بازگشت

مهدي از ديدگاه امام رضا


«ان اکرمکم عندالله اعملکم بالتقية».

«گرامي ترين شما پيش خداوند، کسي است که بيش از ديگران تقيه را رعايت کند».

(امام رضا عليه السلام) [1] .

هارون الرشيد از رودررويي با امام کاظم عليه السلام نتيجه ي خوبي نگرفت و کشته شدن حضرت موسي بن جعفر عليه السلام بيش از پيش جنايات هارون را آشکار ساخت و پرده از مکر و حيله ي آن روباه مکار برداشت. از اين رو پسرش مأمون با تجربه هايي که از اشتباهات پدر اندوخته بود، با امام رضا عليه السلام رفتار ديگري پيش گرفت، و آن حضرت را به پذيرش ولايت عهدي ناگزير ساخت. اگرچه اين کار برخلاف ميل امام رضا عليه السلام بود و مأمون از آن بهره برداري هاي سياسي براي پائين آوردن مقام امام رضا عليه السلام مي نمود، ولي در عين حال همين امر موجب شد که علوم آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم يک بار ديگر در اقطار و اکناف



[ صفحه 206]



جهان منتشر گردد. و به همين دليل نام مقدس امام رضا عليه السلام در جهان اسلام به عنوان محبوب ترين نامها بر سر زبانها افتاد و براي همين بود که امامهاي بعدي به لقب: «ابن الرضا» ملقب شدند. از اين رهگذر روايات وارده از امام رضا عليه السلام در مورد ظهور حضرت بقية الله ارواحنا فداه و برنامه ي جهاني آن مصلح غيبي، به مراتب بيش از روايات واصله از پدر بزرگوارشان مي باشد، که به قسمتي از آنها در اين بخش اشاره مي کنيم:

161- «ايوب بن نوح مي گويد: به خدمت امام رضا عليه السلام عرض کردم: اکنون که همه ي امت اسلامي با شما بيعت کرده اند و سکه ها به نام مقدس شما زده است، اميدوارم که آن صاحب امر شما باشيد و بدون اينکه نيازي به شمشير باشد، قدرت به شما منتقل شود. امام رضا عليه السلام فرمود:

- «مامنا احد اختلفت اليه الکتب، و سئل عن المسائل، و اشارت اليه الأصابع، و حملت اليه الأموال، الا اغتيل، او مات علي فراشه، حتي يبعث الله لهذا الامر رجلا خفي المولد و المنشأ، غير خفي في نسبه».

- «کسي از ما نيست که نامه ها به سويش سرازير شود، پرسشها به طرف او فرستاده شود، با انگشتها به سوي او اشاره شود، و اموال به طرف او حمل شود، جز اينکه با شمشير کين کشته شود، يا (باز هر جفا) در بستر بميرد، تا خداوند مردي را براي اين کار برانگيزد که تولد او مخفي باشد ولي نسب او بر همگان روشن و آشکار باشد». [2] .

162- «لايري جسمه و لا يسمي اسمه».

- «ريان بن صلت مي گويد: از امام رضا عليه السلام در مورد حضرت قائم ارواحنا فداه سوال شد، فرمود: شخص او از ديده ها ناپديد مي شود و نام او برده نمي شود. [3] .



[ صفحه 207]



163- «کأني بالشيعة عند فقد الثالث من ولدي، يطلبون المرعي فلا يجدونه، قلت له: و لم ذلک يا ابن رسول الله؟ قال: لان امامهم يغيب عنهم. فقلت: ولم؟ قال: لئلا يکون في عنقه لأحد بيعة اذا قام بالسيف».

- «حسن بن فضال مي گويد: امام رضا عليه السلام فرمود: گويي با چشم خود شيعيان را مي بينم که به هنگام رحلت سومين فرزندم (امام حسن عسکري عليه السلام) به دنبال پناهگاهي مي گردند و نمي يابند. گفتم: چگونه مي شود اي فرزند پيامبر؟! فرمود: زيرا امامشان غايب مي شود. پرسيدم: چرا؟! فرمود: براي اينکه هنگامي که با شمشير قيام مي کند، بيعت احدي در گردن او نباشد». [4] .

164- «لايکون ماتمدن اليه اعناقکم حتي تميزوا و تمحصوا، فلا يبقي منکم الا القليل».

- «آنچه انتظار مي کشيد واقع نمي شود جز هنگامي که در بوته ي آزمايش قرار بگيريد و شناخته شويد و از شما جز تعدادي اندک بر اعتقاد خود باقي نباشد. آنگاه اين آيه ي شريفه را تلاوت فرمود:

- «الم احسب الناس ان يترکوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون».

- «آيا مردم خيال مي کنند که اگر بگويند: ايمان آورده ايم، فرو گذارده مي شوند و در معرض امتحان قرار نمي گيرند». [5] .

165- «لا بد من فتنة صماء صيلم، يسقط فيها کل بطانة و وليجة، و ذلک عند فقدان الشيعة الثالث من ولدي، يبکي عليه اهل السماء و الأرض و کل حري و حران، و کل حزين و لهفان».

- «به ناگزير فتنه ي سختي روي خواهد داد، که بسيار سخت و خانمان برانداز است. همه ي خويشان و نزديکان، همرازان و هم سنگران در آن سقوط مي کنند، و آن هنگامي است که شيعيان، سومين پسرم را از



[ صفحه 208]



دست بدهند. (از درد هجران) همه ي اهل آسمان و زمين، همه ي عاشقان و شيفتگان، همه ي دردمندان و دل سوختگان براي او گريه مي کنند». [6] .

اي کعبه ي دلها! همه ي عاشقان کوي تو، و چشم انتظاران روي تو، با دلي سوزان و ديدگاني اشکبار از درد هجران و از طول فراق بي تابانه در انتظار ديدار جمال نوراني تو هستند، پرده از رخسار الهي برافکن و آرزوي آرزومندان را برآور، که بيش از اين طاقت تحمل ندارند.

166- «الرابع من ولدي ابن سيدة الاماء، يطهر الله به الأرض من کل جور و يقدسها من کل ظلم، و هو الذي يشک الناس في ولادته و هو صاحب الغيبة قبل خروجه».

- «چهارمين فرزند من، پسر بهترين کنيزان است. خداوند به وسيله ي او زمين را از هر ستمي پاک مي گرداند و از هر بي عدالتي منزه مي سازد. او کسي است که مردم در ولادت او دچار ترديد مي شوند. او پيش از ظهور غيبتي طولاني دارد». [7] .

167- «لا دين لمن لا ورع له و لا ايمان لمن لا تقية له، ان اکرمکم عندالله اعملکم بالتقية. فقيل له: الي متي؟ قال: الي الوقت المعلوم، و هو يوم خروج قائمنا اهل البيت (عليهم سلام الله) فمن ترک التقية قبل خروج قائمنا فليس منا».

- «کسي که پرهيزکار نباشد، دين ندارد. و کسي که تقيه نکند ايمان ندارد. گرامي ترين شما در نزد خدا، رعايت کننده ترين شماست در مورد تقيه. گفته شد: تا به کي؟! فرمود: تا روز معين، و آن روز خروج قائم ما اهل بيت (عليهم سلام الله) است. آگاه باشيد که هر کس پيش از خروج قائم ما (عليه السلام)، تقيه را ترک کند از ما نيست». [8] .



[ صفحه 209]



168- «ان من علامات الفرج حدثا يکون بين المسجدين، و يقتل فلان من ولد فلان، خمسة، کبشا من العرب».

- «از نشانه هاي فرج حادثه اي است که در ميان دو مسجد (مسجد الحرام و مسجد النبي صلي الله عليه و آله و سلم) واقع مي شود. در آن حادثه فلاني از فرزندان فلاني، 15 نفر از پهلوانهاي عرب را مي کشد». [9] .

169- «ريان بن صلت مي گويد: به خدمت امام رضا عليه السلام عرض کردم: آيا شما صاحب اين امر هستيد؟ فرمود:

- «انا صاحب هذا الأمر، و لکني لست بالدي أملاها عدلا، کما ملئت جورا، و کيف اکون ذلک، علي ما تري من ضعف بدني، و ان القائم هو الذي اذا خرج کان في سن الشيوخ و منظر الشبان، قويا في بدنه، حتي لومد يده الي اعظم شجرة علي وجه الأرض لقلعها، و لو صاح بين الجبال لتدکدکت صخورها، يکون معه عصا موسي و خاتم سليمان، ذلک الرابع من ولدي، يغيبه في ستره ما شاء، ثم يظهر فيملأ به الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا، کأني بهم آيس ما کانوا قد نودوا نداء ايسمع من بعد کما يسمع من قرب يکون رحمة للمومنين و عذابا علي الکافرين».

- «من صاحب اين امر هستم، ولي من کسي نيستم که زمين را پر از عدل و داد کنم، آنچنان که پر از جور و ستم شده باشد. من چگونه با اين ضعفي که در بدن من مي بيني، مي توانم او باشم؟! قائم (عليه السلام) کسي است که چون خارج شود، در سن پيرمردان و در سيماي نونهالان باشد. آن قدر بدنش نيرومند است که اگر دست مبارکش را به طرف بزرگترين درخت روي زمين دراز کند آنرا از ريشه بکند، اگر در ميان کوهها بانگ برآورد، صخره هاي آن فرو ريزد. عصاي موسي (عليه السلام) و انگشتر سليمان (عليه السلام) با او خواهد بود. او چهارمين فرزند منست.



[ صفحه 210]



خداوند او را تا هنگامي که بخواهد، در پشت پرده ي غيبت نگهدارد. آن گاه ظاهر شود و زمين را پر از عدل و داد کند، آن چنان که پر از جور و ستم شده باشد. گوئي با چشم خود مي بينم در حالي که مردمان به يأس و نوميدي دچار شده اند، نداي آسماني را مي شنوند، که اين ندا از مسافت دور همچون فاصله اي نزديک شنيده مي شود. او براي مومنان رحمت و براي کافران تازيانه ي عذاب خواهد بود». [10] .

در اين حديث قدرت جسمي حضرت بقية الله ارواحنا فداه به تعبيري بسيار شيوا ترسيم شده است. و با توجه به اينکه در کلام معصوم عليه السلام، مبالغه و تعارف به کار نمي رود، روشن مي شود که حضرت مهدي عليه السلام با آن قدرت فوق العاده اش که خاطرات شيرين جد بزرگوارش امير مومنان علي عليه السلام را زنده خواهد کرد و قدرت نمايي آن حضرت را در فتح خيبر و قتل عمرو بن عبدود به نمايش خواهد گذاشت، به هر طرف روي کند پيروز خواهد شد، به کاخ هر ستمگري برسد بر سرش فرو خواهد ريخت، به هر ستمديده اي برسد، رفع ستم خواهد نمود.

اين قدرت بيرون از وصف از يک سو، و قدرت معنوي او نيز از طرف ديگر سو، که عصاي موسي عليه السلام و انگشتر سليمان عليه السلام دو پشتوانه ي معنوي بسيار نيرومندي است، که در اين حديث بازگو شده است. عصاي حضرت موسي عليه السلام يادآور هلاکت فرعونها و انگشتر حضرت سليمان عليه السلام يادآور فرمانروايي مطلق آن حضرت بر همه ي جانداران از آدميان و پرنيان، حتي پرندگان و چرندگان و درندگان مي باشد. که حکومت جهاني حضرت بقية الله ارواحنا فداه به مراتب قوي تر از سلطنت حضرت سليمان عليه السلام خواهد بود و بر تمام گيتي فرمانروايي مطلق خواهد داشت و هلاکت همه ي فرعونها و طاغوتها به دست او خواهد بود. از



[ صفحه 211]



خداي دانا و توانا، مسئلت مي نمائيم که ديدگان نگران ما را به ديدار آن جمال الهي منور، و ما را براي زندگي در حکومت جهاني آن مصلح غيبي موفق نمايد. انشاء الله.

170- «فاذا خرج اشرقت الأرض بنور ربها، و وضع ميزان العدل بين الناس فلا يظلم احدا، و هو الذي تطوي له الأرض و لا يکون له ظل، و هو الذي ينادي مناد من السماء يسمعه. جميع اهل الأرض بالدعاء اليه، يقول: الا ان حجة الله قد ظهر عند بيت الله فاتبعوه، فان الحق معه و فيه».

-«او چون ظاهر شود، زمين به نور پروردگار نوراني گردد. ترازوي عدالت در ميان مردم قرار دهد (ارزشها و معيارهاي عدالت را پياده کند) ديگر احدي به ديگري ستم نمي کند، زمين زير پايش طي مي شود و براي او سايه نمي باشد. براي او منادي غيبي از آسمان ندا مي کند و همه ي مردم روي زمين آن ندا را مي شنوند که آنها را به سوي او دعوت مي کند و مي گويد: آگاه باشيد که حجت خدا در کنار خانه ي خدا ظاهر شده است، از او پيروي کنيد که حق با اوست و در دست اوست». [11] .

171- «ان الخضر شرب من ماء الحيوة فهو حي لا يموت، حتي ينفخ في الصور، و انه ليأتينا فيسلم علينا، فنسمع صوته و لا نري شخصه،... و سيونس الله به وحشه قائمنا في غيبته، و يصل به وحدته».

-«حضرت خضر (عليه السلام) از آب حيات خورده است و لذا او زنده است و تا دميدن صور نخواهد مرد. او همواره پيش ما مي آيد و بر ما سلام مي کند، ما صداي او را مي شنويم و خود او را نمي بينيم... خداوند به وسيله ي او رنج غربت را از قائم ما (ارواحنا فداه) در زمان غيبت خواهد زدود، و با مأنوس بودن او، قائم (عليه السلام) از تنهايي رهايي خواهد داد». [12] .



[ صفحه 212]



172- «قدام هذا الأمر قتل يبوح».

- «پيش از قيام قائم (عجل الله فرجه) کشتاري است که لحظه اي قطع نمي شود». [13] .

173- «ما احسن الصبر و انتظار الفرج».

- «چقدر نيکوست شکيبايي و انتظار فرج». [14] .

174- «مثله کمثل الساعة، لا تأتيکم الا بغتة».

- «مثل قائم ما (ارواحنا فداه) مثل قيامت است که به طور ناگهاني ظاهر مي شود». [15] .

175- «دعبل خزاعي، آن شاعر معروف اهل بيت عليهم السلام، هنگامي که به خدمت امام رضا عليه السلام رسيد و قصيده ي معروفش: «مدارس آيات خلت من تلاوة» را خواند، تا به اين بيت رسيد:



خروج امام لا محالة خارج

يقوم علي اسم الله و البرکات



يميز فينا کل حق و باطل

و يجزي علي النعماء و النقمات



- ظهور امامي که به ناگزير خروج خواهد کرد، به نام خدا قيام مي کند و برکتهاي حق تعالي را به همراه مي آورد.

- در ميان ما حق را از باطل جدا مي سازد. و در برابر نيکي ها و زشتي ها پاداش و کيفر دهد.

هنگامي که دعبل به اين دو بيت رسيد، امام رضا عليه السلام به شدت گريست، و آنگاه سر مبارکش را بلند کرد و خطاب به دعبل فرمود:

- «يا خزعي! نطق روح القدس علي لسانک بهذين البيتين، فهل تدري من هذا الامام و متي يقوم؟».



[ صفحه 213]



- «اي دعبل! روح القدس اين دو بيت را بر زبان تو جاري ساخته است. آيا مي داني که آن امام کيست؟ و چه زماني قيام مي کند؟».

دعبل عرض کرد: نه، سرورم. فقط شنيده ام که امامي از شما خروج مي کند و زمين را از تباهي ها پاک مي سازد، و آنرا پر از عدل و داد مي نمايد، آن چنان که پر از جور و ستم شده باشد. امام رضا عليه السلام فرمود:

- «يا دعبل! الامام بعدي: محمد ابني، و بعد محمد: ابنه علي، و بعد علي: ابنه الحسن، و بعد الحسن: ابنه الحجة القائم المنتظر في غيبته، المطاع في ظهوره، لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد، لطول الله ذلک اليوم، حتي يخرج فيملأها عدلا کما ملئت جورا».

-«اي دعبل! امام بعد از من: پسرم محمد است، و بعد از محمد: پسرش علي است، بعد از علي: پسرش حسن و بعد از حسن: پسرش حجت است که «قائم» است (سلام الله عليهم) و در غيبتش او را انتظار کشند و در ظهورش از او فرمان برند. اگر از عمر دنيا جز يک روز باقي نباشد، خداوند آن روز را به قدري طولاني گرداند که او خارج شود و روي زمين را پر از عدل و داد نمايد، آن چنان که از بي عدالتي پر شده باشد».

سپس فرمود:

-«اما اينکه کي خارج مي شود؟ آن مربوط به وقت است، که پدرم، از پدرش، از پدران بزرگوارش، از اميرمومنان (عليه السلام) از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم روايت کرده اند که به آن حضرت گفته شد: قائم نسل تو کي خارج مي شود؟ فرمود: مثل او همانند مثل قيامت است، جز خدا کسي از وقت آن آگاه نيست، در آسمانها و زمين بسي گران است، جز به صورت ناگهاني خارج نمي شود». [16] .



[ صفحه 214]



نگارنده گويد: اين همان قصيده است که دعبل آنرا با بيت زير ختم کرده بود:



وقبر ببغداد لنفس زکية

تضمنه الرحمن في الغرفات



چون به اين بيت رسيد، امام رضا عليه السلام به او فرمود: آيا دو بيت ديگر به اين قصيده ي تو بيفزايم؟ تا قصيده ات کامل شود؟ عرضه داشت: چه افتخاري بالاتر از آن، بفرمائيد. امام عليه السلام فرمود:



وقبر بطوس يالها من مصيبته

الحت علي الاحشاء بالزفرات



الي الحشر حتي يبعث الله قائما

يفرج عنا الهم و الکربات



دعبل گفت: اي فرزند پيامبر! من در طوس چنين قبري را سراغ ندارم. آن، قبر چه کسي است؟ فرمود: آن قبر منست. چيزي نمي گذرد که طوس محل آمد و شد شيعيان و زائران من مي شود، آگاه باش که هر کس مرا در آن ديار غربت زيارت کند، در روز قيامت با من و در کنار من خواهد بود و گناهانش آمرزيده خواهد شد». [17] .



[ صفحه 217]




پاورقي

[1] کمال الدين صدوق، ص 371.

[2] کمال الدين، ص 370.

[3] اثباة الهداة، ج 3 ص 477.

[4] بحارالانوار، ج 51 ص 152.

[5] ارشاد مفيد، ص 360.

[6] بحارالانوار، ج 51 ص 152.

[7] اثباة الهداة، ج 3 ص 478.

[8] کمال الدين، ص 371.

[9] الزام الناصب، ج 2 ص 147.

[10] اعلام الوري، ص 407.

[11] کمال الدين، ص 372.

[12] اثباة الهداة، ج 3 ص 480.

[13] بشارة الاسلام، ص 156.

[14] بحارالانوار، ج 52 ص 110.

[15] يوم الخلاص، ص 334.

[16] کفاية الاثر، ص 272، بحارالانوار، ج 51 ص 154، کمال الدين، ص 372 و اثباة الهداة، ج 3 ص 457.

[17] کمال الدين صدوق، ص 373.