بازگشت

مهدي از ديدگاه امام هادي


«هو الذي يجمع الکلم و يتم النعم، و يحق الله به الحق و يزهق الباطل، و هو مهديکم المنتظر».

«اوست که وحدت کلمه ايجاد کند و نعمتها را کامل گرداند، و خداوند به وسيله ي او حق را پا برجا و باطل را نابود گرداند. هم او مهدي منتظر است».

(امام هادي عليه السلام) [1] .

با نزديک شدن ميلاد مسعود حضرت بقية الله ارواحنا فداه رژيم خون آشام عباسي تلاش گسترده اي را آغاز کرده بود که از تولد آن مهر تابان و قبله ي خوبان جلوگيري به عمل آورد، يکي از مهمترين اقدامات انجام شده در اين زمينه، انتقال دادن امام هادي عليه السلام به شهر نظامي سامرا بود که در آنجا در داخل پادگان و به صورت زير نظر زندگي کند، تا هر وقت خداوند به پسرش امام حسن عسکري عليه السلام پسري عنايت کرد، آن را سر ببرند، تا بدين وسيله از طلوع آخرين خورشيد امامت جلوگيري کنند. ولي



[ صفحه 230]



بسيار کور خوانده بودند، زيرا اگر همه ي اين اقدامات براي اين بود که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم خبر داده است، که خداوند براي امام حسن عسکري عليه السلام فرزندي مرحمت خواهد فرمود: که هلاک همه ي ستمگران به دست او خواهد بود، ديگر تلاش براي جلوگيري از اراده ي الهي بي فائده است. ولي ستمگران براي ادامه ي حکومت چند روزه ي خود براي صرف احتمال هم که باشد به هر جنايتي اقدام مي کنند، چنانکه بزرگ جنايتگر دنياي باستان «فرعون» براي جلوگيري از تولد حضرت موسي عليه السلام از هيچ جنايتي دريغ نکرد و سرانجام اراده ي خدا تحقق يافت و موسي عليه السلام در خانه ي فرعون پرورش يافت و دمار از روزگار فرعونيان درآورد. حضرت بقية الله ارواحنا فداه نيز طبق اراده ي حضرت احديت در شهر سامرا و در داخل پادگان نظامي، علي رغم آن همه جاسوس و نگهبان، به ويژه جاسوسهاي زن، ديده به جهان گشود و در آستين غيبت فرو رفت، تا روزي پس از پايان دوران غيبت ظاهر شود و کاخ ستمگران را بر سرشان فروريزد. انشاءالله.

از اين رهگذر رفت و آمد شيعيان به محضر امام هادي عليه السلام زير نظر نگهبانان نظامي بود و شيعيان کمتر مي توانستند با آن حضرت تماس گرفته، حديث دريافت کنند. در اين ميان تعدادي از احاديث مربوط به نهضت جهاني حضرت بقية الله ارواحنا فداه از پيشواي شيعيان، امام هادي عليه السلام نقل شده است، که به قسمتي از آنها تبرک مي جوييم:

186- «حضرت عبدالعظيم عليه السلام مي فرمايد: به خدمت مولي و سرورم حضرت امام هادي عليه السلام رسيدم. چون مرا ديد فرمود: مرحبا به تو، اي ابوالقاسم! تو به راستي دوست ما هستي، گفتم: اي فرزند پيامبر! من مي خواهم دين خود را بر شما عرضه کنم، اگر مورد پذيرش باشد بر آن استوار بمان، تا هنگامي که خداوند را ملاقات نمايم. فرمود: بازگوي گفتم: من معتقدم که خداي تبارک و تعالي، خداوند يگانه اي است که



[ صفحه 231]



همانندي ندارد، از دو حد تعطيل و تشبيه به دور است، نه جسم است و نه صورت، نه جوهر است و نه عرض. بلکه اوست که به اجسام جسميت بخشيده و صورتها را تصوير نموده، اعراض و جواهر را آفريده، پروردگار هر چيزي، صاحب و آفريدگار و پديد آورنده ي هر پديداريست. حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم بنده و فرستاده ي اوست، که به وسيله ي او رسالت خاتمه يافت، ديگر پيامبري بعد از او تا روز قيامت برانگيخته نخواهد شد. آئين او پايان بخش همه ي شريعتهاست، ديگر شريعتي پس از آن تا روز قيامت تشريع نخواهد شد. و معتقدم که پيشوا، خليفه و ولي امر بعد از او اميرمومنان علي بن ابي طالب عليه السلام است، و سپس: امام حسن، و امام حسين، حضرت علي بن الحسين، حضرت محمد بن علي، حضرت جعفر بن محمد، حضرت موسي بن جعفر، حضرت علي بن موسي، حضرت محمد بن علي عليهما السلام سپس شما هستيد، اي سرور و مولاي من.

فرمود: و بعد از من پسرم: حسن عليه السلام مي باشد ولي بعد از او حال مردم چگونه خواهد بود، در مورد جانشين او؟! گفتم: براي چه؟ فرمود:

- «لانه لا يري شخصه ولا يحل ذکره باسمه، حتي يخرج فيملأ الأرض قسطا و عدلا، کما ملئت جورا و ظلما».

- «زيرا شخص او ديده نمي شود، و ياد کردن او با اسم شريفش روا نخواهد بود تا هنگامي که ظهور کند و جهان را پر از عدل و داد نمايد، آن سان که پر از جور و ستم شده باشد».

گفتم: اقرار مي کنم و معتقدم که دوست آنان دوست خدا، و دشمن آنها دشمن خدا است. اطاعت آنها اطاعت خدا و معصيت آنها معصيت خداست. و معتقدم که معراج حق است. پرسش در قبر حق است. بهشت و دوزخ حق است. صراط و ميزان حق است. رستاخيز بي ترديد واقع خواهد شد، هيچ شبهه اي در آن نيست. و خداوند اهل قبور را برخواهد



[ صفحه 232]



انگيخت. و معتقدم که واجبات بعد از «ولايت» عبارت است از: نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهي از منکر.

امام هادي عليه السلام فرمود: اي ابوالقاسم! به خدا سوگند، اين همان آئيني است که خداوند آن را براي بندگانش پسنديده است. برآن استوار باش، که خداوند ترا در دنيا و آخرت، روي اين عقيده ي استوار، ثابت و پاي بر جا نمايد». [2] .

187- «الخلف من بعدي ابني الحسن، فکيف لکم بالخلف من بعد الخلف؟»

- «امام بعد از من پسرم «حسن» مي باشد، اما چگونه خواهد بود حال شما در مورد امام بعد از او؟». ابوهاشم جعفري عرض کرد: چرا سرورم؟ خداوند مرا فداي تو سازد. فرمود:

- «لانکم لا ترون شخصه و لا يحل لکم ذکره باسمه».

- «زيرا خود او را نخواهد ديد، و ياد کردن او با اسم براي شما روا نخواهد بود». ابو هاشم عرض کرد: پس چگونه از آن حضرت نام ببريم؟

فرمود:

- «قولوا: الحجة من آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم».

- «بگوييد: حجت از آل محمد (صلي الله عليه و اله و سلم)». [3] .

188- «صقر بن ابي دلف مي گويد: هنگامي که متوکل، مولايم امام هادي عليه السلام را به زندان انداخته بود، دلم براي آقا تنگ شده بود، بيرون رفته بودم شايد خبري از امام عليه السلام به دست آورم. متوکل درباني داشت، چون مرا ديد گفت: اي صقر! اينجا چه کار مي کني؟! گفتم: هيچ، نشسته ام. گفت: نترس، منهم در مذهب تو



[ صفحه 233]



هستم. حتما آمده اي از حال امام و مولايت مطلع شوي؟ گفتم: آري. گفت: مي خواهي آقا را زيارت کني؟ گفتم: آري. گفت: بنشين تا نامه رسان برود. چون مأمور پست رفت، به غلام خود گفت: دست او را بگير و به اطاقي که آن سيد علوي زنداني است ببر و آزاد بگذار. صقر مي گويد: مرا به اطاق آقا برد و گفت: داخل شو. داخل شدم و ديدم امام هادي عليه السلام روي حصيري نشسته، و قبر آماده اي مقابلشان کنده شده. سلام کردم و جوابم فرمود. آنگاه امر به نشستن فرمود و نشستم. فرمود: اي صقر، چه باعث شده که اينجا آمده اي؟ گفتم: سرور من! آمدم که از حال شما مطلع شوم، ولي اين قبر را ديدم گريه ام گرفت. فرمود: محزون نباش. آنها نمي توانند نسبت به من ناراحتي ايجاد کنند. گفتم: خدا را شکر. سپس گفتم: سرورم براي من حديثي از رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده که معناي آنرا نمي دانم، فرمود: چيست؟ گفتم: اين حديث است که «لاتعادوا الأيام فتعاديکم»: «ايام را دشمن نداريد، که ايام نيز شما را دشمن بدارند».

فرمود: آري، ايام ما هستيم:

سبت (شنبه) نام مقدس رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.

احد (يکشنبه) نام مقدس علي (عليه السلام) است.

اثنين (دوشنبه) امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) است.

ثلاثا (سه شنبه) علي بن الحسين، محمد بن علي، و جعفر بن محمد (عليهم السلام) است.

اربعا (چهارشنبه) موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد بن علي (عليهم السلام) و من است.

خميس (پنجشنبه) پسرم حسن (عليه السلام) است.

و جمعه، پسر پسرم مي باشد، که اهل حق دور او گرد آيند. و او



[ صفحه 234]



کسي است که در روي زمين را پر از عدل و داد نمايد، آن چنان که پر از جور و ستم شده باشد. اين است معني «ايام» آنها را دشمن نداريد که آنها نيز شما را در روز قيامت دشمن بدارند. سپس فرمود: زود از اينجا برو که براي تو مطمئن نيستم. [4] .

189- «علي بن مهزيار مي گويد: به خدمت امام هادي عليه السلام نامه نوشتم و از «فرج» پرسيدم، در جواب نوشت:

- «اذا غاب صاحبکم عن دار الظالمين فتوقعوا الفرج».

- «هنگامي که صاحب شما از جايگاه ستمگران ناپديد شود، منتظر فرج باشيد». [5] .

190- «الامام بعدي الحسن ابني، و بعد الحسن ابنه القائم الذي يملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما».

- «امام بعد از من پسرم حسن (عليه السلام) است، و بعد از او پسرش «قائم» است که روي زمين را پر از عدل و داد کند، آنچنان که پر از جور و ستم شده باشد». [6] .

191- «پس از شهادت امام جواد (عليه السلام) شيعيان نامه اي به خدمت امام هادي (عليه السلام) نوشتند و در مورد امر امامت سوال کردند، در پاسخ نوشت:

- «الامرلي مادمت حيا، فاذا نزلت بي مقادير الله تبارک و تعالي اتاکم الخلف مني، فأني لکم بالخلف من بعد الخلف».

- «تا من زنده هستم مربوط به من مي باشد، چون مقدرات الهي در حق من جاري شد، جانشين من براي شما معين خواهد بود، ولي کجاست جانشين بعد از او؟!». [7] .



[ صفحه 235]



192- «صاحب هذا الامر من يقول الناس: لم يولد بعد».

- «صاحب اين امر کسي است که مردم مي گويند: هنوز چشم به دنيا نگشوده است». [8] .

به طوري که قبلا توضيح داديم، منظور از «مردم» در اين موارد، برادران اهل سنت و جماعت هستند که از سرچشمه ي زلال ولايت محروم مانده اند.

193- «اذا رفع علمکم من بين اظهرکم، فتوقعوا الفرج من تحت ارجلکم».

- «هنگامي که نشانه ي شما از ميان شما برود، منتظر فرج باشيد از زير پاي خود». [9] .

علامه ي مجلسي در توضيح اين حديث فرموده اند: مراد از «علم» امام معصوم است که حجت خدا و آيت خداست و نشانه ايست که مردم به وسيله ي آن از شاهراه هدايت گم نمي شوند. و منظور از زير پا، نزدکي آن است، يعني اگر امام از ميان شما برود و از ديدگان شما غائب باشد، ديگر ميان شما و فرج فاصله اي نمانده است، ديگر فرج زير پا افتاده است. آري براي خداوند بسيار نزديک و آسان است ولي براي ديدگان نگران ما که هر لحظه اش يک سال مي گذرد بسيار سخت و دور است. از خداوند توانا مي خواهيم که در فرج آن مهر تابان تعجيل فرمايد.

194- «لو لا من يبقي بعد غيبة قائمکم من العلماء الداعين اليه، و الدالين عليه، والذابين عن دينه بحجج الله، و المنقذين للضعفاء من عبادالله من شباک ابليس و مردته، لما بقي احد الا ارتد عن دين الله. و لکنهم يمسکون ازمة قلوب ضعفاء الشيعة، کما



[ صفحه 236]



يمسک صاحب السفينة سکانها. اولئک هم الأفضلون عند الله عزوجل».

- «در زمان غيبت قائم شما، اگر نبود اين دانشمنداني که مردم را به سوي او دعوت مي کنند، و به طرف او رهنمون مي شوند، و با دلائل و براهين الهي از آئين او دفاع مي کنند، و از دست بندگان مستضعف مي گيرند و آنها را از دامهاي شيطان نجات مي دهند، همه ي مردم از دين بيرون مي رفتند و به ارتداد مي گرائيدند. ولي اين رجال دين هستند که رشته ي دلهاي ضعفاي شيعه را مي گيرند، آن چنانکه ناخداي کشتي سکان کشتي را مي گيرد. آنهايند که در نزد خداي عزوجل از هر طبقه اي برترند». [10] .

195- «هو الذي يجمع الکلم و يتم النعم، و يحق الله به الحق و يزهق الباطل، و هو مهديکم المنتظر».

- «اوست که کلمه ي امت را يک جا جمع مي کند (وحدت کلمه ايجاد مي کند) و نعمتهاي الهي را کامل مي گرداند. و خداوند به وسيله ي او حق را پا بر جا و باطل را نابود مي سازد. هم او مهدي منتظر (سلام الله عليه) است». [11] .

به اميد روزي که پرچم حق در سرتاسر گيتي به اهتزاز در آيد و همه ي امت اسلامي با «وحدت کلمه» به سوي «کلمه ي توحيد» بشتابند و حق در سراسر جهان استوار گردد و باطل از ميان مردم رخت بربندد.



[ صفحه 239]




پاورقي

[1] يوم الخلاص، ص 404.

[2] کمال الدين، ص 380 و اعلام الوري، ص 410.

[3] بحارالانوار، ج 51 ص 158 و ارشاد مفيد ص 349.

[4] اعلام الوري، ص 411، کفاية الاثر، ص 285.

[5] اثباة الهداة، ج 3 ص 479. و کمال الدين، ص 380.

[6] کفاية الاثر، ص 288 و اعلام الوري، ص 411.

[7] اعلام الوري، ص 411.

[8] بحارالانوار، ج 51 ص 159 و اثباة الهداة، ج 3 ص 479.

[9] کمال الدين، ص 381 و بحارالانوار، ج 51 ص 159.

[10] محجة البيضاء، ج 1 ص 32.

[11] يوم الخلاص، ص 404.