بازگشت

مهدي از ديدگاه اميرمؤمنان


«و يا شوقاه الي رويتهم في حال ظهور دولتهم».

«وه چقدر مشتاقم که آنها را در روزگار تشکيل دولتشان ببينم».

(علي عليه السلام) [1] .

روايات وارده از وجود اقدس پيشواي پرهيزکاران، اميرمومنان حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام در پيرامون شخصيت، عظمت، برنامه ي جهاني و نهضت الهي مصلح غيبي حضرت بقيةالله (روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفدا) بيرون از شما است، که ما براي تبرک به چند نمونه از آن بسنده مي کنيم، و در اين بخش از نويدهاي «نهج البلاغه» نيز استفاده مي کنيم، اگرچه اخيرا کتاب مستقلي هم در اين رابطه منتشر شده است. [2] .

41- «اذا نادي مناد من السماء ان الحق في آل محمد فعند ذلک



[ صفحه 92]



يظهر المهدي علي افواه الناس، يشربون ذکره، فلا يکون لهم ذکره غيره».

- «هنگامي که منادي غيبي از آسمان بانگ برآورد که حق با آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم است نام مهدي (عليه السلام) بر سر زبانها مي افتد و جهان مالامال از نام او مي شود، ديگر يادي از غير او به ميان نمي آيد». [3] .

42- «يظهر صاحب الراية المحمدية و الدولة الأحمدية، القائم بالسيف و الحال الصادق في المقال، يمهد الأرض و يحيي السنة و الفرض».

-«صاحب پرچم محمدي و دولت احمدي صلي الله عليه و آله و سلم ظاهر مي شود در حاليکه قيام به شمشير فرموده و با راستگويي و استواري در گفتار پيش مي تازد و آرامش را به زمين باز مي گرداند (و يا: زمين را براي پياده کردن عدالت اجتماعي آماده مي سازد) احکام الهي و سنن نبوي (و يا: واجبات و مستحبات) را زنده مي کند». [4] .

43- «للقائم منا غيبة امدها طويل، کاني بالشيهة يجولون جولان النعم في غيبته، يطلبون المرعي فلا يجدونه، الا فمن ثبت منهم علي دينه، و لم يقس قلبه لطول غيبته امامه، فهو معي في درجتي يوم القيامة».

-«براي قائم ما غيبتي است که مدت آن به درازا خواهد کشيد، شيعان را گوئي با چشم خود مي بينم همانند گله ي بي صاحبي که در دشت و صحرا پراکنده شده به دنبال چراگاه مي گردند، درغيبت او به جستجوي او مي پردازند، و نمي يابند. آگاه باشيد که هر کس بر آئين خود استوار بماند و در اثر طول غيبت دلش را قساوت نگيرد، روز قيامت در کنار من خواهد بود». [5] .



[ صفحه 93]



44- «ان القائم منا اذا قام لم يکن لاحد في عنقه بيعة، فلذلک تخفي ولادته و يغيب شخصه».

- «هنگامي که قائم ما (عليه السلام) قيام کند، بيعت کسي در گردن او نخواهد بود، از اين رهگذر تولدش پنهاني انجام مي گيرد و خودش غايب مي شود». [6] .

45- «التاسع من ولدک يا حسين! هو القائم بالحق، اامظهر للدين، و الباسط بالعدل».

-«نهمين فرزند تو، اي حسين! قيام به حق مي کند، دين را آشکار مي سازد و عدالت را مي گستراند».

امام حسين عليه السلام عرض کرد: اي اميرمومنان! آيا به طور قطع، اين شدني است؟ فرمود:

- «اي والذي بعث محمدا بالنبوة و اصطفاه علي جميع البرية. و لکن بعد غيبته و خيرة، لا يثبت فيها علي دينه الا المخلصون المباشرون لروح اليقين، الذين اخذ الله ميثاقهم بولايتنا و کتب في قلوبهم الايمان، و ايدهم بروح منه».

-«آري سوگند به خدائي که حضرت محمد (صلي الله عليه و اله و سلم) را به حق به پيامبري برگزيد و بر همه ي مخلوقات برتري داد.

و لکن پس از يک دوران غيبت و سرگرداني، بر دين خود استوار نمي ماند مگر افراد خالصي که روح يقين را لمس کرده باشند، که خداوند از آنها براي ولايت ما پيمان گرفته و در دلشان ايمان را نوشته، و با روحي از خود آنان را تاييد کرده است». [7] .



[ صفحه 94]



اين سخن مولي اميرمومنان علي عليه السلام اعلام خطر است که با طولاني شدن مدت غيبت، تبليغات زهراگين دشمنان در عقيده ي شيعيان تزلزل ايجاد نکند و پيوند آنها را با امام بزرگوارشان قطع نکند. که کوچکترين ترديد و تزلزل در اين امر، سرآغاز سقوط در دره ي ضلالت و هلاکت است.

46- مردي به خدمت امير مومنان عليه السلام شرفياب شده، عرضه داشت: از مهدي خود براي من سخن بگو، فرمود:

-«اذا درج الدارجون، و قل المومنون، و ذهب المجلبون، فهناک».

- «هنگامي که رفتني ها بروند، اهل ايمان کم شوند، آشوبگران و جنگ طلبان نابود شوند، پس آنجاست».

آن مرد عرضه داشت: اي اميرمومنان درود خدا بر تو باد، توضيح بفرما: آن سرور از کدام طائفه است؟ فرمود:

-«من بني هاشم، من ذروة طود العرب و بحر مغيضها اذا وردت، و مجفو اهلها اذا اتت، و معدن صفوتها اذا اکتدرت، لا يجبن اذا المنايا هلعت و لا يخور اذا المنون اکتنفت، و لا ينکل اذا الکماة اصطرعت، مشمر مغلولب ظفر ضرغامة حصد مخدش ذکر، سيف من سيوف الله، رأس قثم، نشق رأسه في باذخ السوود، و غارر مجده في اکرم المحتد، فلا يصرفنک عن تبعته صارف، ينوص الي الفتنة کل مناص، ان قال فشر قائل،و ان سکت فذ و دعاير».

- «از بني هاشم، از برترين نژاد عرب. از قله ي شرف، و از اقيانوس بي کرانه که همه ي نهرهاي فضيلت به سوي آن سرازير است. پناه همه ي پناهندگان. کان صفا، هنگامي که همه بي صفا شوند. چون مرگ چنگ و دندان نشان دهد، او هراسي به دل راه ندارد. هنگامي که عرصه ي نبرد تنگتر شود، ضعف و زبوني نشان ندهد. وقتي که قهرمانها نقش بر زمين شوند، او عقب نشيني نکند. همواره آماده ي نبرد، هميشه پيروز، دشمن شکن، شير بيشه ي شجاعت، درو کننده ي ريشه ستمگران، ويرانگر کاخهاي ظلم



[ صفحه 95]



و استبداد، قهرماني شجاع و بزگوار، شمشير برنده اي از شمشيرهاي خداوند، دست بخشنده ي خداوندي، اوج قله ي شرف انساني، که در اعماق اصيل ترين فضيلتها ريشه دوانيده است. هيچ فتنه و پديده اي ترا از پيروي او منصرف نکند. که چنين فتنه گري اگر سخن بگويد بدترين گويندگان است و اگر خاموش نشيند همه ي پليديها و حيله گري ها را در خود جاي داده است».

آنگاه به توصيف حضرت مهدي عليه السلام بازگشت و فرمود:

-«اوسعکم کهفا و اکثرکم علما و اوصلکم رحما، اللهم فاجعل بيعته خروجا من الغمة و اجمع به شمل الامة، فان خارالله لک فاعزم و لا تنثن عنه ان وقفت له، و لا تجيزن عنه ان هديت اليه هاه - و اومأ بيده الي صدره - شوقا الي رويته».

- «آستانه اش از همه گشادتر، دانشش از همه افزونتر، و براي خويشاوندان قرار بده. پراکندگي امت را به دست او به يگانگي مبدل فرما. اگر خداوند (به تو اراده ي خير کند و) چنين روزي را نصيب تو سازد، چون کوه استوار باش. اگر چنين روزي را درک کني، به سوي احدي از او روي متاب. اگر به کويش راه يافتي، از او در مگذر».

آنگاه با دست مبارکش به طرف سينه اش اشاره کرد و فرمود:

-«آه، چقدر مشتاق ديدار او هستم»!! [8] .

اميرمومنان علي عليه السلام در اين خطبه ي بسيار گيرا و شيوا که قلم از ترجمه ي کامل آن ناتوان است، از برنامه ي جهاني حضرت مهدي ارواحنا فداه، پايان يافتن دوران خواري و سرگرداني و استعمار و استثمار، و فرا رسيدن روزگار رهايي و صفا، و سپري شدن ايام خفقان و اختناق، تشکيل



[ صفحه 96]



حکومت واحد جهاني بر اساس عدالت و آزادي واقعي، با بيان بسيار کوتاه و کوبنده سخن گفته، در پايان آهي از اعماق دل کشيده، اظهار اشتياق به ديدار آن کعبه ي موعود و قبله ي مقصود نموده است. در صورتي که بيش از دو قرن به ولادت آن سرور باقي بود. اگر اميرمومنان عليه السلام چنين روزهايي در ميان ما بود که يک هزار و يک صد و پنجاه سال تمام ديدگان نگران مشتاقان، چشم انتظار ظهور آن خورشيد فروزان است، چه بيانات شيوايي در بيان درد هجران به زبان مي آوردند؟ و چه آهي از سويداي دل برمي آوردند؟!.



بيا بيا که سوختم ز هجر روي ماه تو

تمام عمر دوختم دو چشم خود به راه تو



47- اصبغ بن نباته مي گويد: به خدمت اميرالمومنان علي بن ابي طالب عليه السلام شرفياب شدم، ديدم که در درياي فکر غوطه ور است و با انگشت مبارکش به زمين مي زند. عرض کردم: اي اميرمومنان! چه شده؟ شما را انديشناک مي بينم؟! با انگشت مبارک به زمين مي زني! مگر به آب و گل علاقمند شده اي؟! فرمود:

-«لا والله ما رغبت فيها و لا في الدنيا يوما قط، و لکن فکرت في مولود يکون من ظهري، الحادي عشر من ولدي، هو المهدي يملأها عدلا کما ملئت جورا و ظلما، تکون له حيره و غيبة، يضل فيها اقوام و يهتدي فيها آخرون».

- «نه، به خدا سوگند، حتي يک روز هم به اين خاک و به اين دنيا علاقمند نشدم. ولي داشتم فکر مي کردم درباره ي مولوي که از نسل من به دنيا خواهد آمد. او يازدهمين فرزند من است. او مهدي ماست (عليه السلام)، که زمين را پر از عدل و داد کند، پس از آنکه از جور و ستم پر شده باشد. براي او دوران غيبت و سرگرداني هست. در آن ايام اقوامي از راه حق منحرف مي شوند و اقوام ديگري به شاهراه هدايت رهنمون مي شوند».



[ صفحه 97]



اصبغ مي گويد: عرض کردم: اي اميرمومنان! آيا اين کار شدني است؟ فرمود:

-«آري، آن حتمي است، از قلم تقدير گذشته است. اي اصبغ! تو چه مي داني که اين امر چگونه است؟! آنها بهترين اين امت هستند با بهترين اين عترت».

اصبغ پرسيد: سپس چه خواهد شد؟ فرمود:

- «آنگاه خداوند هر چه اراده کند، انجام مي دهد که او براي او اراده ها، هدفها و غرضهايي است». [9] .

48- «طوبي لهم علي صبرهم علي دينهم في حال هدنتهم، و يا شوفاه الي رويتهم في حال ظهور دولتهم، و سيجمعنا الله و اياهم في جنات عدن و من صلح من ابائهم و ازواجهم و ذرياتهم».

- «...خوشا به حال آنها (ياوران حضرت مهدي عليه السلام) در زمان صلح و آرامش آنها، خوشا بر شکيبايي آنها در راه دينشان. چقدر مشتاقم که آنها را در زمان تشکيل دولتشان ببينم. خداوند بين ما و آنها و شايستگان از پدران، مادران، همسران و فرزندانشان را در بهشت برين جمع خواهد فرمود». [10] .

49- «يفرح لخروجه اهل السماء و سکانها، يملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا و ظلما».

- «براي ظهور او اهل آسمانها شادماني مي کنند. روي زمين را پر از عدالت مي کند، پس از آنکه با جور و ستم پر شده باشد». [11] .

50- «و ان من ورائکم فتنا مظلمة عمياء منکسفة، لا ينجو منها الا النومة. قيل: يا اميرالمومنين! وما النومة؟ قال: الذي يعرف الناس و لا يعرفونه».



[ صفحه 98]



-«به دنبال شما فتنه هاي تاريک، کور و ظلماني هست که از آنها کسي جز نومه نجات نمي يابد. پرسيدند: نومه چيست؟ فرمود: کسي که مردم را بشناسد و مردم او را نشناسند». [12] .

51- «...رجل من ولدي زکي نقي، الذي يملأ الارض عدلا و قسطا، کما ملئت ظلما و جورا، و اني لاعرف اسمه اين کم هو يومئذ و علامته، و هو من ولد ابني الحسين الذي يقتله ابنک يزيد، و هو الثائر بدم ابيه...».

-«امير مومنان علي عليه السلام در ضمن نامه اي خطاب به معاويه از لشکر سفياني بحث کرده، سپس مي افزايد:

- «مردي نيکو سرشت و پاک روش از اولاد من، زمين را پر از عدل و داد مي کند، آنچنان که پر از جور و ستم شده است. من نام و نشان او را مي دانم که آن روز او کي و کجاست! او از تبار پسرم حسين عليه السلام است. همان حسين که پسرت يزيد او را مي کشد، و او (مهدي عليه السلام) خون پدرش (حسين عليه السلام) را مي گيرد». [13] .

52- «يا بن خيرة الاماء! متي تنتظر؟ ابشر بنصر قريب من رب رحيم، فبأبي وامي من عدة قليلة اسمائهم في الأرض مجهولة، قد دان حينئذ ظهورهم. يا عجبا کل العجيب بين جمادي و رجب من جمع و رجب من جمع اشتات و حصد نبات و من اصوات بعد اصوات».

-«اميرمومنان علي عليه السلام پس از جنگ نهروان در ضمن يک خطبه در مورد «ملاحم»به تفصيل سخن گفت و در فرازي خطاب به حضرت ولي عصر ارواحنا فداه فرمود:

- «اي پسر بهترين کنيزان، تا به کي انتظار بايد کشيد؟! مژده باد به پيروزي نزديک از پروردگار بخشايشگر. پدر و مادرم به فداي آن تعداد اندکي باشند که نامهاي آنها در زمين مجهول است، تا هنگامي که وقت



[ صفحه 99]



ظهور فرا رسد. همه ي شگفتيها، از جمع شدن پراکنده ها، درو شدن گياهان و صداهاي پياپي، در ميان جمادي و رجب است». [14] .

53- «الاسلام و السلطان العادل اخوان، لا يصلح واحد منهما الا بصاحبه، الاسلام اس و السلطان العادل حارس، مالا اس له فمنهدم و ما لا حارس له فضائع، فلذلک اذا رحل قائمنا لم يبق اثر من الاسلام، و اذا لم يبق اثر من الاسلام لم يبق اثر من الدنيا».

-«اسلام و سلطان عادل دو برابر همزادند. يکي از آنها بدون ديگري به کمال شايسته نمي رسد. اسلام پايه است و سلطان عادل نگهبان آن است. آنچه بي پايان باشد ويران مي گردد. و آنچه نگهبان ندارد تباه مي شود. از اين رهگذر هنگامي که قائم ما (ارواحنا فداه) رخت بر بندد، ديگر اثري از اسلام نمي ماند (بعد از انقضاي رجعت) و هنگامي که اثري از اسلام نباشد، اثري از دنيا نخواهد بود». [15] .

و اينک دو نمونه از نهج البلاغه:

54- «اللهم بلي لا تخلو الأرض من قائم لله بحجة اما ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج الله و بيناته، و کم ذاواين اولئک؟ اولئک - و الله - الأقلون عددا، و الأعظمون عندالله قدرا. يحفظ الله بهم حججه و بيناته، حتي يودعوها نظرائهم، و يزرعوها في قلوب اشباههم. هجم بهم العلم علي حقيقة البصيرة، و باشروا روح اليقين، واستلانوا ما استعوره المترفون، و انسوا بما استوحش منه الجاهلون، و صحبوا الدنيا بابدان ارواحها معلقة بالمحل الأعلي. اولئک خلفا الله في ارضه، و الدعاة الي دينه آهاه شوقا الي رويتهم!».

-«بار خدايا؟ هرگز روي زمين، از کساني که دين خدا را به



[ صفحه 100]



حجت بر پاي دارند تهي نمي ماند. خواهد آشکار و ظاهر باشند و خواه خائف و نهان از چشم، تا برهانهاي حق و نشانه هاي روشن او از ميان نرود. اما اينها چندند و کجايند؟ به خداي سوگند که به شمار بس اندک، و به منزلت بسيار والايند، خداوند حجتها و نشانه هاي روشن خود را به وسيله ي آنها نگاه مي دارد. تا آن را به نظيران خويش به امانت بسپارند و در دل اشباه خويش کشت دهند و بارور سازند، دانش، آنها را به حقيقت بينائي، رهنمون مي کند.و آن را با آرامش يقين بکار مي بندند. پارسائي و پرهيز را که متنعمان ناز پرورده دشوار مي شمارند، آسان مي گيرند. و با آنچه نادانان از آن به هراس اندرند، خو دارند. در دنيا با کالبدي زندگاني مي کنند که روح آن کالبد به محل اعلي وابسته است. اينانند جانشينان خداي بر روي زمين و فرا خوانندگان به دين خدا. وه، که به ديدارشان چقدر مشتاقم». [16] .

55- «الا و ان من ادرکها منا يسري فيها به سراج منير، و يحذو فيها علي مثال الصالحين، ليحل فيها ربقا، و يعتق رقا، و يصدع شعبا، و يشعب صدعا، في سترة عن الناس لا يبصر القائف اثره، و لو تابع نظره، ثم ليشحذن فيها قوم شحذ القين النصل. تجلي بالتنزيل ابصارهم و يرمي بالتفسير في مسامعهم.و يغبقون کأس بعد الصبوح».

-«هان، همانا هر کس آن روزها را ديد، به چراغ نور افشان ما در آن سير مي کند و بر مثال صالحان در پي آن فتنه مي افتد. تا در آن گير و دار پنهان از نظر مردمان (امام غائب ارواحنا فداه) بندي از پاي بگشايد، بردگان را آزاد سازد، جمعي را پراکنده سازد و پراکندگي را گرد آورد. کسي که در پي او باشد، اثر او را نمي بيند، هيچ اثر شناس و پي زن از او نشاني به دست نياورد. هر چند در اين راه بکوشد. در آن رويدادها قومي (ياران مهدي عليه السلام) ذهن و فکرشان صيقلي شده، همچون صيقل



[ صفحه 101]



شمشير به دست آهنگر، ديدگانش به نور قرآن روشن و گوشهايشان به تفسير آن مأنوس. پس از جام خرد و حکمت که بامداد به آنان مي پيمايند، شبانگاه نيز از آن سيراب مي گرداند». [17] .

اينها نمونه اي اندک و قطراتي ناچيزي از درياي بيکران جوشيده از اقيانوس ژرف و ناپيدا کرانه ي، باب مدينه ي رسول صلي الله عليه و آله و سلم پيشواي پرهيزکاران، امام انس و جان، امير مومنان حضرت علي بن ابيطالب عليه السلام، در رابطه با قبله ي خوبان، موعود قرآن، صاحب عصر و زمان، ولي الله اعظم، حضرت بقيةالله، روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء مي باشد.



[ صفحه 105]




پاورقي

[1] کفاية الأثر ص 220.

[2] کتاب «مهدي منتظر در نهج البلاغه» نوشته ي مهدي فقيه ايماني، از انتشارات «کتابخانه ي عمومي اميرالمومنين عليه السلام» اصفهان.

[3] بشارة الاسلام، ص 76.

[4] ينابيع المودة، ص 406.

[5] کمال الدين، ص 303.

[6] بحارالانوار، ج 51 ص 109.

[7] کمال الدين،ص 304.

[8] بحارالانوار، ج 51 ص 115 و بشارة الاسلام، ص 52.

[9] کمال الدين، ص 289 و کفاية الاثر ص 220.

[10] اصول کافي، ج 1 ص 271.

[11] بحارالانوار، ج 51 ص 120.

[12] بحارالانوار، ج 51 ص 112 و غيبت نعماني، ص 141.

[13] کتاب سليم بن قيس، ص 197.

[14] بشارة الاسلام، ص 80.

[15] کشف الحق (اربعين خاتون آبادي) ص 203.

[16] نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 147، ترجمه ي دکتر اسدالله مبشري، ج 3 ص 360.

[17] نهج البلاغه، خطبه ي 150، ترجمه ي دکتر اسدالله مبشري، ج 2 ص 556.