بازگشت

ايجاد محبت قلبي


بعد از اينکه مواظب حالت مراقبه شدي، کم کم براي تو مقام انس و استغراق و محبت صميمي حقيقي با امام و آقا و مولايت (عجل الله فرجه) حاصل خواهد شد و بايد محبت تو از روي صميم قلب باشد و عشق تو عشق حقيقي باشد نه مجازي،و به قسمي فاني در محبت و ولاي آن محبوب حقيقي (ارواح العالمين فداه) بشوي مثل حديده ي محماة و خداي نخواسته محبت تو محبت دروغي و عاريه و مجازي و سرسري نباشد و مبادا مثل آن اشخاصي باشي که سيد بن طاوس (قدس سره) در کشف المحجه مي گويد به فرزند خود که ترجمه ي عبارت او ملخصا اين است:

وصيت مي کنم تو را اي فرزند محمد و برادرت را و هر که واقف شود بر اين کتاب من، بر صدق و راستي در معامله ي خدا و رسول (صلي الله عليه و آله) و به حفظ وصيت آن دو بزرگوار درباره ي مهدي (عليه السلام) چرا که من يافتم قول و فعل بسياري از مردم را درباره آن حضرت (عليه السلام) مخالف عقيده ي آنها از چند چهت.

از جمله آنکه يافتم که اگر برود از آن کس که اعتقاد دارد به امامت او غلامي يا اسبي يا درهم و ديناري، ظاهر و باطن او مشغول مي شود به طلب آن مفقود و بذل مي کند در تحصيل آن گمشده منتهاي کوشش و جد و جهد خود را، و نديدم که به جهت در آمدن



[ صفحه 39]



اين بزرگوار عظيم الشان به جهت صلاح دين و ايمان و قطع نمودن دنباله ي اهل کفر و عدوان، خاطر آن شخص پريشان شود به قدر آنچه به جهت محقرات دنيا مي شود. پس چگونه اعتقاد مي کند کسي که اين طور باشد که عارف بحق خدا و رسول (صلي الله عليه و آله) و معتقد به امامت آن حضرت باشد، آن طور که ادعاي دوستي و موالات و گفته ي زباني در مقالات او باشد.

و از جمله آنکه يافتم کسي که اعتقاد او به وجوب رياست و ظهور مهدي است و انفاد حکم او را لازم مي داند، اگر صله اي برسد از دشمني به او - خواه سلطان باشد يا غير سلطان - چونکه آن صله به او رسيد، پيوسته دلش به بقاي آن سلطان يا غير او بسته و مشغول مي شود و از مهدي (عليه السلام) غافل خواهد شد.

و از جمله آنکه من يافتم کساني که ادعاي وجوب سرور به سرور مکهدي و تکدر به تکدر آن حضرت (عليه السلام) مي نمايند،مي گويند که هرچه در دنيا است و آنچه در دست ملوک و سلاطين است از دست مهدي (عليه السلام) گرفته شده است و اعتقادي اوست اين فقره، با وجود اين نمي بينم متاثر شود مثل تاثر او اگر پادشاهي از خود او درهمي يا ديناري يا ملکي يا عقاري بگيرد، پس کجا است و چه قدر بينونيت دارد اين حالت باوفاي به دوستي معرفت با خدا و رسول و ائمه (سلام الله عليهم اجمعين)...

پس چنانچه مقام انس و استغراق براي تو حاصل شد، بايد بعضي وسائل و اسباب ظاهره و باطنه موجب انفصال و انفکاک اين حالت و مقام نشود - که اندک اندک به تسامح و تعلل اين حالت فراموش شود - بلکه ملکه ي راسخه اي براي تو حاصل شود. پس از حصول ملکه ي راسخه ي در دوستي و ولاي آن حضرت (ارواحنا فداه) خالص و بي غل و غش شوي به قسمي که دوستي و محبت آن حضرت، فاني و مضمحل شوي و اين حالت به مجرد قول و زبان نباشد، بلکه قلب خود را



[ صفحه 40]



از محبت آن حضرت پرنمائي و از محبت غير خالي و صاف و خالص نمائي که خداي نخواسته آز آن اشخاص نباشي که امام تو (عليه السلام) مي فرمايد:

و الله اگر شما را امتحان کنيم،يک نفر از شماها خالص پيدا نمي شود.

بلکه از آنهائي باشي که امام تو (عليه السلام) مي فرمايد:

اگر شمشير بر خيشوم آنها بگذارند، از دوستي ما دست برنمي دارند.

بعد از آني که سرمايه ي مراقبه را به دست آوردي و داراي اين نعمت عظمي شدي و چنين مقامي را پيدا کردي که خالصا مخلصا ولاي آن حضرت را (ارواحنا فداه) در دل جاي دادي، آن وقت اين اکسير احمر و کيمياي اعظم سريان و جريان مي نمايد به تمام اعضا و جوارح ظاهره و باطنه ي تو و تمام را خالص عيار مي نمايد که ديگر قيراطي غل و غش در آن نمي ماند. پس از تحصيل و دارائي اين مقام تکليف تو آناست که در درجه ي يقين قدم گذاري و تحصيل مقام يقين را نمائي ولو بقدر ذره اي باشد. و محال است که مقام سابق تمام شودالا به انضمام درجه ي يقين، چنانچه شکاکان مردودند و کسي که در مقام تولا شکاک باشد،مطلوب خداوند (عز و علا) و خاصان درگاه او نخواهد بود.



[ صفحه 41]