بازگشت

مهدي از ديدگاه خويشتن


«انا خاتم الأوصياء، وبي يدفع الله البلأ عن اهلي و شيعتي».

«من آخرين وصي هستم. خداوند به وسيله ي من بلاها را از کسان و شيعيانم دفع مي کند».

(امام زمان ارواحنا فداه) [1] .

در آخرين بخش از احاديث وارده از پيشوايان معصوم عليهم السلام سيري کوتاه و گذرا در سخنان دُرربار حضرت بقية الله ارواحنا فداه داريم، تا برنامه ي جهاني و نهضت اصلاحي آن مصلح غيبي و حجت الهي را از زبان خود آن سرور بشنويم. در اين بخش فرازهاي کوتاهي از متن توقيعات شريفي که به خط آن يکتا رهبر و تنها پيشوا، توسط چهار نائب خاص آن حضرت، در طول غيبت صغري شرف صدور يافته است، نقل خواهيم کرد. همچنين فرازهايي کوتاه از اقوال و احاديث آن پيشواي منتظر، که نيکبختان به هنگام تشرف به پيشگاه آن مهر تابان از آن حضرت شنيده اند،



[ صفحه 262]



نقل خواهيم کرد، که بيشتر آنها در حيات امام حسن عسکري عليه السلام و در حضور آن حضرت اتفاق افتاده است:

221- «دو تن از خدمتگزاران دودمان امت، به نامهاي «نسيم» و «ماريه» مي گويند: هنگامي که حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه گام در اين جهان نهاد، به حالت سجده روي دو زانو افتاد و انگشت سبابه ي خود را به سوي آسمان بلند کرد و عطسه اي نمود و چنين گفت:

- «الحمدلله رب العالمين، و صلي الله علي محمد و آله، زعمت الظلمة ان حجة الله ذاحضة، لو اذن لنا في الکلام لزال الشک».

- «همه ي سپاس و ستايش از آن پروردگار جهانيان است، درودهاي بيکران خداوندي بر محمد (صلي الله عليه و اله و سلم) و اهل بيت او باد. ستمگران پنداشته اند که حجت خداوند رو به افول است، اگر به ما به اذن سخن گفتن داده شود همه ي ترديدها از بين مي رود». [2] .

222- «نسيم، خدمتگزار دودمان امام حسن عسکري عليه السلام مي گويد: يک شب بعد از ولادت حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه که به خدمت ايشان رسيدم، مرا عطسه گرفته، چون عطسه کردم، به من فرمود: «يرحمک الله» بسيار شادمان شدم، فرمود: آيا ترا مژده بدهم در مورد عطسه؟ گفتم: بفرماييد: فرمود: عطسه نويد سه روز امن از مرگ است». [3] .

223- «طريف، خادم امام حسن عسکري عليه السلام مي گويد: به خدمت مولايم صاحب الزمان ارواحنا فداه شرفياب شدم، فرمود: چوب صندل سرخ براي من بياور، چون آوردم، فرمود: مرا مي شناسي؟ گفتم: آري فرمود من کيستم؟ گفتم: شما سرور من و فرزند سرور من هستيد فرمود: منظورم اين نبود. گفتم: جانم به فداي شما، منظور خود را توضيح دهيد. فرمود:



[ صفحه 263]



- «انا خاتم الأوصياء، وبي يدفع الله البلأ عن اهلي و شيعتي».

- «من آخرين وصي هستم که به وسيله ي من اوصياء خاتمه يافته، و به وسيله ي من خداوند بلاها را از اهلبيت و شيعيانم دفع مي کند». [4] .

224- «محمد بن عثمان (دومين نائب خاص) مي گويد: چون حضرت مهدي ارواحنا فداه متولد شد، نوري از بالاي سرش ساطع بود و تا اعماق آسمان مي درخشيد، سجده اي کرد و چون سر از سجده برداشت، فرمود:

- «شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکة قائما بالقسط، لا اله الا هو العزيز الحکيم. ان الدين عند الله الاسلام».

- «خداوند گواه است که جز او خدايي نيست، فرشتگان نيز گواهند که او يکتا و قائم به قسط است، جز او خدايي نيست که عزيز و فرزانه است. به راستي اين در نزد خدا اسلام است و بس». [5] .

225- «حکيمه خاتون، دختر امام جواد عليه السلام و عمه ي امام حسن عسکري عليه السلام مي فرمايد: در شب 15 شعبان 255 هجري حضرت قائم ارواحنا فداه متولد شد، مادرش نرجس خاتون، دختر پادشاه روم بود. چون ديده به جهان گشود، اين آيه از نور در پيشاني مبارکش تجلي مي کرد:

- «جاء الحق و زهق الباطل، ان الباطل کان زهوقا».

- «حق آمد و باطل نابود شد که باطل به راستي نابود شدني است». [6] .

او را به محضر امام حسن عسکري عليه السلام آوردم، دست



[ صفحه 264]



مبارکش را بر صورت مولود گرامي کشيد و فرمود: اي حجت خدا، سخن بگوي. اي وارث پيامبران سخن بگوي. اي خاتم اوصياء، اي صاحب قيام درخشان، اي مشعل فروزان از اقيانوس بيکران، سخن بگوي. اي خليفه ي پرهيزکاران، اي نور اوصيا سخن بگوي. آنگاه مولود مسعود چنين گفت:

- «اشهد ان لا اله الا الله، و اشهد ان محمدا عبده و رسوله، و اشهد ان عليا ولي الله».

- «گواهي مي دهم که معبودي جز خداي يکتا نيست. گواهي مي دهم که حضرت محمد (صلي الله عليه و اله و سلم) بنده و فرستاده ي اوست. و گواهي مي دهم که علي (عليه السلام) دوست و ولي اوست».

«آنگاه به يکايک امامان گواهي داد». [7] .

226- «کامل بن ابراهيم مدني مي گويد: مرا جمعي از مفوضه به خدمت امام حسن عسکري عليه السلام فرستادند که از آن حضرت پرسشهايي بنمايم، با خود انديشيدم که هنگامي که به خدمت امام عسکري عليه السلام رسيدم چه پرسشهايي بنمايم. به خدمت امام عليه السلام وارد شدم و کنار دربي نشسته بودم که پرده اي آويزان بود. بادي وزيد و پرده را کنار زد، کودک چهار ساله اي را ديدم که صورتش چون ماه شب چهارده بود. تا مرا ديد مرا چنين صدا کرد: «اي کامل بن ابراهيم»! موي بر بدنم راست شد و بدون اراده گفتم: لبيک اي مولاي من!. فرمود:

- «آمده اي، از ولي خدا بپرسي که آيا جز کسي که به عقيده ي شما نباشد وارد بهشت نخواهد شد؟!».

گفتم: آري، به خدا سوگند براي همين آمده ام. فرمود:

- «در اين صورت اهل بهشت بسيار کم خواهد بود، در صورتي که قومي به نام «حقيه» وارد بهشت مي شوند»!.



[ صفحه 265]



پرسيدم: آنها کيانند؟ فرمود:

- «آنها از روي محبتي که به حضرت علي (عليه السلام) دارند، به حق او سوگند ياد مي کنند، ولي به خوبي حق او را نشناخته اند و مقام والاي او را درک نکرده اند»! سپس فرمود:

- «و آمده اي از گفتار «مفوضه» بپرسي. به خدا سوگند آنها دروغ مي گويند. بلکه دلهاي ما ظرفهاي مشيت حضرت احديت است، هر گاه مشيت الهيي بر چيزي قرار بگيرد، ما نيز آنرا اراده مي کنيم، چنانکه خداي تبارک و تعالي مي فرمايد: «آنها ارده نمي کنند، جز آنچه را که پروردگار عالميان آن را بخواهد». [8] .

«آنگاه امام حسن عسکري عليه السلام به من فرمود: ديگر منتظر چه هستي؟ پرسشهايت را پاسخ گفت». [9] .

احاديثي که در اين بخش بازگو کرديم برخي شامل سخن گفتن حضرت بقية الله ارواحنا فداه در نخستين روزهاي تولد، و برخي شامل پاسخگويي آن حضرت به مسائل ديني و عقيدتي در دوران پدر بزرگوارش، که هنوز به پنج سالگي نرسيده بود، و هر دو مطلب اگرچه براي آنان که از شاهراه هدايت به دور افتاده اند، قابل تحمل نيست، ولي براي خوانندگان اين کتاب که غالبا از عاشقان مکتب ولايت و شيفتگان آن پيشواي انس و جان هستند، مشکلي وجود ندارد، ولي به عنوان رفع استبعاد به اين نکته اشاره مي کنيم که امام صادق عليه السلام يک قرن پيش از ولادت حضرت بقية الله ارواحنا فداه مي فرمايد:

- «هيچ معجزه اي نيست که توسط يک پيامبر و يا وصي يک



[ صفحه 266]



پيامبر تحقق يافته باشد، جز اين که خداوند همانند آن را به دست قائم ما انجام خواهد داد، تا حجت بر دشمنان تمام شود». [10] .

روي اين بيان معجزات انبياي سلف هر چه بوده، نظيرش توسط حضرت بقية الله ارواحنا فداه نيز بايد انجام پذيرد. يکي از معجزات پيامبران، سخن گفتن آنها در گهواره بود، چنانکه قرآن کريم از حضرت عيسي عليه السلام آن را نقل کرده است. [11] و يکي ديگر از معجزات آنها مبعوث شدن آنها به رسالت در کودکي است، چنانکه قرآن در مورد حضرت يحيي عليه السلام مي فرمايد: «حکم (نبوت) را به او در حال کودکي عطا نموديم». [12] .

با توجه به اينکه بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ديگر پيامبري مبعوث نخواهد شد، تحقق اين معجزه در مورد حضرت بقية الله ارواحنا فداه به صورت اعطاي «حکم امامت» به آن حضرت در سن کودکي است، که امامت امتداد رسالت است. روي اين بيان سخن گفتن کودک چند روزه و چند ساعته از نظر قرآن نه تنها ممکن، بلکه واقع شده، و مطابق روايت امام صادق عليه السلام بايد نظير آن به دست حضرت بقية الله ارواحنا فداه نيز واقع شود، چنانکه واقع شده است.

227- «حميري مي گويد: به خدمت جناب «عمري» (دومين نائب خاص) رسيدم و از او پرسيدم: آيا او را ديده اي؟ گفت: بلي. و آخرين بار در کنار خانه ي خدا ديدم که مي گفت:

- «اللهم انجزلي ما وعدتني».



[ صفحه 267]



- بار الها! آنچه به من وعده فرمودي، امضا بفرما». [13] .

228- «محمد بن عثمان (دومين نائب خاص) مي گويد: آن حضرت را در «باب المستجار» ديدم که از استار کعبه آويخته، عرض مي کند:

- «اللهم انتقم من اعدائي».

- «بار خدايا، انتقام مرا از دشمنانم بگير». [14] .

229- «مرد صالحي که توفيق تشرف داشته مي گويد: از قافله عقب ماندم و از تشنگي نزديک به مرگ شدم، جوان خوش روي و خوش بوئي را ديدم که آبي سردتر از يخ و شيرين تر از عسل به من داد و مرا او از هلاکت نجات داد. پرسيدم:سرورم، شما کي هستيد؟ فرمود:

- «انا حجة الله علي عباده، و بقية الله في ارضه، انا الدي املأ الأرض قسطا و عدلا، کما ملئت جورا و ظلما».

- «من حجت خدا در ميان بندگان، و يکتا بازمانده در روي زمين هستم. من کسي هستم که روي زمين را پر از عدل و داد مي کنم، آنچنان که پر از جور و ستم شده است». [15] .

230- «يکي ديگر از نيکبختاني که سعادت تشرف پيدا کرده، مي گويد: آقا فرمودند: مرا مي شناسي؟ گفتم: نه. فرمود:

- «انا القائم من آل محمد (صلي الله عليه و اله و سلم) انا الذي اخرج في آخر الزمان بهذا السيف، فأملأ الأرض عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما».

- «من قائم آل محمد (صلي الله عليه و اله و سلم)، هستم، که در آخر الزمان با همين شمشير قيام مي کنم و روي زمين را پر از عدل و داد



[ صفحه 268]



مي کنم، آن سان که پر از جور و ستم شده است». [16] .

231- «علي بن ابراهيم بن مهزيار، 20 بار به قصد زيارت و ديدار با آقا امام زمان ارواحنا فداه به حج خانه ي خدا مشرف شده، سرانجام به کعبه ي مقصود رسيده، و به کوي معشوق راه يافته، در پايان ديدار، مي پرسد: سرورم اين امر کجا واقع خواهد شد؟ مي فرمايد:

- «اذا حيل بينکم و بين سبيل الکعبة، و اجتمع الشمس و القمر، و استدار بهما الکواکب و النجوم».

- «هنگامي که ميان شما و راه خانه ي خدا مانع ايجاد شود، و خورشيد و ماه يکجا شود و ستارگان و سيارات در اطراف آنها گرد آيند». [17] .

232- «ازدي، در اثناي طواف، محضر کعبه ي موعود رسيده، ديده جواني بسيار زيبا، با اندامي بسيار متناسب که عطر از وجود مقدسش ساطع است، با او سخن مي گويد، عرض کرده: شما کي هستيد؟ فرموده:

- «انا المهدي، و انا صاحب الزمان، و انا القائم الذي املأ الارض عدلا، کما ملئت جورا، و ان الأرض لا تخلو من حجة، و لا يبقي الناس في فترة، فهذه امانة لا تحدث بها الا اخوانک من اهل الحق».

- «من مهدي هستم، من صاحب الزمان هستم، من آن قائم هستم که روي زمين را پر از عدالت مي کنم، چنانکه با بي عدالتي پر شده باشد. هرگز روي زمين خالي از حجت نمي ماند و مردم در فترت نمي مانند. اين امانت است پيش تو، جز به برادرانت از اهل حق مگو». [18] .

233- «احمد بن اسحاق، که در محضر امام حسن عسکري



[ صفحه 269]



عليه السلام، آقا زاده ي بزرگوار را ديده، از آن حضرت چنين شنيده که مي فرمايد:

- «انا بقية الله في ارضه و المنتقم من اعدائه، فلا تطلب اثرا بعد عين».

- «من بقية الله در روي زمين، و دست انتقام خدا از دشمنان اويم. تو نيز اي احمد بن اسحاق، پس از ديدن، نشان مطلب». [19] .

احمد بن اسحاق، پس از مشاهده ي آن جمال الهي، به محضر امام حسن عسکري عليه السلام عرض کرده: آيا نشان ديگري نمي فرماييد تا بيشتر دلم مطمئن شود؟ امام عصر ارواحنا فداه خود سخن گفته، و در پايان اشاره مي کند که نشانه پرسيدن تا موقعي است که به مقصود راه نباشد، پس از ديدن کعبه ي مقصود، ديگر نشانه مفهومي ندارد.

234- «به يکي از نيکبختاني که به محضر آن حضرت شرفياب شده، فرمود:

- «انا صاحب الحق، ليس هذا اوان ظهوري، و قد بقي مده من الزمان».

- «من صاحب حقم، ولي اکنون هنگام ظهور نيست، مدتي از زمان باقي است». او عرض مي کند: امر تو کي ظاهر مي شود؟ مي فرمايد:

- «علامة ظهور امري کثرة الهرج و المرج و الفتن، و آتي مکة فاکون في مسجد الحرام، فيقال: انصبوا لنا اماما. و يکثر الکلام حتي يقدم رجل من الناس فينظر في وجهي ثم يقول: يا معشر الناس «هذا المهدي» انظروا اليه».

- نشانه ي ظهور من کثرت هرج و مرج و فتنه هاست. به مکه آمده، در مسجد الحرام مي مانم. گفته مي شود: براي ما امامي منصب کنيد. سخن



[ صفحه 270]



بسيار گفته مي شود. مردي جلو آمده، به صورت من خيره شده، مي گويد: اي مردم! اين مهدي (ارواحنا فداه) است، خوب نگاه کنيد». [20] .

235- «در فرازي از توقيع شريفي که به خط مبارک حضرت بقية الله ارواحنا فداه از ناحيه ي مقدسه، توسط محمد بن عثمان عمري، دومين نائب خاص، شرف صدور يافته، آده است:

- «و اما ظهور الفرج فانه الي الله عزوجل، کذب الوقاتون».

- «و اما ظهور فرج، پس آن به اراده ي خداي تبارک و تعالي است و هر کس وقت تعيين کند، دروغ گفته است». [21] .

و در فرازي ديگر از همان توقيع شريف آمده است:

- «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة احاديثنا، فانهم حجتي عليکم و انا حجة الله عليهم».

- و اما در مورد رويدادها، پس در آنها به راويان حديث ما رجوع کنيد که آنها حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنها». [22] .

و در فرازي ديگر آمده است:

- «و اما وجه الانتفاع بي في غيبتي فکا لانتفاع بالشمس اذا غيبها عن الأبصار السحاب».

- «و اما کيفيت بهره برداري مردم از من در زمان غيبت، همانند استفاده ي آنها از خورشيد است، هنگامي که در پشت ابرها نهان باشد». [23] .

236- «و در توقيع شريفي که در شعبان 329 هجري، شش روز پيش از وفات چهارمين نائب خاص، از ناحيه ي مقدسه صادر شده و در آن خبر رحلت علي بن محمد سمري دقيقا اعلام شده، مي فرمايد:



[ صفحه 271]



- «و سيأتي الي شيعتي من يدعي المشاهدة، الا فمن ادعي المشاهدة قبل خروج السفياني و الصيتحة فهو کذاب مفتر».

- «آگاه باشيد که برخي به سوي شيعيان آمده، خواهند گفت که ما او را ديدار کرديم. آگاه باشيد، هر کس ادعاي مشاهده کند پيش از خروج سفياني و صحيحه ي آسماني دروغگوست». [24] .

در مورد تشرفهاي جمعي از بزرگان هرگز احدي از بزرگان شيعه ترديد نکرده اند، و هيچ جاي شبهه نيست که در زمان ما نيز گروهي از صلحا به ديدار آن مهر تابان نائل شده اند. و لذا توقيع شريف براي بزرگواري از سوء استفاده است، تا هر کس و ناکس ادعاي نايب بر حق بودن نکند و راه براي همه ي مدعيان بسته شود. مرحوم شيخ حر عاملي (صاحب وسائل الشيعه) مي فرمايد:

«در زمان ما و در زمان گذشته ديدارهاي فراواني روي داده که به تواتر رسيده است، آنچه گفته مي شود که در روايات آمده در زمان غيبت ديدار غير ممکن است، حمل مي شود به مواردي که علاوه بر ديدار ادعاي ديگري هم همراه باشد». [25] .

اگر کسي ادعا کند که به محضر آن حضرت مشرف شده و از آن حضرت معجزاتي مشاهده کرده، که بعد از اجرا شدن با علايم قطعي بر او مسلم شده که حضرت بقية الله بوده است، هيچ مانعي ندارد. و بزرگان شيعه، شرح ديدار جمعي از صالحان را در زمان غيبت کبري، در کتابهاي خود درج کرده اند، و برخي از بزرگان، کتابهايي را در اين زمينه تأليف کرده اند، که از آن جمله است.



[ صفحه 272]



1- جنة المأوي، تأليف: حاج ميرزا حسين نوري، که در جلد 53 بحارالانوار متن آن چاپ شده است.

2- نجم الثاقب، به قلم: مرحوم نوري.

3- بغية الطالب فيمن رأي الامام الغائب، تأليف: شيخ محمد باقر بيرجندي.

4- ملاقات با امام زمان، تأليف: دانشمند گرامي، صديق ارجمند آقاي حاج سيد حسن ابطحي، که بيشتر به تشرفهاي زمان با ما اختصاص دارد.

5- تبصرة الولي فيمن رأي المهدي، تاليف: سيد هاشم بحراني.

- «و در توقيع شريفي که براي احمد بن اسحاق صادر شده، آمده است:

236- «و اذ اذن الله لنا في القول ظهر الحق و اضمحل الباطل».

-«در هنگامي که خداوند به ما اجازه سخن گفتن بدهد، حق ظاهر مي شود و باطل نابود مي گردد». [26] .

237- «و در توقيعي که توسط نائب اول آن حضرت صادر شده، آمده است:

- «الحق معنا فلا يوحشنک من قعدعنا، و نحن صنايع ربنا و الخلق بعد صنايعنا».

- «حق با ماست، هرکس از ما تخلف کند موجب وحشت شما نگردد. ما ساخته هاي خداونديم و ديگر مردمان ساخته هاي ماست». [27] .

238- «در فرازي از نامه ي مبارکي که به دست خط حضرت بقية الله ارواحنا فداه در صفر 410 هجري به افتخار شيخ مفيد صادر شده چنين آمده است:



[ صفحه 273]



- «انا غير مهملين لمراعاتکم، ولا ناسين لذکرکم، و لو لا ذلک لنزل بکم اللأواء واصطلمکم الأعداء، فاتقوالله جل جلاله».

- «ما هرگز شما را رها نکرده ايم و يادتان را از خاطر نبرده ايم، و گرنه دشواريها بر شما فرود مي آمد و دشمنان را لگدمال مي کردند. از خداوند تقوي کنيد». [28] .

239- «و در نامه ي ديگري که در روز عيد فطر سال 412 به افتخار شيخ مفيد صادر شده، چنين آمده است:

- «ولو ان اشياعنا- وفقهم الله لطاعته - علي اجتماع من القلوب في الوفاء بالعهد عليهم، لما تأخر عنهم اليمن بلقائنا، و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا علي حق المعرفة و صدقها منهم بنا. فما يحبسنا عنهم الا ما يتصل بنا مما نکرهه و لا نوثره منهم».

- «اگر شيعيان ما- که خداوند توفيقشان دهد- دلهايشان در وفا به عهد و پيماني که با ما دارند، گردهم مي آمد، از فيض ديدار ما محروم نمي شدند، و سعادت ديدار ما زودتر نصيبشان مي شد؛ ديداري راستين و از روي معرفت. ما را از آنان چيزي باز نمي دارد، جز اخبار ناخوش آيند و غير مترقبه اي که از آنها به ما مي رسد». [29] .

240- «و در فرازي از «دعاي حکمت» که از ناحيه ي مقدسه صادر شده، چنين آمده است:

- «اللهم صل علي حجتک في ارضک و خليفتک في بلادک، و الداعي الي سبيلک، و القائم بقسطک، و الثائر بامرک، ولي المومنين، و بوار الکافرين، و مجلي الظلمة، و منير الحق، و الساطع بالحکمة و الصدق... الذي يملأ الأرض قسطا و عدلا، کما ملئت ظلما و جورا، انک علي کل شي ء قدير».



[ صفحه 274]



- «بار خدايا، صلوات و سلام خود را بر حجت خود در روي زمين و خليفه ي خود در شهرهاي خود بفرست، که به سوي تو دعوت مي کند و به عدالت قيام مي کند و به فرمان تو انتقام خونهاي به ناحق ريخته را مي گيرد، که دوستدار مومنان و نابودکننده ي کافران است. که تاريکيها را از بين مي برد و نور حق را آشکار مي کند و حکمت و راستي را جلوه گر مي سازد... و زمين را پر از عدل و داد مي کند آنچنان که پر از جور و ستم شده است. که تو به هر چيزي توانا هستي». [30] .

در دعاهاي واصله از ناحيه ي مقدسه، معارف بسيار والايي نهفته که عاشقان حضرت بقية الله ارواحنا فداه را به مداومت آنها دعوت و توصيه مي کنيم. جامع ترين کتابي که دعاهاي واصله از ناحيه ي مقدسه را گرد آورده، کتاب پرارج: «صحيفة المهدي» از برادر دانشمند آقاي حاج شيخ عيسي اهري است.

و براي آشنايي بيشتر با وظايف سنگيني که در عهد غيبت در برابر حضرت بقية الله ارواحنا فداه به عهده داريم، خوانندگان گرامي را به مطالعه ي کتاب گرانبهاي: «مکيال المکارم» توصيه مي کنيم.

و در مورد توقيعات شريف و کلمات درربار حضرت بقية الله ارواحنا فداه جامعترين کتابي که در دست داريم، کتاب گرانقدر: «کلمة الامام المهدي» از دوست ارزشمندمان، شهيد سيد حسن شيرازي است.



[ صفحه 277]




پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 52 ص 30.

[2] کمال الدين، ص 430.

[3] اثباة الهداة، ج 3 ص 668.

[4] بحارالانوار، ج 52 ص 30.

[5] کمال الدين، ص 433.

[6] سوره ي اسراء، آيه ي 81.

[7] اثباة الهداة ج 3 ص 698.

[8] سوره ي تکوير، آيه ي 29.

[9] کمال الدين، ص 499.

[10] اثباة الهداة، ج 3 ص 700.

[11] سوره ي مريم، آيه ي 30.

[12] سوره ي مريم، آيه ي 12.

[13] اعيان الشيعه، جلد حضرت مهدي، ص 105.

[14] بحارالانوار، ج 52 ص 30.

[15] اربعين خاتون آبادي، 65.

[16] بحارالانوار، ج 52 ص 41.

[17] غيبت شيخ طوسي، ص 161.

[18] ينابيع الموده، ص 464.

[19] الزام الناصب، ج 1 ص 253.

[20] بحارالانوار، ج 51 ص 320.

[21] غيبت شيخ طوسي، ص 177.

[22] بحارالانوار، ج 53 ص 181.

[23] نکات لطيف اين تشبيه را در کتاب: او خواهد آمد ص 26-17 بخوانيد.

[24] کمال الدين، ص 516.

[25] اثباة الهداة، ج 3 ص 699.

[26] احتجاج طبرسي، ص 469.

[27] کلمة الامام المهدي،ص 244.

[28] احتجاج طبرسي، ص 497.

[29] بحارالانوار، ج 53 ص 177.

[30] کلمة الامام المهدي، ص 309.