بازگشت

لزوم دعا بر پيروزي امام عصر


از جمله تکاليف مقرره ي انام در غيبت امام (عليه الصلوة والسلام) آن است که در همه ي اوقات دعا کني براي آن حضرت (ارواحنا فداه) به جهت نصرت و ظفر يافتن آن حضرت در زمان غيبت و ظهور بر اعادي جن و انس، زيرا که اعدا عدو آن حضرت در هر عصر و زمان شيطان ملعون و اتباع اوست (لعنهم الله) که به وسايط و وسايل عديده، اسباب عداوت و عناد و اظهار خصومت ولداد خود را با آن حضرت فراهم مي آورد. پس بر هر عبدي از عباد واجب است که در تمام اوقات طلب تعجيل نصرت و فتح و فيروزي و ظفر آن حضرت را بر اعادي دين عاجلا و آجلا از درگاه باريتعالي مسئلت نمايند و چنان گمان نکنند که فعلا آن وجود مقدس در گوشه ي انزوا از ترس اعادي خزيده و مامور به دفع و رفع اعادي دين و اجانب و مبغضين نيستند، بلکه در هر روز و شبي آنا فانا، يدا و لسانا و مالا و قلما و قدما مشغول محاربه و مجادله با اعادي ظاهره و باطنه ي دين مبين است و ابدا آرام و آسايش ندارد، تا ظهور موفور السرور او که:

يملاء الارض قسطا و عدلا، کما ملئت ظلما و جورا.

مگر ياد نداري فقره ي حرب شيعي و سني را در زمان غيبت کبري که در «بحار» نقل کرده؟ ملخص آن اين است که محي الدين اربلي گفت که:

من نزد پدر خود بودم و مردي با او نشسته بود. ناگاه ان مرد را حالت نعسه گرفت. عمامه از سر او افتاد و جاي ضربت



[ صفحه 104]



هايله اي در سر او پيدا شد. پدرم از اثر آن ضربت سوال نمود،آن مرد گفت: «اين ضربت از صفين است.» پدرم گفت: جنگ صفين در زمان قديم بود و تو در آن زمان نبودي. آن مرد گفت که:«من يک وقتي سفر کردم به سوي مصر و مردي از قبيله ي عزة با من رفيق شد. پس در ميان راه روزي جنگ صفين را ياد کرديم. آن رفيق من گفت:«اگر من در روز صفين مي بودم، شمشير خود را از خون علي (ع) و اصحاب او سيراب مي کردم. من گفتم:«اگر من در آن روز مي بودم، شمشير خود را از خون معاويه و اصحاب او سيراب مي کردم. و اينک من و تو اصحاب علي و معاويه ايم.«پس با يکديگر جنگ عظيمي کرديم و جراحت بسيار بر يکديگر رسانيديم، تا آنکه من از شدت ضربتها افتادم واز حال رفتم، ناگاه مردي را ديدم که به سر نيزه مرا بيدار مي کند، چون چشم گشودم آن مرد از مرکب فرود آمد و دست به جراحتهاي من ماليد، فورا عافيت يافتم. فرمود که: «در اينجا مکث نما.» پس غايب شد و بعد از اندک زمان برگشت و سر آن خصم من با او بود و مرکب او را نيز آورده بود. پس به من فرمود که:«اين سر دشمن توست و تو ما را ياري و نصرت کردي، ما تو را ياري کرديم. و خداوند عالم ياري مي کند هر که او را ياري کند.» من گفتم: تو کيستي؟ گفت:

«من، فلان بن فلان.» يعني حضرت صاحب الزمان (عليه الصلوة و السلام). پس به من فرمود:«هر که تو را از اين ضربت سوال کند، بگو ضربت صفين است.»

چنانچه حقير بخواهد معاونت و معاضدت لساني و بدني و سيفي و قلمي و جاني و مالي آن حضرت را در غيبت کبري تعداد نمايد، کتابي مبسوط خواهد شد.



[ صفحه 105]