بازگشت

مهدي از ديدگاه امام کاظم


«يا بني انما هي محنة من الله، امتحن بها خلقه».

«پسر جان! غيبت قائم يک آزمون الهي است که به وسيله ي آن بندگانش را مي آزمايد».

(موسي بن جعفر عليه السلام) [1] .

پس از استقرار رژيم جنايت پيشه ي بني عباس، آنان نيز از شيوه ي نکوهيده ي بني اميه پيروي کرده، خفقان و اختناق را به حد اعلي رسانيدند و صداي حق طلبي را در گلوها خاموش کردند و با تمام قدرت تلاش نمودند که حضرت موسي بن جعفر عليه السلام را از دست شيعيان بگيرند تا دانشگاه امام جعفر صادق عليه السلام ادامه پيدا نکند. از اين رهگذر روايات واصله از امام موسي بن جعفر عليه السلام به وسعت و گستردگي پدر بزرگوارش نمي باشد، طبعا در مورد حضرت بقية الله ارواحنا فداه نيز روايات محدودي از آن حضرت رسيده است که به برخي از آنها اشاره مي کنيم:



[ صفحه 194]



151- «اذا قام قائمنا قال: يا معشر الفرسان! سيروا في وسط الطريق يا معشر الرجالة سيروا علي جنبي الطريق».

- «هنگامي که قائم ما (عليه السلام) قيام کند به سواران دستور مي دهد که از وسط راه حرکت کنند و به پيادگان دستور مي دهد که از دو طرف خيابانها بروند». [2] .

در اين حديث که بيش از دوازده قرن پيش، از امام معصوم عليه السلام صادر شده وضع امروز دقيقا مورد توجه قرار گرفته، و به عنوان يکي از دستوراتي که آن مصلح کل در آخر الزمان در ضمن برنامه هاي وسيع خود در رابطه با آئين شهرداري صادر خواهد کرد، بيان شده است. اگر کوچه ي بني هاشم در مدينه و ديگر کوچه هاي باريک و پر پيچ و خم مکه و مدينه ي امروزي را مورد توجه قرار دهيم که امام کاظم عليه السلام در آنها رفت و آمد داشت، ولي خيابانهاي وسيع امروز را در چشم انداز وسيع خود مورد توجه قرار داده، از جدا شدن مسير سواران از دو مسير دست راست و دست چپ ويژه ي پياده روها سخن گفته است، دچار شگفت مي شويم ولي جاي شگفت نيست که علم آنها از علوم بي کران الهي سرچشمه مي گيرد. حتي در ادامه ي اين حديث از جريمه ي مخالفت با اين قانون ترافيک سخن رفته است!.

152- «جناب علي بن جعفر عليه السلام از برادرش حضرت موسي بن جعفر عليه السلام روايت مي کند که فرمود:

- «اذا فقد الخامس من ولد السابع، فالله الله في اديانکم لا يزيلنکم احد عنها، يا بني! انه لا بد لصاحب هذا الأمر من غيبة حتي يرجع عن هذا الأمر من کان يقول به، انما هي محنة من الله عزوجل امتحن بها خلقه، ولو علم



[ صفحه 195]



اباوکم و اجدادکم دينا اصح من هذا لا تبعوه.

فقلت: يا سيدي! و ما الخامس من ولد السابع؟ فقال:

يا بني عقولکم تضعف عن هذا و احلامکم تضيق عن حمله، و لکن ان تعيشوا فسوف تدرکونه».

- «هنگامي که پنجمين فرزند وصي هفتم از ديدگان ناپديد شود، از خدا بترسيد در مورد دين خود، به خدا پناه ببريد درباره ي دينتان، که هرگز کسي نتواند شما را در مورد دينتان بلغزاند. پسر جان! بي ترديد براي صاحب اين امر غيبتي خواهد بود تا بيشتر معتقدين به آن، از اعتقاد خود برگردند. اين يک آزمون الهي است که شما را با آن آزمايش خواهد کرد. اگر نياکان شما ديني بهتر از اين مي يافتند آنرا مي پذيرفتند».

علي بن جعفر عليه السلام مي فرمايد: عرض کردم: سرور من مقصود از پنجمين فرزند وصي هفتم چيست؟ فرمود:

- «پسر جان! عقلهاي شما از درک آن ناتوان است و استعدادهاي شما از حمل آن ناتوان است. اگر خداوند عمري دهد آن روز را درک خواهيد نمود». [3] .

اگرچه مقام دانش و فضيلت جناب علي بن جعفر عليه السلام بر همگان روشن است ولي امام عليه السلام مي فرمايد: عقلهاي شما از درک آن قبله ي مقصود و کعبه ي موعود ناتوان است، که بي ترديد چنان است، رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم خطاب به اميرمومنان علي عليه السلام مي فرمود: «يا علي ترا نشناخت، جز خدا و من»! و ممکن است معناي حديث اين باشد که شما قدرت بر کتمان آن نداريد و افشاي آن خطراتي دربردارد.

در اين حديث امام کاظم عليه السلام به برادرش: «پسر جان»!



[ صفحه 196]



خطاب مي کند، که ممکن است براي محبت و شفقت و اظهار علاقه ي بيش از وصف باشد. و در همه ي منابعي که حديث نقل شده، به تعبير: «پسر جان» مي باشد. [4] .

153- «يغيب عن ابصار الناس شخصه و لا يغيب عن قلوب المومنين ذکره، و هو الثاني عشر منا، يسهل الله له کل عسير و يذلل له کل صعب و يظهر له کنوز الأرض و يقرب له کل بعيد، و يبير به کل جبار عنيد، و يهلک علي يده کل شيطان مريد. ذاک ابن سيدة الاماء الذي يخفي علي الناس ولادته، و لا يحل لهم تسميته، حتي يظهره الله عزوجل، فيملأ به الأرض قسطا و عدلا، کما ملئت جورا و ظلما».

- «شخص او از ديدگان ناپديد مي شود ولي ياد او هرگز از خاطره ي مومنان فراموش نمي شود. او دوازدهمين ماست که خداوند هر مشکلي را براي او آسان سازد، و هر سختي را براي او هموار نمايد، گنجهاي زمين را براي او ظاهر کند، و راههاي دور را براي او نزديک نمايد، گنجهاي زمين را براي او ظاهر کند، و راههاي دور را براي او نزديک نمايد، ستمگران را به دست او نابود سازد، و اغواگران را به وسيله ي او از هستي براندازد. او پسر بهترين کنيزان است، که ولادتش بر مردمان پوشيده باشد، و بردن نام او روا نباشد، تا خداوند تبارک و تعالي اذن ظهور دهد و به دست او زمين را پر از عدل و داد نمايد، چنانکه پر از ظلم و بي داد شده باشد». [5] .

در اين حديث مانند دهها حديث ديگر تصريح شده که پيش از ظهور حضرت بقية الله عليه السلام بردن نام اصلي ايشان روانيست. آنانکه به مضمون اين احاديث معتقد هستند، مي گويند: منظور از اين نام، نام



[ صفحه 197]



شريف اصلي آن حضرت است. از اين رهگذر هر کجا ناگزير باشند، آنرا تقطيع مي کنند و اين چنين مي نويسند: «م. ح. م. د». ولي در مقابل داريم که در آنها اسم مقدس آقا به صورت صريح از زبان معصوم عليه السلام نقل شده است، از اين رو بيشتر اساتيد ما معتقد هستند که در زمان ما بردن نام مقدس حضرت بقية الله ارواحنا فداه هيچ مانعي ندارد، و نهي از آن به زمانهايي چون غيبت صغري اختصاص داشت که امکان داشت خطراتي متوجه شيعيان بشود. در اين زمينه کتابهايي نوشته شده که در آنها به استناد به احاديثي چون حديث فوق از بردن نام آن حضرت نهي شده است، که از آن جمله است:

1- شرعة التسمية، في النهي عن تسمية صاحب الزمان عليه السلام، از مرحوم ميرداماد.

2- رسالة في حرمة تسمية الحجة عليه السلام، از مرحوم سيد محمد تقي قزويني.

3- رسالة في تحريم تسمية صاحب الزمان عليه السلام، از مرحوم شيخ سليمان ماحوزي.

4- رساله اي به همين نام، از مرحوم سيد رفيع الدين طباطبايي، استاد علامه ي مجلسي، قدس الله اسرارهم.

و در مقابل اينها کتابي از مرحوم شيخ حر عاملي، صاحب وسائل الشيعة به نام: «کشف التعميته في حکم التسمية» در دست هست که در آن به جواز بردن نام آن حضرت در هر شرايط، فتوي داده است. و در «اثباة الهداة» مي فرمايد: جواز تسميه قولا، فعلا و تقريرا روايت شده و در احاديث متواتري به طور خصوص و عموم به آن امر شده است، که ما آنها را در رساله ي مستقلي گرد آورده ايم. پس ناگزير بايد روايات نهي کننده را به حال خوف و تقيه حمل کنيم. [6] .



[ صفحه 198]



154- «هو الطريد الوحيد الغريب الغائب عن اهله، الموتور بابيه».

- «او امام غريب، تنها، دور از وطن، و غائب از ديدگان کسان خويش است که خون پدرش را مي گيرد». [7] .

موتور به کسي گفته مي شود که خوني از او ريخته شده ولي هنوز انتقام آنرا نگرفته است. از اين رهگذر در زيارتنامه ها خطاب به امام حسين عليه السلام: «الوتر الموتور» تعبير مي کنيم، که هنوز آن خونهاي به ناحق ريخته شده، انتقامش گرفته نشده است. به حضرت بقية الله ارواحنا فداه نيز در اين حديث «موتور» گفته شده، زيرا هنوز خون پدر بزرگوارش: امير مومنان، امام حسن، امام حسين و امامان بعدي تا امام حسن عسکري عليهم السلام را نگرفته است، او هنوز انتقام مادر بزرگوارش حضرت فاطمه ي زهرا سلام الله عليها را نگرفته است، که طبق روايات در نخستين روزهاي ظهور در مدينه ي منوره قاتلان مادرش فاطمه سلام الله عليها و غاصبان حقوق زهراي مرضيه عليها السلام را زنده مي کند و انتقام خون مادرش را از آنها مي گيرد، آنگاه جسد نحس آنها را از درختي آويزان مي کند، و فرمان مي دهد آتشي از زمين بيرون مي زند و جسدشان در شعله هاي خود مي سوزاند، سپس به باد دستور مي دهد که خاکستر آنها را به دريا بريزد، تا زمين از لوث وجودشان پاک شود. [8] .

155- «از خدمت حضرت موسي بن جعفر عليه السلام در مورد فرج سوال شد، کوتاه بگويم، يا به تفصيل؟ سائل گفت: کوتاه بفرمائيد. فرمود:

- «اذا رکزت رايات قيس بمصر و رايات کندة بخراسان».



[ صفحه 199]



- «فرج هنگامي است که پرچمهاي قيس در مصر متمرکز شود و پرچمهاي کنده در خراسان». [9] .

156- «يونس بن عبدالرحمان مي گويد: به خدمت حضرت موسي بن جعفر عليه السلام وارد شدم و عرض نمودم: آيا شما قائم به حق هستيد؟ فرمود:

- «انا القائم بالحق، و لکن القائم الذي يطهر الأرض من اعداء الله عزوجل، و يملأها عدلا کما ملئت جورا و ظلما، هو الخامس من ولدي، له غيبة يطول امدها خوفا علي نفسه يرتد فيها اقوام و يثبت فيها آخرون».

- «من قائم به حق هستم، ولي آن قائم که زمين را از لوث دشمنان خدا پاک مي گرداند و روي زمين را پر از عدالت مي کند، آن چنان که پر از بي عدالتي شده است، او پنجمين فرزند من مي باشد. براي او غيبتي هست که مدتش طولاني خواهد شد، زيرا بر خودش بيمناک است. در دوران غيبت گروههايي از دين بيرون مي روند به ارتداد مي گرايند و گروههايي ديگر بر اعتقاد خود استوار مي مانند». [10] .

157- «طوبي لشيعتنا المتمسکين بحبلنا في غيبته قائمنا الثابين علي موالاتنا و البرائة من اعدائنا، اولئک منا و نحن منهم. قد رضوا بنا ائمة و رضينابهم شيعة، فطوبي لهم، هم و الله معنا في درجتنا يوم لقيامة».

- «خوشا به حال شيعيان ما، که در زمان غيبت قائم ما (سلام الله عليه) به رشته ي ولايت ما چنگ مي زنند و بر موالات ما ثابت و استوار مي مانند و در برائت و بيزاري از دشمنان ما پا بر جا و محکم مي مانند. آنها از مايند و ما از آنهاييم. آنها ما را به امامت برگزيده اند و به پيشوايي ما راضي هستند و ما آنها را به عنوان شيعه ي خود برگزيده ايم و به



[ صفحه 200]



عنوان شيعه ي خويش پسنديده ايم. خوشا به حال آنها. به خدا سوگند آنها در روز قيامت با ما و در کنار ما هستند». [11] .

158- «کأني برايات من مضر مقبلاات خضر مصبغات، حتي تأتي الشامات، فتهدي الي ابن صاحب الوصيات».

- «گوئي پرچمهاي مضر را با چشم خود مي بينم که به رنگ سبز سير به حرکت در آمده، تا وارد شامات مي شود و در آنجا به فرزند صاحب وصيتها تسليم مي شود». [12] .

منظور از صاحب وصيها، حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم است که همه ي اوصياء با وصيت او وصي شده اند. و در نتيجه معني حديث چنين خواهد بود: در دمشق به فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم تسليم مي شود.

159- «صاحب هذا الأمر يقول الناس: لم يولد بعد».

- «صاحب اين امر کسي است که مردم مي گويند هنوز متولد نشده است». [13] .

در اين زمينه معمولا کلمه ي «ناس» به کساني گفته مي شود که پيوندشان از اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام قطع شده، از سرچشمه ي زلال ولايت دور افتاده اند، و بر اساس سخنان پوچ پيشوايان باطل خود به عقايد واهي گرائيده اند.

160- «يقم القائم بلاسفياني؟ ان امر القائم حتم من الله، و امر السفياني



[ صفحه 201]



حتم من الله، و لا يکون قائم الا بسفياني قلت: جعلت فداک فيکون في هذه السنة؟ قال: ما شاء الله. قلت: يکون في السنة التي يليها؟ قال: يفعل الله ما يشاء».

-«مگر ممکن است که بدون خروج سفياني، قائم (عجل الله فرجه) قيام کند؟! نه هرگز. ظهور قائم (ارواحنا فداه) از طرف خدا حتمي است و خروج سفياني نيز از طرف خدا قطعي است، هرگز قائم (عليه السلام) بدون سفياني نخواهد بود».

ابن اسباط مي گويد: عرض کردم: آيا قائم (عجل الله فرجه الشريف) در همان سال ظهور مي کند؟ فرمود: آنچه خدا اراده کند. گفتم: آيا در سال بعدي ظهور مي کند؟ فرمود: خداي تبارک و تعالي هر چه اراده کند، همان را انجام مي دهد. [14] .

آنچه مسلم است اين است که نابودي سپاه سفياني به دست حضرت بقية الله ارواحنا فداه خواهد بود و شخص سفياني نيز توسط آن حضرت در کنار درياچه ي طبريه (در فلسطين) سر بريده مي شود [15] و مطابق برخي روايات ميان قيام قائم ارواحنا فداه و خروج سفياني هشت ماه تمام فاصله است.



[ صفحه 205]




پاورقي

[1] غيبت شيخ طوسي، ص 104.

[2] اثباة الهداة، ج 3 ص 455.

[3] کمال الدين، ص 360.

[4] چنانکه در علل الشرايع، غيبت طوسي، غيبت نعماني و کفاية الاثر نيز به تعبير: يا بني، مي باشد.

[5] بحارالانوار، ج 51 ص 150.

[6] اثباة الهداة، ج 3، ص 470.

[7] کمال الدين، ص 361.

[8] بحارالانوار، ج 53 ص 14.

[9] بشارة الاسلام، ص 152.

[10] کمال الدين، ص 361.

[11] اثباة الهداة، ج 3 ص 477.

[12] بشارة الاسلام، ص 152.

[13] بحارالانوار، ج 51 ص 151.

[14] بشارة الاسلام، ص 153.

[15] يوم الخلاص، ص 295.