تکميل و تهذيب اخلاق و صفات انسانيه بودند تا آن که بعضي از متشبهين به علماء و متلبسين به فقهاء و اراذل ناس و اشرار ارجاس و اهل کسالت و بطالت و زمره ي جهالت و رذالت، ميش هاي باطن گرگ و کوچک علمان عمامه بزرگ، صوف پوشان بي صفا و رشته بندان بارشا، ملاحظه نمودند که به واسطه ي تحصيل علم صوري صاحب رياسات دنيويه و ذخاير معنويه مي توان شد، آمدند و خود را متلبس به لباس علماء وزي فقها و عرفاء نمودند. چند کلمه اي از رؤس مسائل اواخر و اوائل فراگرفته خود را اعلم العلماء وافقه الفقهاء و اعراف العرفاء پنداشته، مشتي از مردمان بي سر و پا، و چند نفري از همج رعاء را تطميع کرده، به دور خود جمع نموده، خود را عالم رباني و حکيم صمداني نموده، تمام اوقات را صرف پوشيدن لباسهاي فاخره و طعامهاي لذيذه و خيلهاي نجيب و عمارات عاليه و بساتين و املاک عديده و قصور مشيده و فروش ممهده نموده، چون کسي به آنها ايراد نمايد که: اي عارف رباني واي آقاي وحيد العصر و الزماني! اين روش و سيره اي که شما داريد سيره و سلوک ملوک و ابناء ملوک است، فورا چشمها را براق نموده و صدا را غليظ و رگهاي گردن را ضخيم که:

من حرم زينة الله التي اخرج لعباده و الطيبات من الرزق؟

چگونه اين آيه را نخوانند و جواب مدعي را ندهند؟ و حال آنکه پيغمبر خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) همين جواب و استدلال آنها را به اسامة بن زيد خبر داده و آنها را در استدلال به اين آيه و امثال آن تکذيب فرموده، چنانکه ابن فهد (قدس سره) در کتاب «تحصين» ذکر نموده که:

حضرت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) رو به اسامة بن زيد فرمود و بيان فرمود که: اي اسامه، ملازم طريق حق باش و حذر کن از احتياج داشتن به غير و از آرايش خواهش هاي دنيا و خوشي به نعمتهاي او و هميشه فرحناک بودن در او و طلب زيادتي عيش او. پس



[ صفحه 262]



اسامه گفت: يا رسول الله چه چيز است آسان ترين چيزي که راه حق را به سبب او قطع توان کرد؟ فرمود: شب بيداري دائم، و تشنه بودن در روزهاي گرم به سبب روزه داري، و بازداشتن نفس از خواهش هاي نفساني، و ترک پيروي هوي و هوس شيطاني و دوري کردن از اهل دنياي فاني. اي اسامه، ملازم باش روزه داري را که روزه نزديک سازنده است بنده را به سوي خداي تعالي، و چيزي خوشتر نيست نزد خداي تعالي از بوي دهن روزه دار که ترک کرده است خوردن و آشاميدن را از براي رضاي پروردگار عالميان، و اختيار کرده است او را بر ما سواي او و خريده است آخرت خود را به دنيا. پس اگر تواني که مرگت در رسد و تو گرسنه باشي و جگرت تشنه باشد، بکن که به سبب اين مي رسي به بلندترين منازل و مقام نيکان و شهداء و صالحان. اي اسامه، ملازم باش سجده کردن را که بنده نزديکتر است به خداي تعالي از همه ي اوقات وقتي که در سجده باشد، و نيست بنده اي که سجده کند از براي خداي تعالي، مگر آنکه بنويسد از براي او حسنه اي و محو کند از نامه ي اعمال او سيئه اي و بلند گرداند از براي او درجه اي و متوجه او شود به ذات مقدس خود و به او مباهات کند با ملائکه، اي اسامه، ملازم باش نماز کردن را که نماز راس دين و ستون دين و بالاترين مواضع عاليه ي اوست. بترس اي اسامه، از دعاي بندگان خداي تعالي که کاسته اند بدنهاي خود را، و مصاحبند با حزن و اندوه، و لاغر کرده اند گوشتها را و گداخته اند پيه ها را، و تشنه گردانيده اند جگرها را به سبب روزه داري، و سوخته اند پوستها را به بادهاي گرم در طلب رضاي حضرت باري، تا اين که پوشيده شده است چشمهاي ايشان از غير پروردگار، از جهت شوقي که ايشان را هست به خداي خود که يگانه و قهار است. به درستي که خداي تعالي هرگاه نظر کند در ايشان مباهات مي کند به ايشان با ملائکه و مي پوشد ايشان را به پرده ي رحمت خود و به سبب ايشان



[ صفحه 263]



برطرف مي کند سختي ها و فتنه ها را. پس گريست آن حضرت به حدي که آواز گريه اش بلند شد و سخت شد گريه در گلو گرفتن و ناله کردن و بلند نفس زدن او. و مردم ترسيدند که با آن حضرت حرف زنند و گمان بردند که چيزي از آسمان حادث شده. پس آن حضرت سر به بالا کرده و آه سردي از دل برکشيد و فرمود: واه واه، و بداحال اين امت که چه مي رسد از ايشان به جماعتي که اطاعت خداي تعالي کرده اند، چگونه مي رانند و مي روند و تکذيب مي کنند و خوار و ذليل مي گردانند ايشان را از جهت آن که اطاعت الهي کرده اند. آگاه باشيد که قيامت قائم نمي شود تا آن که دشمني کنند مردم با کسي که اطاعت خدا کند، و دوست دارند کسي را که بر خدا عاصي شود. روزي بر دين اسلام خواهند بود؟ فرمود: کجا است اسلام در چنين روزي اي عمر؟ اسلام در چنين روزي مثل غريبي است که رانده شده باشد از شهر و ديار خود، در اين روز برطرف مي شود اسلام و باقي نمي ماند از او مگر نامي، و ناپديد مي شود در او قرآن و باقي نمي ماند از او مگر نشاني. پس عمر گفت: يا رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم)به چه سبب تکذيب مي کنند کسي را که اطاعت خدا مي کند؟ فرمودند: اي عمر، واگذاشته اند در آن وقت مردم راه حق را و ميل کرده اند به جانب دنيا و ترک کرده اند آخرت را، و مي خورند چيزهاي بسيار خوب و مي پوشند لباسهاي فاخر و خدمت ايشان مي کنند غلامان فارس و روم. پس ايشان غذاي خود سازند طعامهاي خوب و شرابهاي خوب لذيذ و بويهاي خوش به کار برند و بناهاي بلند مرتفع و خانه هاي زرنگار بسازند، و به مردم نمايند مجالس را و خود را آراسته کنند مردان ايشان همچنان که آراسته کند زن خود را براي شوهر، و زنان خود را آراسته کنند به زيورها و جامه ها، وزي ايشان زي پادشاهان متکبر باشد و مباهات و تفاخر کنند با يکديگر به



[ صفحه 264]



جاه و لباس، و دوستان خدا، لباس ايشان عبا باشد، و رنگهاي ايشان شکسته از بيداري شب، و پشتهاي ايشان خم است از ايستادن به نماز، و شکمهاي ايشان به پشتشان چسبيده از بسياري روزه گرفتن، و مشغول کنند خود را از ماسواي باري، و بکشند نفسهاي خود رابه تشنگي از براي طلب رضاي الهي و شوق به ثوابهاي نامتناهي و خوف از عذابهاي دردناک جهنم. پس هرگاه يکي از ايشان تکلم کند به حق و دم زند به راستي، به او گويند که خاموش باش، تو رفيق شيطاني و سرکرده ي گمراهاني، و تاويل کنند کلام خداي تعالي را برخلاف تاويلش و بگويند در جواب اين که چرا به زيورها و لباسهاي فاخر خود را مزين مي گردانيد و طعامهاي لذيذ را مي خوريد:

من حرم زينة الله التي اخرج لعباده و الطيبات من الرزق.

يعني کيست که حرام گردانيده است زينتهائي را که خدا به جهت بندگان خود آفريده و هم چنين طعامهاي پاک و پاکيزه را.بدان اي اسامه که منزلت کسي نزد خداي تعالي از همه کس بيشتر است در روز قيامت و ثواب کسي بزرگتر است و مقام کسي از همه کس گرامي تر است که در دنيا اندوه او بسيار باشد از براي رضاي خدا، اين جماعتند نيکان و متقيان و خوبان اگر حاضر باشند ايشان را کسي نشناسد و اگر غايب شوند کسي طلب ايشان نکند. اي اسامه، اين جماعت را مي شناسند بقعه ها و گوشه هاي زمين، و مي گريند براي ايشان هرگاه نيابند ايشان را محرابها. پس بگير ايشان را از براي خود گنجي و ذخيره اي، شايد که نجات يابي به سبب ايشان از سختي هاي دنيا و هولها وترسهاي روز قيامت، و بپرهيز از اينکه واگذاري طريقي را که ايشان درآنند و بر آن ثابتند، که مي لغزد قدمت و سرنگون در آتش مي افتي. و بپرهيز اي اسامه، که از جماعتي باشي که مي گويند شنيديم و نمي شنوند.



[ صفحه 265]



آه آه از اين اوضاعي که يومنا هذا فراهم آمده. به خدا نمي دانم چگونه اوضاع و اساس و رياست دنيويه چشم و گوش بعضي را کور و کر نموده که ابدا در فکر زهادت و عبادت و سيره و سلوک اهل بيت معصومين (سلام الله تعالي عليهم اجمعين) نيستند. بلي، در لباس با ملوک و ابناء ملوک فرق دارند، ولي دراساس اوضاع دنيويه با آنها مماثل و مشارکند. نمي دانم اين است سيره و سلوک اصحاب صاحب العصر و الزمان (ارواح العالمين فداه)؟ نه و الله، ابدا آن وجود مبارک راضي نيست و اين گونه اشخاص را به ملازمت خود اختيار نخواهد فرمود، سيره و سلوک اهل بيت معصومين (عليهم السلام) نه اين اوضاعي است که مردمان اين زمان بخصوص اکثر از صاحبان عمامه و خرقه و ردا و طيلسان و رشته و عبا پيشنهاد خود نموده اند، و دعوي محبت و مودت و نيابت امام خود را مي نمايند. سيره و سلوک امام عصر را (ارواحنا فداه) اگر بخواهي بداني، سير کن در کتب احاديث و اخبار و مکارم اخلاق و آثار ائمه ي اطهار و صحابه ي کبار تا طريقه ي سيره ي آن حضرت و اصحاب آن حضرت را (ارواحنا فداه) مستحضر شوي. عالم جليل و عامل نبيل شيخ عبدالله بن نور الله (طاب ثراهما) که از جمله علماي معاصرين بل تلميذ مجلسي (قدس سره) است، در کتاب «غيبت» خود - و استاد اعظم (مدظله) در «نجم ثاقب» - ذکر نموده اند چند خبري را که ترجمه ي آنها اين است:

شيخ کليني (رحمه الله) روايت کرده از حضرت صادق (عليه السلام) در آخر خبر است که آن حضرت به حماد بن عثمان فرمودند: هرگاه قائم ما اهل بيت خروج کند، مي پوشد جامه ي علي را (عليه السلام) و رفتار مي کند به سيره ي اميرالمومنين علي (عليه السلام).

شيخ نعماني (رحمه الله) روايت کرده از آن جناب که:

فرمود: چه تعجيل مي کنند در خروج قائم (عليه السلام)؟ پس قسم به خدا که نيست لباس او مگر غليظ و نيست طعام او مگر درشت يابي خورش، و نيست کار مگر شمشير و مردن زير سايه ي شمشير، و در خبر ديگر فرمود:



[ صفحه 266]



نيست طعام او مگر جوي زبر.

و نيز روايت نموده از خلاد که گفت:

ذکر شد قائم (عليه السلام) در نزد حضرت رضا (عليه السلام). پس فرمودند: امروز شما آسوده و فارغ البال تريد تا آن روز. عرض کرد: چگونه است؟ فرمودند: هرگاه قائم ما خروج کند نيست مگر علقه يعني خون و عرق، يعني از کثرت کشتار و کشش، و قوم بر روي زينهاي خودند، و نيست لباس قائم (عليه السلام) مگر غليظ و نيست طعام او مگر خشن.

و از «دعوات» راوندي نقل کرده که:

معلي بن خنيس به حضرت صادق (عليه السلام) عرضي کرد که: اين امر اگر در شما مي شد هرآينه زندگي مي کرديم با شما. فرمود: و الله اگر اين امر برگردد به سوي ما هر آينه نيست مگر اکل درشت و لبس خشن. و به مفضل فرمودند: اگر اين امر با ما شود هر آينه نيست مگر عيش رسول خدا و سيره ي اميرالمومنين (صلي الله عليهما و آلهما).

و نيز روايت کرده از مفضل که:

گفت: بودم خدمت حضرت صادق (عليه السلام) در طواف. پس خطر کرد به سوي من و فرمود: اي مفضل، چه شده تو را که مهموم باشي و رنگ متغير شده؟ گفتم: فداي تو گردم نظر کردم به سوي بني عباس و آنچه در دست ايشان است از ملک و سلطنت و جبروت اگر اينها براي شما بود، هر آينه ما هم با شما بوديم. فرمودند: اي مفضل اگر سلطنت به ما برگردد، نيست مگر تعب در شب و سياحت در روز، يعني براي عبادت و جهاد و خوردن طعام درشت و پوشيدن خشن روز، يعني براي عبادت و جهاد و خوردن طعام درشت و پوشيدن خشن شبه اميرالمومنين (عليه السلام)، و الا پس آتش جهنم است. پس آن سلطنت از ما گرفته شد، مي خوريم و مي آشاميم، آيا ديدي ظلمي را که خداوند آن را نعمت قرار داده باشد مثل اين؟

و نيز در کتاب مزبور، روايت کرده از عمر و بن شمر گفت:

در خانه ي حضرت صادق (عليه السلام) بودم و خانه پر بود از مردم، و همه



[ صفحه 267]



رو به آن حضرت نموده سئوال نمي کردند از چيزي مگر آنکه جواب مي فرمودند. پس من از گوشه ي خانه گريه کردم، فرمودند: چه تو را به گريه درآورده اي عمرو؟ گفتم: قربانت شوم، چگونه گريه نکنم؟ آيا در اين امت مثل تو کسي هست و حال آن که در به رويت بسته و در پس پرده نشسته؟ فرمودند: گريه مکن اي عمرو، غذاي پاکيزه را مي خوري و لباسهاي نرم را مي پوشي،و اگر بشود آنچه را که تو مي گوئي نيست مگر اکل جشب طعام درشت و لبس خشن مثل اميرالمومنين علي بن ابي طالب (عليه السلام). و الا، پس معالجه ي اغلال است در آتش جهنم.



با دو قبله در ره توحيد نتوان رفت راست

يا رضاي دوست بايد، يا هواي خويشتن





[ صفحه 268]