بازگشت

واسطه ي فيض


خداوند از ديده ها پنهان است و انسان خاکي توانائي گرفتن فيض از آن فياض علي الاطلاق را ندارد. از اين رهگذر نياز مبرمي به يک واسطه ي فيض هست که فيوضات الهي توسط آن واسطه ي فيض به جهان آفرينش سرازير شود. از اين رهگذر قانون لطف ايجاب مي کند که گروهي از بندگان شايسته ي خداوند عهده دار اين مسووليت بزرگ بشوند. پيامبران عظيم الشأن و جانشينان والا قدر آن سفيران الهي، يکي بعد از ديگري اين مسووليت حياتي را بر عهده گرفتند و چون مشعل فروزاني گمگشتگان وادي ضلالت



[ صفحه 31]



را به شاهراه سعادت رهنمون شدند.

پيامبران سلف يکي پس از ديگري همه ي رنجها و ناملايمات را به جان خريدند و رسالت سنگين خود را به نحو احسن به پايان بردند- که درود حق بر آنان باد- و اينک نوبت به اشرف کائنات و مفخر موجودات حضرت ختمي مرتبت (صلي الله عليه و اله و سلم) رسيده است، که همه ي رنجها را تحمل کرده و بيش از هر پيامبري شکنجه و آزار ديده، و از زبان مبارکش اين جمله صادر شده که «ما اوذي نبي مثل ما اوذيت» (هرگز پيامبري چون من آزار نديد).

پس از تحمل رنجهاي فراوان،پيک اجل فرا رسيده، ديدگان نگرانش از اين جهان فرو بسته مي شود. ديدگان مبارکش نگران امت نوپاي اسلام است که اين امانت الهي را چگونه پاسداري خواهند کرد، اين آئينه پاک که ضامن خوشبختي انسان درد و سر است به چه کسي بايد سپرد، که شايستگي تربيت اين طفل نوزاد را داشته باشد؟! کدام دامن پاکي است که بتواند اين تازه مولود را در آغوش خود پرورش دهد؟! مگر هر دامن آلوده و بشر فرومايه اي مي تواند چنين در گرانمايه اي را قدر بشناسد و دست اهريمنان را از حريم پاکش کوتاه نمايد و سرپرستي آن را به عهده گيرد؟! نه، هرگز.

اين خداست که بايد براي سرپرستي آئين مقدسش، اتمام رسالاتش، ايصال فيوضاتش، رهبراني را برگزيند که شايستگي پرورش آئين مقدس و قطع دست بيگانگان را از حريم شريعت اقدس و ايصال فيوضات الهي به جهان آفرينش را داشته باشند.